چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

«زیر تیغ» چگونه شكل گرفت


«زیر تیغ» چگونه شكل گرفت

سال ها است به سوژه ای فكر می كنم كه در یك محله اتفاق می افتد محله ای با دو كوچه عمودی و افقی یك آپارتمان چند واحدی و چند خانه حیاط دار هر بار یكی از اهالی محله قهرمان قصه ای می شود و دیگران در حاشیه قرار دارند و بعد او را رها می كنیم و دیگرانی قهرمان قصه می شوند در حالی كه آدم اولی در جایی از قصه مثل یك عابر كه نان سنگكی در دست دارد و به سمت خانه می رود در این قصه هم حضور دارد

هر آدمی یك قصه است و ما هر روز بی اعتنا از كنار هزارها قصه عبور می كنیم بی آنكه خبردار شویم. قصه بعضی از آدم ها نوشته می شود و خوانده هم می شود، قصه بعضی نوشته می شود اما خوانده نمی شود اما قصه بیشتر آدم ها نه نوشته می شود نه خوانده می شود. روزانه هزاران نفر می میرند و هزارها به دنیا می آیند اما هیچ كس نه از مرگ این نه از تولد آن باخبر نمی شود. انگار نه انگار. مرگ این آدم ها مثل سوختن سیگار می ماند، هیچ كس صدایش را نمی شنود. «زیر تیغ» قصه چند تا از همین آدم ها است. آدم هایی معمولی كه قصه ای دارند كه می توان نشست و خواند و احیاناً عبرت گرفت یا نگرفت. اما اصرار دارد آنها را زیر ذره بین احساس جمع بگذارد و بگوید ببین این آدم سر به زیری كه از كنار دیوار می گذرد و برای تو حتماً یك نقطه از سطر بلند زندگی هم نیست چه قصه غریبی دارد. چرا به او علاقه نشان نمی دهیم. او را دوست داشته باش، غصه اش را بخور، با محبت به او نگاه كن و دلواپس قصه اش باش. بله، همین آدمی كه سر به زیر از كنار دیوار می گذرد.

سال ها است به سوژه ای فكر می كنم كه در یك محله اتفاق می افتد. محله ای با دو كوچه عمودی و افقی. یك آپارتمان چند واحدی و چند خانه حیاط دار. هر بار یكی از اهالی محله قهرمان قصه ای می شود و دیگران در حاشیه قرار دارند و بعد او را رها می كنیم و دیگرانی قهرمان قصه می شوند در حالی كه آدم اولی در جایی از قصه مثل یك عابر كه نان سنگكی در دست دارد و به سمت خانه می رود در این قصه هم حضور دارد.

«زیر تیغ» قصه یكی از آدم های همین محله است. پیرمردی را می شناختم كه آگهی ترحیم دوستانش را در آلبومی نگهداری می كرد. در آگهی ترحیم معمولاً عكسی از مرحوم هم چاپ می شود. پیرمردی پرسید اگر كسی بفهمد كدام یك از عكس هایی كه می اندازد روی آگهی ترحیمش چاپ می شود آیا آن عكس را می انداخت؟ خودش آن عكس را انداخته بود و اعلامیه ترحیمش آخرین برگ آلبوم شد .«زیر تیغ» عكسی است كه روی آگهی ترحیم چاپ شده است و یادآوری می كند اگر یك لحظه غفلت كنیم ممكن است گرفتار گیر و گداری بشویم كه گرد ما چنبره می زند ماروار! وقتی كه تنها باشی، وقتی هیچ كس منتظرت نباشد، وقتی هیچ جایی نداشته باشی كه بهش پناه ببری، وقتی هیچ روزنه امیدی نیست، وقتی همه روزنه ها بسته است با تیزی ناخن دیوار ناامیدی را خراش بده و دنبال یك روزنه امید بگرد. «زیر تیغ» تلاش این خراش است. «گاهی كارها خود به خود جور می شود گاه به صد تمهید ناجور می شود»، اتفاقی كه برای «زیر تیغ» افتاد حكایت همین مصراع از شعر است، یك بار همه چیز دست به دست هم داد تا این قصه به شكل مرغوب تولید شود. كارگردانی كاربلد، بازیگرانی خبره و تهیه كننده ای در جهت بهتر شدن كار! امیدوارم نتیجه این زحمات جنس مرغوبی شود.

سیدعلی اكبر محلوجیان

نویسنده «زیر تیغ»



همچنین مشاهده کنید