سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
گویی ما نیز «فلسفه هنر» داریم
الزام حضور مولفه زیباشناسی بهعنوان فاکتی ایجابی در بنیان فعلیت کار نظری مکاتب، نظریهپردازان را مجاب داشته تا با تاکید بر تاثیرات زمینه اجتماعی آثار هنری، گستره محسوسات تئوری خود را بر سخن از زیباییشناسی و فلسفه هنر استوار کنند که البته به واسطه پنهان کردن دیدگاه خود در سیطره رخدادها و نه شخصیتها، پشتوانهای بر فلسفه زیباییشناسی و هنر ارائه کردهاند. اما همواره در خاستگاه ذهن دو جایگاه توده، هرگاه که به کمک نشانههای زبانی و مفهومسازیهای فلسفی، منطقی و علمی نتوانیم واقعیت یا رویدادی از تجربه انسانی را تبیین کرده و به دیگری منتقل کنیم ناخودآگاه به هنر پناه میبریم؛ چراکه بهزعم بسیاری از تئوریسینهای معاصر، هنر توانایی انجام کاری را دارد که از عهده هیچ وسیله دیگری بر نمیآید.
اما چرا قرنهاست که فلسفه هنر از حق برتر خود دفاع کرده و در مقابل اندیشههای دگماتیک ایستادگی میکند؟ شاید پاسخ در نزد هایدگر سالخورده باشد که معتقد بود هنر حقیقت را کشف نمیکند بلکه تنها نسبتی با آن میآفریند. اکنون باید پرسید که با توجه به آغاز فعلیت استعلایی فلسفه هنر از خود، باید نگاهی صرفا هنری بر فلسفه هنر داشته باشیم یا بالعکس؟ در یادداشت پیش رو قصد داریم با درآمدی بسیار مجمل بر مفهوم زیباییشناسی و فلسفه هنر نزد ابنسینا، اهمیت تبیین فضای مزبور را در حیاط خلوت فلسفه مشاء بررسی کنیم.
محل بحث سطور پیش رو بر این پرسش استوار است که ابنسینا با دیدگاه زیباشناختی خود چه نکاتی بر این بحث افزوده است؟ و اینکه مراد او از هنر و مباحث زیباییشناسی در چه فضایی جای دارد؟ با وجود راقم تبیین نظرات ابنسینا در حوزه زیباییشناسی به این دلیل اهمیت دارد که ما را از طیف متنازع و گسسته اندیشه حکیمان ایرانی در باب مقولههای زیبایی و هنر آگاه میکند و امکانی فراهم میدارد تا به این حد بیرحمانه پشتوانه فکری خود را در فلسفه هنر تهی نپنداریم چراکه گویی ما نیز «فلسفه هنر» داریم.
بهتر است بحث را با این پرسش آغاز کنیم که آیا ابنسینا طرحی از مفهوم زیباییشناسی ارایه داده است؟ پاسخ منفی است چراکه اولا در دوران وی مفهومی مستقل از زیباییشناسی مطرح نبوده و ثانیا بسیاری از مفاهیم امروزی که در باب زیباییشناسی بیان میشود در آن روزگار مجال طرح نداشتند. بنابراین به هیچ روی نباید انتظار فلسفه کاملی از زیباییشناسی ابنسینا داشت. البته گستره زیباییشناسی وی بیشتر با تمرکز بر شعر، موسیقی و هنرهایی نظیر نقاشی و... در تاریخ فلسفه هنر بیان شده است. بسیاری از متفکران حوزه مزبور بر این باور هستند که مفهوم زیباییشناسی در قرون وسطی و به ویژه در فلسفه یهودی و اسلامی (بهعنوان نمونه، ابنسینا) صرفا نوعی واژهپردازی بوده که تئورسینهای امروزی وامدار و وارث همان تفکرات هستند. بهزعم آنان زیباییشناسی سرشار از تکرار و بازخوانی اندیشههای باستانی و جدلهای متباین با ماهیتی مبهم و خشک بوده که اغلب به افسانه و قصه بدل شده است. از این رو به باور آنها بهتر است با گذر از اندیشه هنری ابنسینا و امثال وی، مستقیما به سراغ افلاطون و ارسطو رفت؛ چراکه آنها زیباییشناسی ابنسینا را ترجمهای از اقلیدس و بوطیقای ارسطو میدانند.
اما از سوی دیگر باید اذعان داشت که ابنسینا یک گام از همعصرانش جلو بوده و تا حدودی نظریات خود را متمایز و واضحتر بیان کرده است. وی با تاکید بر غفلتهای موجود در گذشته و دوران خودش، علت خلط فلسفی اندیشه آنها را در پیرویهای کورکورانه از گذشتگان میداند. اما از آنجاییکه تفسیر و تقسیمبندی ابنسینا از ماهیت حکمت بر تقسیمبندی ارسطویی استوار بوده وی نیز اساس حکمت را در سه بخش نظری، عملی و ابداعی یا شعری دنبال کرده است. تنها با این تفاوت که صرفا بر قسمتهای اول و دوم متمرکز بوده و با نسبت دادن دسته نخست به طبقه حکمت علیا، وسطی و سفلی، قسم دوم را در سه دسته اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن بیان کرده است. بسیاری از مباحث مربوط به زیباییشناسی ابنسینا در بخش حکمت وسطی که شامل حساب، هندسه و موسیقی است، جای دارند.
در بخش موسیقی مسایلی مربوط به زیباییشناسی و فلسفه هنر علیالخصوص در حوزه فلسفه موسیقی، ادبیات و شعر مطرح شده که در بخشی از کتاب شفا با عنوان جوامع موسیقی شفا به آن پرداخته است. اما آنچه ابنسینا در فن شعر کتاب شفا در بیان منطق ۹ بخشی ارسطو بیان میکند زیباییشناسی خود را در بخشهای ریطوریقا یا خطابه جای میدهد. با این تفاوت که در کتاب الاشارات و التنبیهات به منطق دو بخشی نیز روی میآورد. بهطور کلی واژه هنر در زیباییشناسی ابنسینا با واژگان «فن»، «صناعت» و «علم» بیان شده که استفاده از این واژهها نشان میدهد او آنچنان که ما امروزه هنرهایی نظیر نقاشی و شعر را بهعنوان هنر میشناسیم، نمیشناسد.
بهعنوان مثال وی کلمه «صناعت» را بهمعنای مهارت ادبی و فن خطابه و سفسطه و گاهی نیز بهمعنای هنرهای امروزی مانند صناعت موسیقی و همچنین بهمعنای ساختن و ایجاد کردن به کار برده است. هرچند به ظاهر واژه «صناعت» نزدیکی عمیقی با واژه تخنه نزد افلاطون دارد اما وی از واژه «علم» در تعریف موسیقی استفاده کرده است. تعاریف ابنسینا از برخی انواع هنر، خود بیانگر آن است که او با وجود ممکن بودن تعاریف هنرها بر ضرورت این تعاریف نیز تاکید دارد.
سهند ستاری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست