چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

نبوتی استوار بر پایه کتابت


نبوتی استوار بر پایه کتابت

پیامبر اکرم ص امّی بود و در عین حال بنیانگذار نهضت قلم

دوشنبه ۱۷ ربیع‌الاول مصادف است با ۲ میلاد خجسته. یکی میلاد پیامبر اکرم(ص) که آورنده‌ وحی بود و پایه‌گذار دین اسلام و دیگر، میلاد امام جعفر صادق(ع) که اشاعه‌دهنده‌ وحی پیامبر بود و پایه‌گذار مذهب جعفری. اما این دو بزرگوار یک تفاوت مهم با هم دارند. پیامبر، امی بود ولی امام صادق نه. امام صادق مثل پدرش امام محمد باقر(ع)، پدربزرگش امام حسین(ع) و جد بزرگوارش علی بن ابی‌طالب(ع) هم می‌خواند و هم می‌نوشت و این قرائت و کتابت، خود مصداق عمل به وحی الهی، قرآن بود.

حال، مساله اینجاست که آیا آن ندانستن و این دانستن هیچ‌کدام مزیتی بر دیگری دارند؟ به بیان دیگر اگر پیامبر امی نبود یا امام صادق امی بود این‌ ویژگی مزیتی برای این دو بزرگوار به حساب می‌آمد؟ یا نه، مزیت پیامبر در امی بودنش بود و مزیت امام صادق در امی نبودنش؟ پاسخی که به‌طور ضمنی از گفتارهای شهید مرتضی مطهری در کتاب «پیامبر امی» استنباط می‌شود همین گزینه‌ آخر است.

در مساله‌ امی بودن پیامبر پیش از رسالت اتفاق نظر وجود دارد اما برخی برآنند که این ویژگی، دوران پس از رسالت را در بر نمی‌گیرد و پیامبر بنا به تاکید قرآن بر قلم و توصیه‌ خود ایشان مبنی بر کتابت، هم می‌خوانده و هم می‌نوشته است.

شهید مطهری پس از بحثی مفصل در این باب، این موضع را اتخاذ می‌کند که پیامبر حتی پس از رسالت هم امی باقی مانده و نه تنها دلیلی بر رد این مدعا وجود ندارد، بلکه شواهد، این نظر را تأیید هم می‌کنند. از این رو می‌نویسد: «رسول اکرم به حکم تاریخ قطعی و به شهادت قرآن و به حکم قرائن فراوانی که از تاریخ اسلام استنباط می‌شود، لوح ضمیرش از تعلم از بشر پاک بوده است. او انسانی است که جز مکتب تعلیم الهی مکتبی ندیده و جز از حق دانشی نیاموخته است. او گُلی است که جز دست باغبان ازل دست دیگری در پرورشش دخالت نداشته است.» اما باید توجه داشت که این خصوصیت فقط برای شخص پیامبر اکرم است که مزیت محسوب می‌شود نه برای دیگران، و نه حتی برای ائمه‌ اطهار(س).

بر مبنای همین مهم، پیامبر اکرم، «آن کس که خود قلم به دست نگرفته بود، بلافاصله پس از ورود به مدینه و ایجاد امکانات ساده، «نهضت قلم» ایجاد کرد و با آن‌که خود معلمی از بشر ندیده بود و دارالعلم و دانشگاهی طی نکرده بود، خود معلم بشر و پدیدآورنده‌ دارالعلم‌ها و دانشگاه‌ها شد.» دارالعلم‌هایی از آن‌گونه که علمایی چون شاگردان امام جعفر صادق(ع) را تربیت و به جامعه‌ اسلامی تقدیم کرد.

به بیان شهید مطهری آنچه بیش از هر چیز آسمانی بودن قرآن کریم را مدلل می‌سازد همین است که چنین کتاب عظیمی با این همه معارف گسترده و با این همه لطف و زیبایی و فصاحت، بر زبان کسی جاری شده که خود امی بوده است. با این حال توصیه و تاکید این پیامبر امی همواره بر تحصیل علم آن هم با تکیه بر قلم بوده است: «او با آن‌که با قلم و کاغذ و مرکب و خواندن و نوشتن آشنا نبود، در کتاب مقدس خویش به قلم و آثار قلم به عنوان یک امر مقدس سوگند یاد کرد (قلم‌/‌ ۱) و در اولین پیام آسمانی خود فرمان خواندن داد (علق‌/‌ ۵ ـ ۱)».

شهید مطهری در باب تفاوت پیامبر با ما در موضوع ارزش و اهمیت خواندن و نوشتن، خلاصه‌ای از سخن ابن خلدون را در این خصوص نقل کرده و با توجه به مقدمات قبلی بحث می‌توان گفت نسبت به این سخن، موضع موافق اتخاذ می‌نماید. برآیند سخن ابن خلدون این است که امی بودن پیامبر برای او کمال است زیرا او علم خویش را از بالا فراگرفته، ولی همین امی بودن برای ما نقص به حساب می‌آید چون مساوی است با جاهل بودن ما. اما به این استدلال ابن خلدون می‌توان اشکال گرفت و گفت: ائمه‌ اطهار هم که علمشان را از بالا فراگرفته‌اند. پس آیا کمال آنها نیز در امی بودنشان است؟ شهید مطهری چنین پرسشی را مطرح ننموده که بخواهد در مقام پاسخ به آن برآید اما به نظر می‌رسد مساله‌ مهمی باشد و نیازمند طرح و بحث دقیق. منتها علی‌رغم مطرح نشدن این پرسش مقدر، با استناد به دلیل اصلی شهید مطهری برای لزوم اعتقاد به امی بودن پیامبر ـ که همان اعجاز قرآن و ارزش ارائه شدن آن از سوی یک درس‌ناخوانده‌ تعلیم‌نادیده است ـ می‌توان گفت دلیل ابن خلدون دلیلی متقن نبوده و خالی از شک و شبهه نیست.

پس شاید بتوان چنین نتیجه گرفت که اساساً در تفکر اسلام، امی نبودن ارزشی قطعی است و از همین‌رو امامان معصوم ما نیز همه قادر به خواندن و نوشتن بوده‌اند. چراکه اساسا «آیت و معجزه‌ای که خداوند بر آخرین پیامبرش فرستاد از نوع کتاب و نوشته است». منتها در این میان لازم است آورنده‌ وحی را از این حکم کلی مستثنا کنیم. آن ‌هم فقط با استناد به همین مسوولیت خطیر پیامبری و لزوم پذیرش وحی او از ناحیه مخالفان؛ نه چیز دیگر.

آزاد جعفری