چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا

م آزاد شاعری از عصر زرین شعر


م آزاد شاعری از عصر زرین شعر

امروز شعر نو در داخل ایران عصر مفرغی خود را می گذراند پس از غلبه سبك «مهمل» یا «معناگریز» سكه شعر از اعتبار افتاده و كمتر كسی به خواندن صفحات شعر مجلات رغبت نشان می دهد چهل سال پیش چنین نبود و شعر نو با انتشار مجموعه هایی چون «تولدی دیگر», «آیدا در آئینه», «از این اوستا», «حجم سبز» و «دریایی ها» اعتباری بی سابقه یافته بود

امروز شعر نو در داخل ایران عصر مفرغی خود را می گذراند. پس از غلبه سبك «مهمل» یا «معناگریز» سكه شعر از اعتبار افتاده و كمتر كسی به خواندن صفحات شعر مجلات رغبت نشان می دهد. چهل سال پیش چنین نبود و شعر نو با انتشار مجموعه هایی چون «تولدی دیگر»، «آیدا در آئینه»، «از این اوستا»، «حجم سبز» و «دریایی ها» اعتباری بی سابقه یافته بود و در میان قشر كتابخوان بازاری گرم داشت. در واقع دهه چهل را باید عصر زرین شعر امروز شمرد. آغازگر این عصر، نیما یوشیج، خود دو سال پیش از شروع این دوره در گذشته بود. ولی تنها طی این دهه بود كه شعرهای او به صورتی شایسته منتشر شد و به همت سیروس طاهباز به تدریج در دسترس علاقه مندان قرار گرفت. در این عصر، شاعران نامیرا می نمودند. از چشمه گوارای عشق آب می خوردند و از بلوط كهن دانش شرق و غرب دانه می چیدند. فروغ كه در میانه این دهه در اوج آفرینندگی اش درگذشت، از مرگ ادبی رهایی یافت و در عصر زرین شعر جاودانه شد اما شاعران دیگر كه پس از او باقی ماندند، از دهه پنجاه به عصر آهنی شعر ما واردشدند. در این عصر، سیاست بر شعر غلبه یافت و شیوه برخورد با قدرت سیاسی معیار اصلی سنجش شعر قرار گرفت. پرومته ای كه پایان عصر زرین را اعلام كرد خسرو گلسرخی بود كه آتش شعر را به شعر آتش مبدل كرد و خشم خدایان را برانگیخت. دوره آرامش نسبی عصر زرین پایان یافت و شاعران دو دسته شدند: آنها كه به آتش پیوستند و در آن سوختند و آنها كه جذب قدرت شدند یا به خاموشی گراییدند. من كه خود خردسال ترین شاعر عصر زرین بودم در دهه پنجاه به دسته اول پیوستم و سرودن شعر را تا تحقق آزادی به تعویق افكندم و تنها با آغاز دهه شصت بود كه سوخته جان بار دیگر به زبان شعر دهان گشودم.

م. آزاد یكی از شاعران برجسته عصر زرین شعر ما بود. او حتی پیش از آن كه دو مجموعه «قصیده بلند باد» و «بهارزایی آهو» را منتشر كند، شاعری صاحب سبك شمرده می شد و از طریق چاپ شعرهایش در مجله «آرش» بر شعر ما تاثیری محسوس داشت. من او را هرگز ندیدم اما به دلیل ارادتی كه شاعر راهنمایم محمد حقوقی به او داشت حضورش را به خوبی حس می كردم و از چند و چون كارش به خوبی آگاه بودم. حقوقی، این مهربان مرد آرام طبع، ابتدا به م. امید نزدیك بود و به سبك روایی و زبان فخیم شعر او گرایش نشان می داد اما دیری نگذشت كه آگاهانه به سوی م.آزاد گام برداشت و از سبك زمزمه گر و تصویرگرای او الهام گرفت. اینك كه پس از مرگ م. آزاد دوباره نگاهی به گزینه كار او می افكنم، درمی یابم كه شعرش عمیقاً در ذهنم ته نشین شده و هنوز پس از طی این همه سال به گوشم آشنا می رسد و مرا با خود به سال های نوجوانی ام در اصفهان می برد. وقتی كه سوار بر دوچرخه از كوچه شیخ یوسف خود را به خانه حقوقی می رساندم و عمه اش «رباب خانم» در را بر من می گشود و به اتاق چسبیده به هشتی راهنمایی می كرد، حقوقی برایم از شعر «اندوه شیرین» م. آزاد سخن می گفت و آن را نمونه برجسته ای از شعر ناب می خواند. یا میان این شعر دوخطی م.آزاد - «برای گذشتن از رود/ رنگین كمانی باید بود» - و این خط زیبا از «مرثیه ای برای رباب» خود از زاویه ایجاز و تصویرگرایی، همانند می دید:

«شب همیشه نی های استخوانی تو بر لب همیشه مرگ».

۱ _ شعر زمزمه گر

نخستین مشخصه شعر م.آزاد را سبك «تغزلی» یا به عبارت روشن تر «زمزمه گر» او می دانم به این معنا كه شعر او را می توان زیر لب خواند یا به آواز درآورد. بیهوده نیست كه برخی از شعرهای او را محمدرضا شجریان و دیگران به آواز خوانده اند. علت این كه من اصطلاح «زمزمه گر» را به «تغزلی» ترجیح می دهم آن است كه كلمه اخیر را همچنین می توان به معنای «شعر عاشقانه» به كار برد و حال این كه شعرهای م. آزاد بیشتر زمزمه های یك شاعر تنهاست مانند شعر «من بیم داشتم» كه با تصویری از یك فرد تنها آغاز می شود:

«مثل پرنده ای كه در او شور مردن است/

مثل شكوفه ای كه در او شور ریختن/

مثل همین پرنده ی خاموش كاغذی/

آنجا نشسته بود/

نگاهش پرنده وار/

و پشت او به باران»

البته زمزمه های او خالی از عاشقانگی نیست مثل شعر «گل باغ آشنایی»اش كه به آواز اجرا شده و در آن چنین از دوری و دلدار می نالد:

«گل من پرنده ای باش و به باغ باد بگذر

مه من شكوفه ای باش و به دشت آب بنشین

گل باغ آشنایی، گل من كجا شكفتی

كه نه سرو می شناسد

نه چمن سراغ دارد

نه كبوتری كه پیغام تو آورد به باغی»

البته در آثار شاعران سبك مشهور به «شعر میانه» چون توللی، نادرپور، مشیری و نوپردازانی چون م. امید كه از غزل آغاز كردند می توان به نمونه های این سبك تغزلی برخورد، با این تفاوت كه این شعرها در اساس برای خواندن به آواز سروده نشده و اگر آهنگسازی بخواهد آنها را برای آواز آماده كند باید در آنها دست ببرد: بیتی را مكرر كند یا از گنجاندن بیتی صرف نظر نماید. حال این كه شعرهای تغزلی م. آزاد به طور طبیعی شكل زمزمه دارد و سراسر شعر از بندهای بریده بریده ای تشكیل شده كه شاعر بی گمان در حین سرودن آنها را با خود زمزمه كرده و چون ترانه با تصنیفی بدان ها گوش می داده است.

شعر م. آزاد برخلاف بسیاری از شعرهای م. امید روایی نیست، به این معنا كه به حكایت جزئیات داستانی نمی پردازد بلكه در لحظه تمام می شود و محصول بی تابی آنی شاعر است. حتی در شعر «من بیم داشتم» كه به مردی پشت به پنجره نشسته اشاره می شود كه به نظر می رسد داستانی برای گفتن دارد باز هم شاعر از حد لحن خطابی و زمزمه فراتر نمی رود. حتی هنگامی كه شاعر از پرنده ای سخن می گوید كه ۹ سال پیش در بساط دستفروشی خریده و چشمخانه های آن را تهی كرده است باز شعر بعدی تاریخی پیدا نمی كند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.