کفش و درفش

ای کفش های تو سند افتخار تو
ای نقش سینه ها همه نقش و نگارتو
افزود، کفش های تو- تا روزگار هست-
بر آبرو و عزت و بر اعتبار تو
ای مرد زرنگار عرب! ای خبرنگار!
صدآفرین به کار تو و ابتکار تو
صدها …

ای کفش های تو سند افتخار تو

ای نقش سینه ها همه نقش و نگارتو

افزود، کفش های تو- تا روزگار هست-

بر آبرو و عزت و بر اعتبار تو

ای مرد زرنگار عرب! ای خبرنگار!

صدآفرین به کار تو و ابتکار تو

صدها هزار آینه آرام یافتند

لرزید اگر به سینه دل بی قرار تو

ای قامت بلند تو، نخل مقاومت

ایمان و اعتقاد و شرف برگ و بار تو

فریاد صد هزار شهید عراقی است

در خشم سرکش و سخن استوارتو

ای میهن تو در کف نامردمان اسیر

حب الوطن دلیل تو آموزگار تو

جوشد اگر که خون به رگت- کم می آورند

امواج پرتلاطم دریا- کنار تو

ای دست غیرت تو تبرزین بت شکن

بت را شکست هیبت تو اقتدار تو

نامت بلند و دست مریزاد ای عزیز!

دست علی است شیر خدا، پاسدار تو

فرهنگ انتفاضه ملت شکفت و گفت

پاییز کیست؟ آینه دار بهار تو

«تا پای رفتن است- نشستن گناه ماست

گفتی به کفش ها: که نگردند بار تو

حالا که در شیوخ عرب نیست همتی

تحسین ما به شور و شعور و شعار تو»

دنیا به احترام تو برپای ایستاد

آری عراق نیست فقط در کنار تو

کاخ سفید شد ز نهیب تو روسیاه

سرسبز باد خاطره ماندگار تو

سلطان جور- صید کمندت شد، آفرین!

شد- خصم آشکار عدالت- شکار تو

دیروز اگر تو «منتظرالزید» بوده ای

امروز می کشند همه انتظار تو

آزادگی به گرد تو گردد هزار بار

گیرم که کفش های تو، گردند دار تو

تو کاوه ای و کفش تو یعنی درفش تو

پاینده باد پرچم پرافتخار تو

دستش شکسته باد که دست تو بشکند

تبت یدا ابی لهبی بود کار تو

مشت درشت تو دهن کفر را شکست

ای مرد بی شکست اباالفضل یار تو