یکشنبه, ۲۳ دی, ۱۴۰۳ / 12 January, 2025
خاموشی یک کودک
بازهم کُد میزنند، مثل بسیاری از روزهای دیگر کشیک که ما را برای احیای بیماری پیج میکنند. به عنوان رزیدنت ارشد داخلی، من در رأس تیم احیا هستم. تاکنون در بسیاری از موارد احیا حضور داشتهام. دیگر از این کار هراسی ندارم؛ میدانم چه باید بکنم. در این لحظه اما وحشت بر من مستولی شده است. بیمار امشب ما یک دختر تقریباً ۸ ساله است که بیهوش به بخش اورژانس آورده شده است. کار من درمان کودکان نیست. آنها کوچک هستند و آسیب پذیر و پر رمز و راز به نظر میرسند. من قادر نیستم بدون نگاه کردن به کتاب دوز داروهای آنها را حساب کنم. از این میترسم که مبادا بسیاری چیزهای دیگری هم در مورد کودکان باشند که از آنها اطلاعی ندارم...
تاکنون تنها در احیای یکی دو کودک دیگر حضور داشتهام. معمولا زمانی که رزیدنت داخلی سر میرسد، حال کودک رو به بهبودی است و رزیدنت اطفال دیگر نیازی به کمک ما ندارد و ما در حالی که در دلمان شکرگزار خدا هستیم صحنه را ترک میکنیم و وقتی دیگر کسی صدایمان را نمیشنود میگوییم «خدا را شکر. این رزیدنتهای اطفال بیچاره چه میکِشند. حتما دلیلی داشته که من طب بزرگسالان را انتخاب کردهام». امشب اما این دخترک بسیار بسیار بدحال است و من مجبورم بایستم و کمک کنم.
فضای اتاق آرام و تحت کنترل است. همیشه در حین احیا چنین وضعیتی برقرار است. در این لحظه تنها چیزی که در جهان مهم است، تلاش برای نجات جان این دختر است. همه خیلی سریع، با دقت و هماهنگی عمل میکنند. استاد، رزیدنت ارشد اطفال، و من در پای تخت ایستادهایم. از محلی که در آن ایستادهایم دادهها و پیشنهادها را دریافت میکنیم، همفکری میکنیم و در هر زمان تصمیم بعدی را میگیریم. رزیدنتهای داخلی سرگرم ماساژ قلبی هستند. نگاه آنان به مانیتور قلبی است و لحظه به لحظه وضعیت دخترک را گزارش میکنند. رزیدنتهای اطفال «طومار» را که یک کاغذ باریک و بلند با پوشش پلاستیکی است و جزییات دوز داروهای اورژانس بر اساس سن و وزن در آن نوشته شده، باز کردهاند. همه حاضرین دیگر استاد بیهوشی، دانشجویان پزشکی، پرستاران، تکنیسینهای ICU آستین بالا زدهاند و تلاش میکنند کودک را، که بیحرکت و بسیار رنگ پریده به نظر میرسد، نجات دهند. درون اتاق اثری از عاطفه و احساس نیست. هرچه هست ریتم قاعدهمند و مستمرّ «داد? جدید-تبادل نظر-تصمیمگیری»، «داد? جدید-تبادل نظر-تصمیم گیری» است. با آن که میدانم بسیار سریع عمل میکردیم، در خاطرهام همه چیز کُند و حساب شده و تنها در شعاع یک متری پیرامون تخت بیمار در حال وقوع بود، انگار که زمان در بیرون از این فضا متوقف شده بود.
اما زمان متوقف نشده بود، نه در اتاق ما و نه در دنیای خارج آن. در حالی که پرستاران جزییات بیشتری را از خانواده دختر میپرسیدند، شروع به تکمیل شرح حال بیمار کردیم. معلوم شد او دیابتی است. مادرش که باردار است چند روزی به علت عوارض بارداری بستری بوده است. مادر همین امروز بعد از ظهر از بیمارستان مرخص شده است. پدر بیمار خانواده را رها کرده و دختر تحت مراقبت عمهها و عموها قرار داشته است. دختر ۸ ساله بهان? مادر را گرفته و شیرینی و شکلات طلب کرده و از دریافت داروهایش امتناع کرده بود. عمهها و عموها دلسوز او بودند اما نمیدانستند چه باید بکنند. برای آن که وی را راضی نگه دارند، به وی اجازه داده بودند تا بعد از زمان خواب شبانهاش بیدار بماند، آب نبات بخورد و انسولین تزریق نکند. عمهها و عموها چیز زیادی درمورد دیابت او نمیدانند.
اکنون این دختر ۸ ساله پیش روی من خوابیده و در کتواسیدوز دیابتی شدید است. او در یک قدمیمرگ است. در حالی که حواسم به ریتم قلب، فشارخون و درصد اشباع اکسیژن او است، متوجه موی بلوند و خراش روی زانوی چپش میشوم. انگار دارم او را میبینم که از درخت بالا میرود، رازهایش را با بهترین دوستش در میان میگذارد و در حالی که با بیتوجهی موهایش را به دور انگشتانش میپیچاند، به جای تخته سیاه از پنجر? کلاس به بیرون خیره شده است. اما دیگر چنین نخواهد بود. حالا دیگر بدن کوچک، اما قوی و ظاهرا سالم دخترک، در حال افول بود.
تلاش ما ۱۰ دقیقه، ۳۰ دقیقه، و بالاخره یک ساعت به طول انجامید. دخترک انتوبه شده، زیر دستگاه ونتیلاتور قرار گرفته، و سرم کافی دریافت کرده است. به او انسولین و بیکربنات تزریق شده است. نتیجه بررسی گازهای خون وی آماده شده و علیرغم تمامیمداخلات، pH خون وی نزدیک به ۰/۶ مانده است. به یاد ندارم پیش از آن pH خون بیماری را تا این حد پایین دیده باشم. میگویم: «باید دیالیزش کنیم.» میدانم که الان ساعت ۱۰ شب است و حداقل نیم ساعت دیگر طول خواهد کشید تا کاتتر دیالیز جایگذاری شود و دستگاه دیالیز آماده گردد. با این حال چشمانم به سمت استاد بخش اورژانس بر میگردد، با این امید که از او بشنوم بله، باید چنین کنیم، هنوز امید هست.
در عوض استاد به آرامیتوضیح میدهد که متاسفانه اکسیژناسیون کودک نیز بسیار ناامید کننده است. فشار خون او پایین است. اوضاع الکترولیتی وی کاملا به هم ریخته است. او دچار نارسایی چند عضوی است و با آن که به مدت یک ساعت تمام تلاشمان را انجام داده ایم، هیچ مشکلی از بیمار بهبود نیافته است. حتی اگر قرار باشد او زنده بماند، مغزش دچار آن چنان آسیب هیپوکسیک و متابولیک طولانیای شده که احتمالا هرگز بیدار نخواهد شد.
با نگاهی به اطرافیان درمییابم که همگی موافق هستند. میپرسم که آیا کسی پیشنهاد دیگری دارد یا نه. پاسخ من سکوتی غمناک و وحشت آور است. چهره رزیدنتهای اطفال را جستجو میکنم، و پُر واضح است که آنها نیز واقعیت تلخی را که دلم پذیرای آن نیست، قبول کردهاند. تاکنون هیچ کودکی را در حال مرگ ندیدهام، حتی در دوران دانشکده پزشکی، به هیچ وجه نمیتوانم مرگی این چنین قابل پیشگیری را بپذیرم. ذهن پزشکیام آن را درک میکند، اما بقی? وجودم نمیتواند. احیا را متوقف میکنیم. دیگر هیچ درختی، هیچ رازی و خیالبافیهای رویاگونهای وجود نخواهد داشت. به آهستگی و با اعصابی خُرد از اتاق بیرون میآیم. حتما دلیلی داشته که من طب بزرگسالان را انتخاب کردهام.
مدت کمیبعد از مرگ دختر، مادر باردارش از راه میرسد. او را بر بالین دخترش میآورند، جایی که همه بیحرکت ایستادهاند و کسی بلند حرف نمیزند. او گریه سر میدهد؛ خیلی زود هق هق او به ضجّهای اندوهناک و آرزومندانه تبدیل میشود. فکر میکنم در تمام جهان این فقط صدای مادری میتواند باشد که کودکی از دست داده است. تمامیبخش اورژانس در سکوت فرو رفته و به این تراژدی عظیم ادای احترام میکند. گویی ارکان عالَم یکصدا تایید میکنند که هیچ چیز آن گونه که باید نیست، هیچ رَحم و شفقتی وجود ندارد، و دیگر هیچ چیز اهمیتی ندارد.
در سوی تاریک ایستگاه پرستاری مینشینم و فُرمهای لازم را پر میکنم. من تمام امشب را کشیک هستم و تا صبح نمیتوانم به منزل بروم و دختر سه ماه? خود را در آغوش بگیرم. من نیز به نالههای مادر داغدید? دخترک گوش میکنم، و میگریم، و میگریم.
ترجمه: دکتر امیرعلی سهرابپور
منبع:
Peterson AA. The pediatric arrest. Annals of Internal Medicine April ۴, ۲۰۰۶; ۱۴۴: ۵۳۱-۲.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست