سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا

دستیاری دستفروشان در ۵ سالگی


دستیاری دستفروشان در ۵ سالگی

دستفروشان مترو حسابی کار و بارشان گرفته و مشتریان‌شان روز‌به‌روز بیشتر می‌شود. بد هم نیست کسی بتواند در چارچوب مقررات و بدون مزاحمت برای دیگران به کسب و کار بپردازد و شرافتمندانه زندگی کند.

دستفروشان مترو حسابی کار و بارشان گرفته و مشتریان‌شان روز‌به‌روز بیشتر می‌شود. بد هم نیست کسی بتواند در چارچوب مقررات و بدون مزاحمت برای دیگران به کسب و کار بپردازد و شرافتمندانه زندگی کند.

اما دیروز در یکی از ایستگاه های مترو به پدیده جدیدی در حوزه دستفروشان مترو برخوردم؛ دخترکی پنج ساله برای دستفروشان دستیاری می کرد!

لیلا، دخترک پنج ساله ای است که روشی جدید برای تکدیگری پیدا کرده است و همراه زنان دستفروش، ایستگاه به ایستگاه می رود و به آنها کمک می کند. زمانی که فاصله بین ایستگاه های مترو کوتاه است، پلاستیک های انباشته از اجناس را از این سوی واگن به آن سو جابه جا می کند، پول را از مشتریان می گیرد و....

لیلا کالا هم تبلیغ می کند و با شیرین زبانی خطاب به خانمی که قصد خرید گل سر از زن دستفروش را دارد، می گوید: «خاله! این گل سر خیلی خوشگله، فقط به موهای شما می یاد. یه لحظه امتحان کنید، ببینید چقدر موهاتون با این گل سر خوشگل می شه.»

زن مسافر در حالی که لبخند بر لب دارد، کیفش را باز می کند و هزار تومانی را به لیلا می دهد، اما لیلا می گوید: «گل سر مال من نیست. من به این خانم کمک کردم. اما اگه دوست دارید می تونید به من هم پولی بدید!»

زن بدون چانه زدن با لیلا یک اسکناس ۲۰۰ تومانی به او می دهد. لیلا لبخند می زند و با فروشنده دیگری همراه می شود که مسواک می فروشد.

لیلا را صدا می کنم و کنار خود می نشانم. می پرسد: خاله! اگه یکی ۷۵۰۰ تومان داشته باشه چقدر دیگه کم داره که ده هزار تومن بشه؟ در جواب لیلا می گویم: ۲۵۰۰ تومان کم دارد. لیلا تمام پول هایش را از جیب درمی آورد و باز می گوید: می شه پول هام رو بشماری. مادرم گفته هر وقت پول هایت ده هزار تومان شد بیا خونه!

به ایستگاه پایانی می رسیم. لیلا بدون خداحافظی سراسیمه می رود و بسرعت در میان ازدحام آدم ها گم می شود و من تا رسیدن به تحریریه با خود می اندیشم، براستی جای لیلا کجاست، واگن های مترو یا آغوش خانواده؟

فاطمه عودباشی