چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
پیوند ولایت معنوی و ولایت سیاسی
متاسفانه در فرهنگ عمومی جامعه و در میان کثیری از مسلمانان تفکر اصیل و صحیحی درباره ولایت ائمه اطهار (ع ) مشاهده نمی شود و این یکی از ضعف های بزرگ در دین شناسی به شمار می رود که بامنزلت و جایگاه یک جامعه اسلامی در تعارض و تنافی می باشد.
گروه هایی از مسلمانان همواره بر این اعتقاد و تفکر اصرار می ورزند که ولایت ائمه فقط جنبه معنوی دارد و امامان معصوم (ع ) به دلیل داشتن مقام والای « عصمت » با انتخاب و گزینش الهی امامت را فقط به صورت مقامی معنوی و برای هدایت توده های مردم و آشنا ساختن آنان به تعالیم و معارف اسلامی و جلوگیری از کژاندیشی و بیراهه روی و ضلالت عهده دار شده اند. با این تفکر یک سویه ولایت سیاسی ائمه اطهار(ع ) مفهوم و مصداق پیدا نمی کند و آنان مامور نیستند که به تشکیل حکومت برای اداره جامعه و تامین اقتدار در ابعاد سیاسی نظامی اقتصادی قضایی و امنیتی سرزمین اسلامی اهتمام ورزند و اصولا امامان وظیفه و مسئولیتی جز نمایاندن راه و بیراهه و حق و باطل به انسان ها و تلاش و فعالیت به منظور هدایت و رشد و کمال معنوی آنان را ندارند!
این تفکر ناصحیح قبل از پیروزی انقلاب اسلامی با شدت و حرارت خاص در میان اقشار مردم حضور داشت لکن با قیام مقدس حضرت امام خمینی وقوع نهضت اسلامی و تجلی اندیشه های سیاسی آن پیشوای الهی در صحنه ها و عرصه های مبارزات مردم به مرور دریافتند که نه اسلام در معنویت خلاصه می شود و نه پیامبر اکرم (ص ) و ائمه اطهار (ع ) دارای مشی و سیره و روشی بودند که نشان دهد فقط مامور به هدایت معنوی مردم جامعه می باشند و فاقد ولایت سیاسی هستند.
امروز به برکت انقلاب اسلامی و پس از استقرار تعالیم سیاسی اسلام در قالب تشکیل حکومت و نظام جمهوری اسلامی در ایران تفکر انحصار ولایت در امور معنوی رنگ باخته است و فاقد جایگاه و نقش مخربی است که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی داشت لکن نباید فراموش کرد که هنوز رسوباتی از این تفکر ناصحیح در جامعه اسلامی حضور دارد و گروه هایی اگر چه اندک ولایت سیاسی ائمه اطهار(ع ) را ضروری نمی پندارند و به همین دلیل هر نوع تلاش فکری و عملی برای تشکیل حکومت اسلامی و تداوم ولایت سیاسی امامان معصوم (ع ) در دوره غیبت مهدی موعود و توسط فقهای جامع الشرایط و مدیر و مدبر و آگاه به زمان را نفی می نمایند!
برای ایجاد بینش و شناخت در جامعه به ویژه برای نسل جوان بهترین روش رویکرد تاریخی به زندگی و سیره و روش امامان معصوم می باشد و از این طریق است که می توان ثابت نمود ائمه دین (ع ) هم دارای ولایت معنوی بودند و هم از مقام ولایت سیاسی بهره داشتند و این دو نوع ولایت با هم پیوند و رابطه ای مستحکم و ناگسستنی دارند.
آنچه در ذیل می آید یک نمونه تاریخی از پیوند و ارتباط ولایت معنوی و ولایت سیاسی ائمه دین (ع ) میباشد که مربوط به صلح حضرت امام حسن (ع ) و تبیین علت آن با مطرح کردن رابطه متقابل ولایت معنوی و ولایت سیاسی توسط آن پیشوای الهی می باشد.
امام حسن (ع ) در شرایط خاص و بسیار سخت و بحران زایی که در تقابل نظامی آن حضرت با سپاه معاویه به وجود آمد و در اثر آن با ترفندها و مکر و نیرنگ های معاویه نظام و سازمان ارتش امام (ع ) به هم ریخت و گروه هایی از سپاهیان و از جمله فرمانده سپاه به معاویه پیوست مجبور به پذیرش صلح گردید و حال آن که اگر سپاهیان اسلام متفرق و متشتت نمی شدند و امام (ع ) تنها و بی یاور نمی ماند مبارزه و نبرد با معاویه استمرار می یافت .
برخی از اصحاب و یاران امام (ع ) با صلح آن پیشوای مظلوم با معاویه مخالفت کردند و بعضی دیگر با تردید و ابهام با آن مواجه گردیدند و در ملاقات با امام (ع ) با مطرح کردن پرسش و شنیدن پاسخ های آن حضرت سعی در کسب شناخت و آگاهی نمودند. یکی از این افراد « ابوسعید عقیصا » می باشد که پرسش خویش از امام حسن مجتبی و پاسخ آن حضرت را درباره صلح با معاویه اینگونه گزارش می دهد :
به امام حسن مجتبی (ع ) چنین عرض کردم :
ای فرزند رسول خدا (ص ) چرا با این که می دانستی حق با شماست با معاویه که گمراه و ستمگر است صلح کردی
امام (ع ) فرمود :
« ای اباسعید آیا من حجت خدا بر خلق او و امام و رهبر مردم جامعه بعد از پدرم نیستم »
عرض کردم : بله
امام (ع ) فرمود : « آیا من همان نیستم که رسول خدا (ص ) در باره من و برادرم حسین فرمود : حسن و حسین هر دو امام هستند چه قیام کنند و چه قعود »
گفتم : بله .
امام (ع ) فرمود : « پس اکنون من امام و رهبرم چه قیام کنم و چه قیام نکنم و خانه نشین باشم . ای اباسعید علت مصالحه من با معاویه همان علت مصالحه ای است که پیامبر خدا(ص ) با طائفه بنی صنمره و بنی اشجع و مردم مکه در بازگشت از حدیبیه کرد با این تفاوت که آنان کافر بودند به نزول قرآن از جانت خدا و معاویه و اصحابش کافرند به تاویل (و باطن ) قرآن .
ای ابا سعید وقتی من از جانب خداوند متعال « امام » هستم نمی توان کاری را که کرده ام چه صلح و چه چنگ تخطئه کرد گرچه راز و رمز آنچه انجام داده ام برای دیگران روشن نباشد. »
در یک نگرش سریع و تفکر و تعمق گذرا می توان از سخنان حضرت امام حسن (ع ) به حقایق ذیل دست یافت :
۱) حضرت امام حسن مجتبی (ع ) با یک استناد نقلی به صورت بیان مجدد کلام پیامبر اکرم (ص ) اولین گام را برای ایجاد شناخت و بینش در مخاطب طی مینماید. امام (ع ) به این سخن رسول خدا (ص ) استناد می کند که فرمود : « حسن و حسین هر دو امام هستند چه قیام کنند وچه قیام نکنند »
مفهوم این کلام و رهنمود رسول اکرم (ص ) این است که امامان معصوم (ع ) یک « حقیقت » و « نور واحد » هستند و دارای مقام رفیع و والای « عصمت » می باشند که در همه آنان ثابت است و همین مقام موجب می گردد که از هر خطا و اشتباه و نقص و گناه مصون و محفوظ باشند.
نکته دیگر این که مقام عصمت امامان باید هم در امور معنوی و هم در امور سیاسی مورد توجه و نظر قرار گیرد و قیام و قعود و جنگ و صلح از جلوه های مرتبط با ولایت سیاسی ائمه اطهار (ع ) می باشد.
نور واحد بودن و جمع بین عصمت معنوی و سیاسی ائمه اطهار (ع ) موجب می گردد که آن مطهران هر کدام در هر شرایطی به مقتضای مصالح دین و جامعه مشی و سیره و روش مناسب را داشته باشند و به این ترتیب اگر امام حسن مجتبی (ع ) در شرایط خاص اجتماعی و سیاسی دوره امامت حضرت امام حسین (ع ) قرار می گرفت همچون او علیه یزید قیام میکرد. همچنین اگر حضرت ابا عبدالله الحسین (ع ) در شرایط اجتماعی و سیاسی دوره امامت حضرت امام حسن مجتبی (ع ) واقع می شد همچون او بامعاویه صلح می نمود.
۲) حضرت امام حسن مجتبی (ع ) در این سخنان به استناد تاریخی نیز روی می آورد و آن عبارت است از مستند قرار دادن روش پیامبر اکرم (ص ) که در شرایط خاصی به صلح با کفار قریش متمایل می شود و حال آن که قبل از انعقاد قرار داد صلح حدیبیه با کافران در حال نبرد بود.
امام حسن مجتبی (ع ) با این رویکرد تاریخی به این نتیجه می رسد که رسول گرامی اسلام مبعوث از جانب خدا بود و دارای مقام عصمت و مصونیت از خطا و اشتباه در همه امور از جمله امور سیاسی و من نیز امام هستم و دارای عصمت و مصونیت از خطا و گناه در همه کارها از جمله آنچه مربوط به ولایت سیاسی جامعه است .
۳) امام (ع ) با این رهنمودها به اباسعید تفهیم می کند که امام هم دارای ولایت معنوی است و هم دارای ولایت سیاسی و مسلمین همان گونه که از ولایت معنوی امام پیروی می کنند باید از ولایت سیاسی او نیز تبعیت نمایند و این دو ولایت خاستگاهی چون « عصمت » دارند و اطاعت از هر دو واجب می باشد.
به تعبیری دیگر امام (ع ) به اباسعید این حقیقت را منتقل می نماید که آیا غیر از این است که تاکنون از ولایت معنوی من ـ که به صورت اندیشه و گفتار و رفتار و دستورالعمل ها برای هدایت و رشد و کمال و تقرب به خدا متجلی می شود ـ پیروی و تبعیت کامل نموده ای بنابراین باید از ولایت سیاسی من نیز که به شکل تدبیر امور و راهبرد جامعه و کشور با تعیین سیاستهای داخلی و خارجی و ضرورت و مصالح مربوط به جنگ یا صلح به ظهور و عینیت در می آید نیز پیروی و تبعیت نمایی که هرگز مشروع و معقول نیست که خداوند متعال مسلمین را درباره ولایت معنوی راه بنماید و اسوه و الگو به مردم جامعه معرفی کند و درباره ولایت سیاسی که بسیار حیاتی و بنیادی می باشد و با موجودیت دین و ملت مسلمان و استقلال و تمامیت ارضی سرزمین اسلامی پیوند و ارتباط می یابد و موجب تشکیل حکومت اسلامی به منظور استقرار نظام اقتصادی و قضایی اسلام و تشکیل ارتش و قوای انتظامی برای تامین امنیت داخلی کشور اسلامی و دفاع در برابر تهاجم و تعدی دشمنان خارجی می باشد مسلمانان را به حال خود رها کند! در نتیجه ولایت معنوی و ولایت سیاسی با هم پیوند و ارتباطی ناگسستنی دارند و هرگز از یکدیگر منفک و جدا نمی گردند و این حقیقت علاوه بر انطباق بر جامعیت اسلام و قوانین اجتماعی و سیاسی و نظامی و قضایی آن که ضرورت ولایت سیاسی را تثبیت مینماید از بدیهیات و ضروریات عقل و خرد نیز به شمار می رود.
امروز به برکت انقلاب اسلامی و پس از استقرار تعالیم سیاسی اسلام در قالب تشکیل حکومت و نظام جمهوری اسلامی در ایران تفکر انحصار ولایت در امور معنوی رنگ باخته است و فاقد جایگاه و نقش مخربی است که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی داشت لکن نباید فراموش کرد که هنوز رسوباتی از این تفکر ناصحیح در جامعه اسلامی حضور دارد و گروه هایی اگر چه اندک ولایت سیاسی ائمه اطهار (ع ) را ضروری نمی پندارند و به همین دلیل هر نوع تلاش فکری و عملی برای تشکیل حکومت اسلامی و تداوم ولایت سیاسی امامان معصوم در دوره غیبت و توسط فقهای جامع الشرایط و آگاه به زمان را نفی می نمایند!
نور واحد بودن و جمع بین عصمت معنوی و سیاسی ائمه اطهار (ع ) موجب می گردد که آن مطهران هر کدام در هر شرایطی به مقتضای مصالح دین و جامعه مشی و سیره و روش مناسب را داشته باشند و به این ترتیب اگر امام حسن مجتبی (ع ) در شرایط خاص اجتماعی و سیاسی دوره امامت حضرت امام حسین (ع ) قرار می گرفت همچون او علیه یزید قیام می کرد. همچنین اگر حضرت اباعبدالله الحسین (ع ) در شرایط اجتماعی و سیاسی دوره امامت امام حسن مجتبی (ع ) واقع می شد همچون او با معاویه صلح می نمود.
مسلمین موظفند همان گونه که از ولایت معنوی امامان معصوم پیروی و تبعیت می کردند از ولایت سیاسی آنان که به شکل تدبیر امور و راهبرد جامعه و کشور با تعیین سیاستهای داخلی و خارجی و ضرورت ها و مصالح مربوط به جنگ و صلح به ظهور و عینیت در می آید نیز پیروی نمایند که این هر دو هرگز از هم منفک و جدا نمی گردند و این حقیقت علاوه بر انطباق بر جامعیت اسلام و قوانین اجتماعی و سیاسی و نظامی و قضایی آن که ضرورت ولایت سیاسی را تثبیت می نماید از بدیهیات و ضروریات عقل و خرد نیز به شمار می رود.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست