یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

شهر(4): صنعتی شدن و دنیای مدرن



       شهر(4): صنعتی شدن و دنیای مدرن
اریک ادوین لمپارد ترجمه زهره دودانگه

قبل از سال 1800 نو آوری در تکنیک های کشاورزی و تولید، تمرکزِ منحصر بفردی از فعالیت تولیدی در مجاورت منابع نیروی مکانیکی آب و ذغال سنگ را ممکن ساخت. همراه با این تمرکز و با تکمیل ماشین بخار و برتری کارخانه بر سازمان اشتغال پیش از صنعت، حرکت جمعیتی متناظری اتفاق افتاد. بنابراین از منظر اقتصادی مکان گزینی فرایندهای کاری مختلف -اما از لحاظ عملکردی یکپارچه - در نزدیکی منابع سوخت انگیزه ی اصلی شهرنشینی صنعتی بود. در شرایطی که نیروی قرقره و تسمه (belt-and-pulley power) گسترش می یافت، تمرکز شهری ابزاری شد برای: 1- کاهش هزینه های اصطکاک ناشی از حمل و نقل و ارتباطات و 2- بیشینه کردن صرفه جویی های ناشی از مقیاسِ داخلی و صرفه جویی های ناشی از تجمعِ خارجی. با وجود اینکه پیش نیازهای ذهنی و اجتماعی صنعتی سازی به طور منحصربفرد در هیچ یک از ملل وجود نداشت، یک تلاقی غیر معمول میان شاخصه های تجاری، جغرافیایی و تکنولوژیکی در بریتانیا به تغییرات گسترده ای در فعالیت های راهبردی مانند منسوجات، حمل و نقل و آهن منجر شد. بریتانیا به ورک شاپ (کارگاه) دنیا تبدیل شد و لندن دفتر مرکزی آن گشت.  تمایز تا آن جا پیش رفت که حوزه های کتان، پشم و آهن تخصصی تر و مولدتر شدند و هریک در درون چرخه ی تغییرات فنی و سازمانی خود حرکت می کردند. در میانه قرن نوزدهم سازماندهی صنعتی –به طور مشابه اما کمتر جامع- در بخشی هایی از فرانسه، سه کشور بلژیک، هلند و لوکزامبورگ (the Low Countries) و شمال شرقی ایالات متحده مشهود بود.
تمرکز نیروی کار تولیدی در شهرهای کارخانه ای و شهرهای ذغال سنگ به تدریج سبب تضعیف ساختارها و روابط اجتماعی سنتی شد. مشکلات در نظم عمومی، بهداشت، مسکن، خدمات شهری، تحصیل و اخلاقیات با هجوم مهاجران از نواحی روستایی تشدید گردید. ترکیب نرخ بالای موالید روستایی و صنعتی نمودن کشاورزی سطح تولید غذا و الیاف را افزایش داد، اما به دلیل آن که به تعداد نیروی کار کمتری-برای کار در مزارعی که به طور روزافزونی مکانیزه می شدند- نیاز بود، تعداد بچه های بیشتری به شهر مهاجرت کردند.  با وجود اینکه کاهش مرگ و میر در قرن نوزدهم بعدها به وسیله کاهش باروری خنثی شد، ولی جمعیت جوامع صنعتی تر شده در آستانه قرن بیستم افزایش بی سابقه ای یافت و بخش اعظم این جمعیتِ افزایش یافته به شهرهای بزرگتر مهاجرت کردند. نتیجه ی این امر کاهش جمعیت روستایی و شهری شدن جامعه بود. نهادهای سیاسی و اجتماعی محلی - که اغلب منشا قرون وسطایی داشتند – قادر نبودند که با شرایطی که به فقر دامن می زد، زندگی خانوادگی را از هم می گسیخت و اصلاح فردی را پیچیده می نمود کنار بیایند.  اصلاحات تدریجی تنها تا حد کمی به بهبود محیط جدید کمک کرد، زیرا نهایتا مشکلات شهری به اندازه ای که از مسئله عدم تمایل به پرداخت هزینه های برنامه ریزی اجتماعی، بهداشت عمومی و پیشرفت عمرانی نتیجه می شد، ناشی از کمبود نظارت عمومی نبود. بنابراین نسل های شهرنشینان با ساعات کار طولانی، شرایط ضعیف کاری، مساکن پر ازدحام و سیستم فاضلاب نا مناسب روبرو بودند. با این حال جمعیت شهرها خود را با هنجارهای جدید زندگی شهری تطبیق داده و میان پیامدهای زیانبار شهرنشینی و فرصت های اقتصادی و فرهنگی -که منحصرا توسط شهر ایجاد می شد- تعادلی ایجاد نمودند.
در طی یک قرن پس از سال 1850 جمعیت جهان دوبرابر شد و سهم مردمی که در شهرهای بالای 5000 نفر زندگی می کردند از کمتر از 7 درصد به تقریبا 30 درصد افزایش یافت. بین سال های 1900 و 1950 جمعیتی که در شهرهای بزرگ (بالای 100000 نفر) زندگی می کردند به میزان 250 درصد افزایش یافت، نرخ رشد در آسیا سه برابر اروپا و ایالات متحده بود. با این حال الگوی شهرنشینی صنعتی-یک اقتصاد اکثرا غیر کشاورزی که در یک سیستم سلسله مراتبی از شهرهای مختلف الاندازه سازماندهی شده است  و از یک یا تعداد بیشتری مرکز کلانشهری در بالا تا زمینه ای گسترده از شهرهای کوچکتر در پایین رده بندی می شود- عمدتا هنوز به نواحی پیشرفته اقتصادی محدود بود: اروپا، امریکای شمالی، ژاپن و تا حد کمتری استرالیا.
در همین حال شهرنشینی صنعتی به فاز کلانشهری خود وارد شد. بویژه در ایالات متحده استفاده گسترده از انرژی الکتریکی ارزان قیمت، ظهور حمل و نقل و ارتباطات سریع، مصالح ساختمانی جدید، اتومبیل، افزایش سطح در آمد سرانه ی شخصی به تخفیف هایی چند در تمرکز شهری انجامید. ساکنان شهر از مراکز شهری قدیمی تر به حومه ها و جوامع اقماری-که گمان می شد که کمتر باعث فرسایش اعصاب و بدن می شوند- کوچ کردند. افزایش ارزش زمین واقع در نواحی مرکزی و مالیات بر ملک، تراکم ترافیک، خرابی زیرساخت ها و جنایات خیابانی مهاجرت های دسته جمعی را تقویت نمود. از این پس ترکیب جمعیتی در مرکز شهر شامل سالمندان، گروه های اقلیت و اقشار بسیار فقیر بود.
همزمان با اینکه جمعیت از مراکز شهری به حومه ها و مناطق شهری وسیع تر تغییر مکان دادند، شرکت های تولیدی آغاز به ساخت کارخانه های خود در حومه های شهری و مکان های روستایی نمودند، و از این طریق از قیمت های کمتر زمین، هزینه های کمتر نیروی کار و راه های حمل و نقل کاراتر برخوردار شدند. در شروع قرن بیست و یکم این امر مشهود بود که اقتصادهای پیشرفته بیشتر مبتنی بر سرمایه ی انسانی است تا سرمایه ی بدنی و به تولید خدمات بیش از تولید کالاها وابسته است. در نتیجه شهرها از مکان تولیدات صنعتی به مرکز دانش تغییرِ جایگاه دادند. بنابراین در حالی که مزایای شهر برای تولید کنندگان کاهش یافته است، به عنوان یک مکان اصلی برای انبوه فعالیت های خدماتی تخصصی - که بخش بزرگی از اقتصاد مدرن را تشکیل می دهند- باقی می مانَد.
متن به صورت زیر ارجاع داده شود:
•    MLA Style:   "city." Encyclopædia Britannica. Encyclopaedia Britannica Ultimate Reference Suite.  Chicago: Encyclopædia Britannica, 2010.
•    APA Style:   city. (2010). Encyclopædia Britannica. Encyclopaedia Britannica Ultimate Reference Suite.  Chicago: Encyclopædia Britannic