یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

وقتی ادبیات خشن می شود


وقتی ادبیات خشن می شود

ادبیات خشونت را نشان می دهد, چه جنگ باشد و چه نباشد

این شماره می‌خواهیم در ستایش یک داستان‌نویس آمریکایی درباره خشم حرف بزنیم؛ درباره این‌که ادبیات آدم را از کجا به کجا می‌برد، گاهی کاری که یک داستان با یک جامعه انجام می‌دهد و تغییر و تحولاتی که اتفاق می‌افتد حتی با کلی روزنامه و فعالیت‌های یک حزب و جریان‌سازی آن شکلی مخصوص آن‌ها قابل مقایسه نیست!

● خوشه‌های خشم

همیشه این خشم در ادبیات مثل همین شاهکار جان اشتاین بک «خوشه‌های خشم» است، این داستان مربوط به زمانی است که کشور نویسنده را بحرانی فرا گرفته و درواقع ادبیات راهی می‌شود برای بیان تمام این بدبختی‌ها، بی‌پولی‌ها و بیچارگی‌ها. رمان «خوشه‌های خشم» در دوران رکود اقتصادی آمریکا اتفاق می‌افتد، کتاب داستان خانواده کشاورزی است که به دلیل رکود اقتصادی در حال مهاجرت از محل زندگی‌شان به جایی هستند که کار باشد و غذا، یک رمان جاده‌ای. در کنار این رمان، داستان «آن‌ها به اسب‌ها شلیک می‌کنند» هم رمانی بود تلخ درباره هویت واقعی بشر در زمانی که نه کاری هست و نه راهی برای بقا. «آن‌ها به اسب‌ها شلیک می‌کنند» نوشته هوراس مک کوی. یک بخش مهم از ادبیات خشونت در آمریکا، به دلیل بحران‌هایی که پشت سر گذاشته و هم‌چنین به دلیل آن جریان غرب وحشی شکل گرفت.

● سرخ و سیاه

در کنار این خشونتی که گفتیم خشونت جنگ و انقلاب همیشه دیدنی‌ترین نوع آن است. در کتاب «بدن تکه تکه شده» اعتقاد لیندا ناکلین این است که در واقع نقاشی مدرن ریشه در انقلاب فرانسه و نقاشی‌های واقع‌گرای آن دوران دارد ترسیم این پیکر‌های جنگجویان و انقلابیون که دست یا پای خود را از دست داده‌اند، کمک کرده است تا شکلی از هنر مدرن روایت شود. یکی از آن رمان‌هایی که برای من همیشه خیلی مهم بوده و تاثیر گذار رمان «در جبهه غرب خبری نیست» است. داستان درباره سربازان جنگی است که همه در سن پایین عازم جنگ شده اند. جایی از کتاب شخصیت اول داستان در حال نوشتن رمان است مکان آن‌ها را دشمن بمباران می‌کند و ناله او به آسمان بلند می‌شود و به این‌که من الان باید توی خانه نشسته بودم و نمایش‌نامه‌ام را می‌نوشتم و همه همکلاسی‌های من به‌جای این‌که الان هم رزم‌های من باشند باید دنبال مشق و درس‌اشان می‌رفتند. گاهی هم خشونتی که در آرامش شکل می‌گیرد از همه بدتر است. فضای داستان‌های کافکا همیشه پر بوده از این شکل‌های خشونت پنهان. یکی از آن نویسنده‌هایی که معمولا هر رمانی که می‌نویسد سر و صدای عجیبی در جهان راه می‌افتد، خیلی از کشورها کتابش را چاپ نمی‌کنند یا وقتی چاپ می‌کنند خیلی ممیزی می‌کنند، نویسنده اتریشی «الفریده یلینک» است. تاریخ ادبیات کلاسیک ما هم از این کتاب‌ها کم نداشته نمونه معروف‌اش هم «سیاحتنامه ابراهیم بیگ» است که خواندنش واقعا دل و جگر می‌خواهد.

● باشگاه مشت زنی

بهانه این هفته ما همین رمان بود. درواقع چاپ ترجمه فارسی رمان «باشگاه مشت زنی.» شاید خیلی‌ها فیلم‌اش را دیده باشند اما باور کنید رمان‌اش اصلا قابل مقایسه با فیلم‌اش نیست. باشگاه مشت زنی یکی از مهم‌ترین رمان‌های چاپ شده در دهه اخیر ادبیات آمریکاست. «چالک پالانیک» نویسنده این رمان زندگی‌اش کم از رمانی که نوشته نمی‌آورد. پالانیک رشته روزنامه‌نگاری خوانده و در همان دوران تحصیل‌اش هم روزنامه‌نگاری هم می‌کرده است. بعد از آن‌که درس‌اش تمام می‌شود به‌جای این‌که مثل خیلی از هم دوره‌ای‌هایش برود و در یکی از نشریات شروع به کار کند، به شمال آمریکا سفر می‌کند و روی خودرو‌های سنگین، مکانیکی می‌کند، فکر کنید روزنامه‌نگاری بخوانید وقتی درس‌تان تمام می‌شود همه چیز را رها کنید و بروید مکانیک خودرو‌های سنگین شوید. این یعنی زندگی! پالانیک باشگاه مشت زنی را در اوقات فراغت‌اش در همان دورانی که مکانیک بود نوشته است و لابد هیچ وقت فکر نمی‌کرد که رمان‌اش یک رمان شود و استودیو شرکت فاکس، فیلم‌اش را بخرد و از رویش یک شاهکار سینمایی بسازد و نقش «تایلر» را «براد پیت» بازی کند.

از تمام این حرف‌ها که بگذریم و شاهکاری که این نویسنده نوشته، باشگاه مشت زنی کتابی است درباره یک نسل، نسلی که ما هستیم. نسلی که نه جنگ بزرگی را پشت سر گذاشته و نه کشف بزرگی کرده است. ما نسل میانه‌ها هستیم. سراسر این رمان پر است از طغیان‌گری و شورش و هرج‌ومرج‌گرایی به‌خاطر زندگی پوچ و بی‌ارزشی که آدم‌ها در کلان شهرها سپری می‌کنند.

از این‌جور رمان‌ها کم پیدا می‌شود رمان‌هایی که می‌شود یک شب با هیجان آن را خواند و اما سال‌ها با داستانش زندگی کرد. باشگاه مشت زنی آدم را به این راحتی‌ها رها نمی‌کند.



همچنین مشاهده کنید