چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
بخندیم یا قهقهه بزنیم
فیلم سینمایی «ازدواج در وقت اضافه» ساخته سعید سهیلی است. وی پیش از این آثاری چون مردی شبیه باران، چهارانگشتی و چارچنگولی را ساخته است که یکی از آنها وارد باشگاه میلیاردی سینمای ایران شده است.
قصه و بنمایه این فیلم، ازدواج و خواستگاری مردان با یک پیرزن پولدار و تصاحب مال و اموال وی است. اصولا انتخاب این سوژه تقصیر سعید سهیلی نیست بلکه مقصر اصلی فنیقیها هستند که پول، این افیون بشری را اختراع کردند! اصولا زیادهخواهی و راحتطلبی و حرص و طمع در نهاد بشر است ولی با این تفاوت که در بعضیها فعالتر و در بعضیها با کف نفس کنترل شده! این رویکرد در سینمای ایران به دفاعات مورد بهرهبرداری قرار گرفته و از شاخصهای سینمای دهههای پیشین است و کارکرد و فلسفه وجودی خود را از دست داده و جبران این ضعف عمده فقط با استفاده از سکس پنهان و آشکار و حرفهای مبتذل ممکن شده است! نوع این فیلم و ژانر آن کمدی فانتزی نام گرفته است؛ که البته پیرامون ژانر این فیلم آراء گوناگونی وجود دارد و حتی برخی پا را فراتر گذاشته و آن را فاقد ژانر خاص سینمایی میدانند.
پیرامون حرکت زیگزاگی و شاخه به شاخه پریدن سهیلی بهتر است خود او پاسخگو باشد. اما نکتهای که کاملا واضح است اینکه حرکت یک کارگردان در ژانرهای گوناگون چند دلیل عمده دارد که یکی کسب تجربه است و دیگری به دست آوردن پول، مخصوصا اگر این ژانر کمدی باشد و سینمای بدنه.
سهیلی برای ساختن یک کمدی فانتزی راحتترین کار ممکن را انتخاب کرده و آن استفاده از پکیج این روزهای سینمای ایران است که عبارتند از: علی صادقی، مجید صالحی، بهاره افشاری، بهنوش بختیاری، مهران رجبی، محمود بهرامی، ملکه رنجبر، پریسا رضایی و ماهایا پطروسیان. به واقع ما داریم خود و فیلمهای خود را تکرار میکنیم و گاهی یک تغییر کوچک در این پکیج میدهیم و به جای سحر زکریا از بهاره افشاری استفاده میکنیم!
بازیگران این فیلم در اغلب آثاری که به نقشآفرینی پرداختهاند فقط خود را تکرار میکنند و بدین ترتیب میشود دیالوگ و حرکت بعدی بازیگران را پیشبینی کرد و این موضوعی نیست که بتوان به سادگی از آن عبور کرد زیرا فیلم آن جذابیت و کششی را که لازمه یک اثر دراماتیک است از دست میدهد. دو سه عنصر در درام میتواند تماشاگر را با خود همراه کند که یکی از آنها جذابیت سوژه و بکر بودن و دیگری تعلیق و کشش آن است که این فیلم به دلیل همان مؤلفههایی که بدان اشاره شد فاقد این عناصرا ست.
بهراستی بازیگران و هنرمندان ما مشغول چه کاری هستند؟ علی صادقی در جایی گفته بود من در سریال «کوچه اقاقیا» نقش یک خواستگار را بازی کردم و حالاپس از آن تمام کارگردانها تکرار همان نقش را از من میخواهند و اساساً فیلمنامه براساس شخصیت من نوشته میشود و من هم به مانند یک پیمانکار، تابع کارفرما هستم و قصه بازیگری من از علاقه به جکیجان شروع شد.
از بین کاراکترها به یک نفر دیگر اشاره میکنیم و بعد به بازشناسی دیگر اجزای فیلم میپردازیم. بازیگران با سابقه و معروف به تنهایی یک برنده و شاخص و وزنه در هر اثر سینمایی هستند و جمشید هاشمپور با آن هیبت و انگارهای که تماشاگر از او دارد با آن سرتراشیده زینال بندری از جمله این برندها است و او یکهتاز فیلمهای دهههای گذشته بوده و اینکه او چگونه حضور در این اثر را پذیرفته، شاید به مبلغ قرارداد مربوط باشد.
به هر روی سینمای این روزهای ما عجب جایی شده که نیکی کریمی و رضا کیانیان و هاشمپور در هر فیلمی بازی میکنند، ولی به اندازه صدنفر روشنفکر پز آن را میدهند. سهیلی گاهی صحبتهایی را مطرح میکند که اگر سکوت کنیم چیزی از سینما نمیماند البته به واقع به نظر شما خواننده گرامی چیزی از سینما مانده است؟
مثلا او گفته بود که «هرجا میگوییم منتقد سینما استاد مسعود فراستی مدنظر است و اصلا ما منتقد دیگری نداریم؟! و آنها چند نفر هستند؟» اینکه جامعه منتقدین چند نفر هستند به خانه سینما و وزارت ارشاد ارتباط دارد. ایشان بهتر است به جای حمله به منتقدین، فیلم خود را توجیه کند نه اینکه در شاه بیت غزلهای خود در چارچنگولی در اوج فروش میلیاردی بگوید من سوژه آن را از لاله و لادن الهام گرفتم!! و یا اینکه بگوید من خواستم یک اثر کمدی بسازم ولی تماشاگر قهقهه نزند و فقط لبخند بزند!! بالاخره این فیلم کمدی است یا نه؟ اصلا آیا بهتر نیست ایشان یک تعریف جدید از کمدی و شاخصهای آن ارائه کنند. آیا هرکسی از اثر او تعریف کرد جزء جامعه منتقدین است و منتقد خوبی است؟
به نظر میرسد گفتمان غالب تهیهکنندگان و فیلمسازان در مورد منتقدین یکسان است مثل حسین فرحبخش که در جایی گفته بود که اگر روزی منتقدین از فیلم من تعریف کنند آن فیلم خوبی نخواهد بود. فیلمساز باید به اصول و قواعد کلی فیلمسازی پایبند باشد نه اینکه برای خود یک ژانر اختراع کند و تعریف و قرائت متفاوت از یک ژانر شناخته شده بیان کند و نه اینکه بگوید که من هدف و منظورم از این سکانس این بود. تماشاگر و منتقد با نیت کارگردان کاری ندارد و محصول نهایی، مورد ارزیابی قرار میگیرد.
من نمیدانم که فیلمسازان و تهیهکنندگان هرآنچه میخواهند به منتقد میگویند ولی حرفهای منتقدین را با حمله و مصاحبههای جنجالی پاسخ میدهند. آیا غیر از این است که فضای اندیشه و هنر یک دیالوگ دوجانبه است نه یک مونولوگ. به فیلم باز گردیم؛ مادربزرگ در قصه برای دیگران چند شرط را مطرح می کند که یکی از یکی بدتر است و با تمام اعتقادات و باورهای ما شوخی صورت گرفته و به دلیل شأن این منویات و باورها از تکرار آن حرفها خودداری میشود و یا اینکه او به استخر میرود و یا از تردمیل استفاده میکند و تاب بازی میکند که استفاده از وسایل بدنسازی بیشتر به حرکات موزون شبیه بود تا ورزش. اصلا نشان دادن ورزش یک زن با توجه باورهای دینی چه دلیلی دارد؟
آیا جز این است که ما برای جذب مخاطب بیشتر از این روش استفاده میکنیم؟
محمدعلی مردانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست