یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

آمارها با هم جورند


در این گوشه دنیا ما هم زندگی خودمان را داریم با دلتنگی باد آورده و شادی های بر باد رفته و شور و شوق هایی كه زود موجب سرخوردگی می شود اما همه اینها موجب ناخشنودی ما نمی شود

ما با بودن همه اینها خشنودیم و در عین ناباوری ناراضی از خشنودی خود، اما هیچ كاری هم نمی شود كرد. به قول قدیمی ها: «همین رو عشقه.» هر سال كه نزدیك جشنواره می شود، شور و شوق عجیبی اطرافمان را پر می كند. بچه ها خبرها را دنبال می كنند، چه فیلمی به جشنواره می رسد، چه فیلمی نمی رسد و كاش فیلم فلان كارگردان حتماً باشد و تا روزی كه برنامه اعلام می شود. برنامه جشنواره فیلم را می گذاریم روی میزو با هیجان فیلم ها را ضربدر می زنیم. دلمان می خواهد این دوازده روز، شب و روزمان در سینما باشد كه همه می دانیم نمی شود و نخواهد شد.بعد كم كم بچه ها از سینما می آیند. شادی ها بر باد می رود. سرخوردگی آغاز می شود و انتقادها، نارضایتی ها و بحث های كش دار بی سرانجام اوج می گیرد. هر چه هست انتظار است. انتظار از سینمای ایران، انتظار از فلان كارگردان و اینكه مگر می شد بدتر از این هم فیلم ساخت و تو ناچاری سكوت كنی و بگویی بله. بدتر از آن هم می شود، ساخت. وقتی كه ما بخواهیم فیلم بسازیم. اما من این را نخواهم گفت. چون می دانم دعوای اینها با سینما، دعوای عاشق معشوقی است كه زود به آشتی دلپذیری منتهی می شود و سر ما می ماند، بی كلاه. فضا كه آرام تر می شود، می شود گفت واقعاً نگاه ما به سینمای ایران چیست؟ چه انتظاری از سینمای ایران داریم، چه به سینمای ایران می دهیم و چه از سینمای ایران می خواهیم؟ در ادبیات هم وضعمان همین است. قرار دادن نام های بزرگ سینمای جهان در یك كفه ترازو و سینمای كوچك ایران در كفه دیگر ترازو. فقط به درد بحث های انتزاعی می خورد كه هر دو طرف راضی از پای میز مذاكره بلند شوند. تازه بیایید و خیلی چیزها هم به سینمای ایران بدهید: آزادی، پول، امكانات، تجهیزات و... فكر می كنید آن وقت در سال چند فیلم خوب از دل این سینما بیرون بیاید.قطعاً وضع از اینی كه امروز هست بهتر می شود. اما باز با سطح توقعات ما فاصله بسیار دارد. هر ساله در سینمای ایران حدود هفتاد فیلم ساخته می شود. اگر از این هفتاد فیلم، سه فیلم درجه یك به معنای هنری آن بیرون بیاید، كفایت می كند. سه فیلم نه، من می گویم اگر در یك سال یك فیلم به معنای واقعی كه هم منتقدان و تماشاگران را راضی بكند، ساخته شود، كافی است و سینمای ایران سینمای موفقی است و هر آنچه از این هفتاد فیلم باقی مانده است، تلاش برای رسیدن به موفقیت است كه حتماً در آن هم می شود چیزهایی را دید كه نمایانگر راهی به جلو است یا در سطحی پایین تر از آثار هنری قرار دارد كه باز آن هم لازمه سینماست كه متعلق به همه مردم است. حالا اینها را گفتم تا حرف اصلی را بزنم و آن اینكه وضعیت سینمای ایران خیلی از ادبیات آن فاصله ندارد. هر ساله حدود سیصد رمان و مجموعه داستان در ایران منتشر می شود. از بین این رقم معمولاً ۲۵ تا ۳۰ كتاب قابل توجه دیده می شود. منظورم از قابل توجه اینكه باید نگاهی به آنها انداخت و از میان اینها به جرات می توان گفت فقط می توان پنج یا ده كتاب را برای بررسی نهایی انتخاب كرد و در نهایت به یك یا دو كتاب برگزیده رسید. یعنی یك یا دو كتاب برای یك سال. اگر ادبیات را پشتوانه سینما بدانیم كه قطعاً این طور است، پس می شود نتیجه گرفت آمارهای ما در سینما و ادبیات با یكدیگر جور است و هیچ جای نگرانی نیست و یا اگر هست باید نگران ادبیات بود تا سینما. بگذارید یك موضوع را روشن كنم. اینكه می گویم ادبیات پشتوانه سینماست، منظورم این نیست كه حتماً باید فیلم ها از ادبیات اقتباس شود. این در جای خودش خوب است. اما نكته مهم این است كه یك ادبیات داستانی تنومند و قوی غیرمستقیم یك فرهنگ داستانی غنی می سازد، هم در خوانندگان كتاب، هم در فیلمنامه نویسان و هم در تماشاگران سینما. شاید اینها ارتباط مستقیمی با هم نداشته باشند، اما به یقین می گوییم اگر ما ادبیات داستانی شاخص و قدرتمندی داشته باشیم، سینمای ما پیش خواهد رفت.حتی اگر كارگردانان ما رمان نخوانند. نمی خواهم به ادبیات سختگیری كنم. می خواهم بگویم اگر ادبیات ما فرهنگ داستانی غنی بسازد، كارگردان ناگزیر خواهد شد از آن فرهنگ پیروی كند.مثلاً خوانندگان آثار پل استر، آپدایك، براتیگان، كارور، چندلر و... را چگونه می توان به سینما كشاند و راضی نگاه داشت.



همچنین مشاهده کنید