چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
در آرزوی ازدواج
مشکل اصلی فیلم تقابلی است که قرار است بین دو شخصیت اصلی یعنی غریبه و پسر رخ بدهد. یک نوع نگاه به این مسئله میتواند چیزی شبیه به "پدر" ساخته مجید مجیدی باشد.
یکی از اولین مواردی که در برخورد با کسانی که "دیگری" را دیدهاند جلب توجه میکند، مسئله تاثیر یکسان افتتاحیه آن بر عمده مخاطبین است. تمامی آنهایی که بعد از شروع فیلم سینما را ترک نمیکنند به سختی تلاش میکنند بیدار بمانند که البته گاه موفق نیز نمیشوند. به همین سادگی مشخص میشود که افتتاحیه یک فیلم که قرار است بنا به عادت در حدی گیرا باشد که بیننده را مجاب به دیدن ادامه داستان کند، به اندازه مابقی داستان خسته کننده و ملال آور است. "دیگری" فیلم دیگری از همان قافله فیلمهایی است که مشخصه اصلیشان شخصیتهایی روستایی است. آدمهایی ساده و کم توقع، و در واقع فرودست، که مهمترین اتفاقهای زندگیشان در حد احتیاجات اولیه است. بنابراین تلاش برای ساخت صحنههایی که نشان دهنده رابطهای باشند که در آن ردی از احساس وجود داشته باشد، گاه از طراحی و اجرای صحنههای اکشن هم سختتر میشود.
حال وقتی قرار است بازیگر این نقشها هم بازیگرانی ترگل ورگل از جنس "مریلا زارعی" باشند که در کمدیهایی مثل "خروس جنگی" و "مجردها" آزموده شده و اتفاقا جواب هم دادهاند، و بازی ارائه دهند از جنس آنچه فروتن ارائه میدهد که شخصیت یک روستایی را به یک گنگ ذهن عقب افتاده نزدیک میکند، طوری که بیننده را به یاد بازیاش در "میزاک"، لیالستانی میاندازد، نتیجه این میشود که فضا آنقدر تصنعی، نچسب، و فاقد گیرایی از آب درمیآید که فیلم حتی در ارتباط برقرار کردن با ذهنیت مخاطبی که به هر حال در سالن مانده و تلاش میکند بالاخره با یک نفر همذات پنداری کند، شکست میخورد.
فیلم داستان مردی است که میخواهد وانت شراکتیاش را بفروشد و سهم شریکش را که اکنون درگذشته است به همسر و فرزند به جا مانده او بدهد. پسزمینه داستان نمایش ذهنیت پسر نوجوانی است که حضور مرد غریبهای در خانه، میرود که جایگاه پدر متوفایش را تهدید کند. مشکل اصلی فیلم تقابلی است که قرار است بین دو شخصیت اصلی یعنی غریبه و پسر رخ بدهد.
یک نوع نگاه به این مسئله میتواند چیزی شبیه به "پدر" ساخته مجید مجیدی باشد. در "پدر"، ازدواجی که پسر موافقش نیست از قبل رخ داده است و پسر میتواند صرفا دست به انتقامهایی بزند که مشخصا از آزار دادن نمیتوانند فراتر بروند. در نگاهی متفاوت با "پدر"، اگر فرض را بر این بگیریم که هنوز ازدواجی رخ نداده و پسر میتواند مانع این اتفاق شود، کشمکش بین ناپدری آینده و پسر (با فرض مخالفت او با این وصلت و هماوردی نسبی او با خواستگار جدید مادر) باید حول و حوش موانعی بگردد که پسر بر سر راه این ازدواج ایجاد میکند که میتوان به عنوان نمونه از "خواستگاری" ساخته مهدی فخیمزاده نام برد. اما در "دیگری" ماجرا با هر دو این نمونهها فرق میکند. نکته اینجاست که در چنین وضعیتی، هدف ِمشخص و محوری درام موضوع ازدواج است و اینکه سه نفر اصلی داستان به چه شکل با این مسئله کنار میآیند. اما در «دیگری»، ابتدا چنین مسئلهای (آنهم بسیار کمرنگ) مطرح میشود، بعد خواستگار و پسر راهی شهر میشوند تا با هم کنار بیایند، و بعد وقتی ظاهرا آنها با هم کنار آمدهاند، به سادگی با نمایش غافلگیر کننده ازدواج ضلع سوم قائله یعنی مادر پسرک با یک نفر دیگر، ماجرا تمام میشود.
در واقع وقتی چنین روندی به چنین پایانی منتهی میشود، این فکر به ذهن خطور میکند که حال که فیلم به این شکل به پایان رسیده، دیگر فایده تمام آنچه در رابطه فروتن و پسر دیدهایم و نتیجهاش (چه به تفاهم بیانجامد و چه به تخاصم، و چه حتی یکی سر دیگری را زیر آب هم بکند) چیست؟ غیر از اینکه دو نفر بر سر به دست آوردن و حفظ چیزی دعوا میکنند که اساسا یک نفر دیگر بی خبر آن را ربوده است؟ در واقع، در پایان فیلم از دو شخصیت مرد اصلی (گیرم در نگاهی فمنیستی) یکی باید به پیروزی برسد و هر دو با تبعات تصمیمشان و وضعیت جدید کنار بیایند.
پس وقتی در نهایت هیچکدام از دو نفر انتخابی نمیکنند و یک نفر دیگر داستان را پیش میبرد، غیر از این است که به نظر میرسد در واقع بیننده هم به مانند شخصیتهای اصلی به دنبال نخود سیاه به شهر فرستاده شده است؟ قصه را فروتن و پسرک شروع میکنند و تصمیم عموی پسر آن را تمام میکند، اگر قرار است تصمیم نهایی را شخصیتها نگیرند و یا حداقل در اتخاذ آن نقش اساسی نداشته باشند، پس این دو نفر که اصلا شخصیتهای اصلی فیلم نیستند، پس چرا ما باید دو ساعت آنها را در شهر و روستا و جاده و بیابان تعقیب کنیم؟
به بیانی سادهتر، در پایان داستان با قرار گرفتن همه چیز در کنار هم، فروتن قربانی تصمیم زن میشود که به نظر چندان هم در تصمیمش اختیار نداشته است، پسر هم به همچنین و نیز قربانی تصمیم عمویش، اوضاع و احوال زن نیز که گفته شد، پس وقتی همه چیز در جایی دیگر و به وسیله تصمیم کس دیگری به سرانجام میرسد، اصلا آنچه دو ساعت تمام به نمایش درآمده چیست؟ با این وجود به نظر این خلاصه داستان برای نقل قول صادقانهتر است :"مردی در توهماتش میخواهد با زنی شوهر مرده ازدواج کند، پسر نوجوان زن که از شوهر متوفایش باقی مانده است تصور میکند بهتر است جلوی این توهم مرد را بگیرد. آنها در توهمات خود با هم کلنجار میروند و خبر ندارند که مردی دیگر قبلا با زن ازدواج کرده است". فقط برای لحظهای تصور کنید که در میانه فیلم یک تصویر چند ثانیهای از روستا و اینکه همه در تدارک ازدواج زن هستند نشان داده میشد، آن وقت دیگر اساسا هیچ دلیلی برای دیدن ادامه فیلم وجود داشت؟
آنچه در خصوص "دیگری" اتفاق میافتد مصداق بارز حقه زدن، و سر کار گذاشتن بیننده است. بینندهای که در پایان نمیفهمد باید خوشحال باشد یا ناراحت و نمیفهمد چرا. نمیفهمد چیزهایی که دیده را چرا دیده و آنچه ندیده (که بعضا به نظر مهمتر هم میآید) را چرا ندیده است. حقهای از همان جنس آرم جشنوارههایی که بر پوستر سردر سینماهای نمایش دهنده فیلم دیده میشوند و بیننده بخت برگشته هم نمیداند که اینکه این فیلم "منتخب" فلان جشنواره آسیایی و غیره بوده، یعنی اینکه صرفا در آن جشنواره شرکت کرده، نه اینکه الزاما برنده جایزهای شده باشد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست