جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

خورشید هدیه شاعر است


خورشید هدیه شاعر است

شعر زن (نه شعر زنانه)‌ در ایران تا حد زیادی مغفول و مظلوم واقع شده است. از دیدگاه تاریخی و اجتماعی طی قرون متمادی زنان به علت باورهای غلط حاکم بر جامعه و تسلط دیدگاه مردسالارانه …

شعر زن (نه شعر زنانه)‌ در ایران تا حد زیادی مغفول و مظلوم واقع شده است. از دیدگاه تاریخی و اجتماعی طی قرون متمادی زنان به علت باورهای غلط حاکم بر جامعه و تسلط دیدگاه مردسالارانه و به تبع آن ازدواج‌های زود هنگام از ورود به صحنه‌های ادب و فرهنگ تا حدودی بازماندند؛ شرایطی که باعث شده تعداد زنان شاعر (و نویسنده)‌ در مقام مقایسه با مردان بسیار اندک باشد.

اما بتازگی ۲ مجموعه شعر کوتاه و کم‌حجم از فرحناز به‌کارثانی با عنوان «خورشید مال تو،‌ما که بخیل نیستیم» و «نام مادر من ایران است» منتشر شده است. باید بگویم که عنوان کتاب اول اگرچه تا حدی متضمن طنز و شوخ‌طبعی است، اما در ساختار شعرهای آن کمتر با جوهره طنز برخورد می‌کنیم.

به‌کارثانی در هر ۲۳ قطعه شعر این کتاب ۵۱ صفحه‌ای، روحیه پاک و زلال و درخشان یک زن شاعر پر احساس و مردم‌دوست را با زبانی شیوا باز می‌نمایاند. زنی عاشق اما نه از قبیله عشق و جنون و بی‌تابی بل از شهر عشق و ایثار و مهربانی و راه‌گشایی و رهیابی و ... او این مجموعه ـ مثل مجموعه شعر دیگرش: نام مادر من ایران است ـ یک زن است با همه مظلومیت‌ها، اما نه ظلم‌پذیری‌ها. یک مادر است مثل همه مادران دیگر سرشته با مهر و عاطفه و فداکاری که شعرهایش اغلب فضایی نوستالژیک را نمایان می‌کنند؛ نگاهی روشن و اندوهگین به گذشته، به کودکی، به دبستان و ... .

نه، انکار نمی‌کنم‌/‌ جز باد و باران و بابونه و‌/‌ خواب و خاک و خاطره‌/‌ چیز دیگری هم هست‌/‌ در دفتر نانوشته‌ام‌/‌ جا گذاشتم نام تو را‌/‌ دفتر مشقم را که می‌بینم‌/‌ دستم از ترکه معلم و مدیر و ناظم می‌سوزد‌/‌ تکلیفم معلوم بود‌/‌ تمام امروز دنبال ترکه می‌گشتم‌/‌ اخم و تخم معلم،‌کتک‌های ناظم، تحکم‌های مدیر‌/‌ کافی بود از این بی‌تکلیفی غریب بیرون آیم.

عشق در شعرهای این مجموعه احساسی غریب و بهت‌آور، عاطفه‌ای سیال و متبلور و دلمشغولی‌ای معصومانه و نازنین را نمایان می‌کند.

به یاد بیاوریم کلام زرتشت را که گفت: «جاده حقیقت یکی است که پیام روشن را به همراه دارد. یگانگی انسان‌ها و عشق‌ورزی مردم به یکدیگر و به طور اختصاصی به همراه و همراهی و همدلی.»

زبان شاعر، زبانی ساده و محاوره‌ای و دلنشین است. زبانی که با همه سادگی و سهل‌الحصولی، آمیخته به اندیشه‌ورزی و درون‌گرایی است. او با مخاطب خود ارتباط روحی و عاطفی برقرار می‌کند و هرگز در پی آن نیست که خواننده را گیج کند و از او بخواهد که یک پازل پر از قطعه‌های گم‌شده را تکمیل کند. او همراه خواننده است، نه امتحان گیرنده: حضور تو متعالی‌ام می‌کند‌/‌وگرنه این راز بی‌وقفه‌/‌ نه فراموش می‌شود نه راه را ناگزیر رفتن.

اما مجموعه دوم این شاعر در ۷۵ صفحه، حدود ۴۰ شعر عمدتا کوتاه (البته نه به صورت شعرک یا هایکو)‌ را در بر می‌گیرد. او شاعری است که در خلال بیشتر سروده‌هایش اولا بسیار صمیمی و یکرنگ و یکدل می‌آید و ثانیا به شعر خود و مخاطب خود بسیار علاقه‌مند است و می‌کوشد تا شعری را به خواننده یا مخاطب خود عرضه کند که در خور او باشد.

کمی با من قدم بزن ‌/‌ حالا کو تا بهار؟ ‌/‌ همه چیز را برای من و تو کنار گذاشته‌اند ‌/‌ همه چیز می‌رود جز ‌/‌ زیبایی که ابدی است(ص۲۴)‌ او با همین باور دوست‌داشتنی که زیبایی ابدی است می‌کوشد تا زیبایی‌های حیات را در شعر خود جا داده و آنها را ابدی کند.

مثل شعر حافظ، مثل تابلوهای ون‌گوگ، مثل سمفونی‌های بتهوون و مثل کوه و رود و جنگل و گل و درختی که ذاتا زیباست.

شاعر در این مجموعه شعر یک زن طرفدار حقوق زنان است و از ستمی تاریخی که بر آنها وارد شده شاکی است و عشق به مادر خود ـ ایران ـ را با عشق به میهن خود ـ ایران ـ درهم می‌آمیزد و بر این باور است که آن دو سرنوشتی مشترک داشته‌اند.

نام مادر من ایران است‌/‌ زنی که زایمان‌های مکرر بی‌امان‌/‌ امانش را بریده ‌/‌ ... نام کشور من ایران است ‌/‌ همان که لگدکوب گونه‌های مختلف ‌/‌ سراب‌های بی‌پایان امید ‌/‌ همان که جز مرگ بر ... ‌/‌ جاوید باد ‌/‌ زنده‌باد ‌/‌ مرده‌باد، نشنیده.‌ (ص۳۰)‌

در پایان باید بگویم بر آیند شعرهای «به‌کار» به گونه‌ای است که از خواننده نمی‌خواهد که سفیدی شعرهایش را بخواند، بلکه او تمام واقعیات مندرج در فکر و ذهن و روح و عاطفه و دانایی و تجربه خود را به زبان شعر و با کلمات و عبارات روی کاغذ می‌آورد.

سید محمود سجادی