چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

عقیده و آداب روشن کردن چراغ شمعی


عقیده و آداب روشن کردن چراغ شمعی

تهرانی‌ها نور را از مواهب الهی و مایه خیر، برکت، نعمت و آسایش می‌دانستند و در مقابل ظلمت و تاریکی را مظهر شیطان و از علایم قهر، غضب و تنگی می‌پنداشتند. آنها بر این عقیده راسخ …

تهرانی‌ها نور را از مواهب الهی و مایه خیر، برکت، نعمت و آسایش می‌دانستند و در مقابل ظلمت و تاریکی را مظهر شیطان و از علایم قهر، غضب و تنگی می‌پنداشتند. آنها بر این عقیده راسخ بودند که از نور، خوب و بد شناخته می‌شود، نبات، حیوان و انسان رشد می‌یابد و اثمار و اشجار به ثمر می‌رسد و برعکس در تاریکی، ظلمت و پلیدی به ظهور می‌رسد، فسق و فساد شیوع پیدا می‌کند، امراض شدت می‌یابند، دزدان و خیانتکاران دست به فعالیت می‌زنند و هر کار خبیثی در آن واقع می‌شود و بر این نظر بودند که در مصرف نور نباید خساست به خرج داد و اسراف آن را مجاز می‌دانستند و اعتقاد داشتند که تازه‌عروسان برای تداوم زندگی‌شان تا سه روز بعد از عروسی نباید نور خانه خود را خاموش کنند.

با ذکر این اوصاف، تهرانی‌ها به نور شمع علاقه داشتند و در مقابل از چراغ گازی یا برقی دوری می‌کردند و آن را از نشانه‌های قهر و عذاب می‌دانستند و معتقد بودند که برق جان آدم را می‌گیرد و می‌کشد. عوام در صبح و قبل از تاریک شدن هوا، چراغ‌های موشی و فانوس‌های شمعی را تمیز و فتیله شمع را گل‌گیری و مرتب می‌کردند و به هنگام تاریک شدن روز با سلام و صلوات کبریت را روی آنها زده و فتیله‌ها را پایین می‌کشیدند و با گرم شدن لوله و بالا کشیدن فتیله باز صلوات فرستاده و شاه‌چراغ را که مقصودشان شاه‌چراغ شیراز برادر امام‌رضا (ع) بود، به این صورت سلام و تحیت می‌گفتند: السلام علیک یا شاه‌چراغ، صاحب چراغ، همه نظرهای پاک، کوری چشم حسود و حسد، بخیل، نادرست، ناپاک و بدعت‌گذار.

دم‌به‌دم، قدم به قدم بر یکه سوار عرب و عجم، زبده اولاد نبی‌آدم، نبی، مکی، عربی، مدنی، امی، قریشی به نام احمد، محمود، ابوالقاسم و محمد صلوات و در این هنگام هرکسی چه به عنوان میهمان، مشتری و رهگذر درخواست گوینده را اجابت می‌کردند و صلوات می‌فرستادند.

همچنین از رسوم دیگر آن بود هر کسی که در شب وارد دکانی بشود باید بگوید: «چراغ روشن» و صاحب دکان جواب دهد «چراغ عمرت روشن» و اگر کسی در اوایل تاریکی وارد مغازه می‌شد اگر خریدی نمی‌کرد، خریدار می‌گفت: «دشت سرچراغ را کور کرده» یعنی اینکه تا آخر شب کار صاحب دکان را کساد کرده و به همین دلیل برای اینکه تا حد امکان دشت سر چراغ‌شان کور نشود با مشتری راه می‌آمدند و اجناس‌شان را ارزان می‌فروختند. اگرچه بسیاری از دکاندارها هم این اعتقاد را دستاویز در تنگنا قرار دادن مشتری می‌کردند و جنس را هم فروخته و هم‌گران می‌فروختند.