جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

حدود پوشش و نگاه در اسلام


حدود پوشش و نگاه در اسلام

هدف مولف در این فصول آن است كه با محوریت عبودیت به عنوان هدف زندگی, هرگونه تفاوت و تمایز را میان دو جنس در راه رسیدن به این هدف نفی كند

كتاب حدود پوشش و نگاه در اسلام اثر مرحوم شیخ محمد مهدی شمس‏الدین كه توسط محسن عابدی به فارسی ترجمه شده است، از جمله مهم‏ترین و مفصل‏ترین كتاب‏هایی است كه در سال‏های اخیر به مسئله پوشش و احكام نگاه از منظر اسلام می‏پردازد.

● نفی تفاوت میان دو جنس‏

این كتاب از دو قسمت تشكیل شده است كه قسمت اوّل آن در واقع در حكم مدخل و مقدمه برای قسمت دوم آن است در قسمت اول دو بحث كلی و عمده طرح می‏شود، بحث اول مربوط به جایگاه زن در اسلام است و بحث دوم را نگاهی به شخصیت زنان الگوی در قرآن كریم در برمی‏گیرد.

در بحث جایگاه زن در اسلام مولف به استفاده از آیات قرآن تلاش می‏كند موضوعاتی از قبیل وحدت (زن و مرد) در ماهیت وحدت در آفرینش، وحدت نقش و وظیفه، تفاوت صنفی و تنوع وظیفه خاص، را به بحث بگذارد.

هدف مولف در این فصول آن است كه با محوریت عبودیت به عنوان هدف زندگی، هرگونه تفاوت و تمایز را میان دو جنس در راه رسیدن به این هدف نفی كند. امّا این بدان معنا نیست كه تنوع وظایف خاص و در قبال آن حقوق و تكالیف خاص برای هر یك از زوجین سبب برتری یكی و فرودستی دیگری باشد.كوشش مولف بر آن است تا ریشه و منشأ تنوع وظایف خاص زوجین را به طبیعت و نقش‏های طبیعی و متفاوت زن و مرد در امر توالد و حمل برگرداند، این نوع وظایف خاص نظام حقوقی خاصی را نیز طلب می‏كند تا به زن و مرد امكان دهد «تا با انجام مأموریت خاص خود زمینه انجام مأموریت عمومی انسان را در روی زمین، فراهم سازند.»

توجه به این نكته كه در زمینه قوانین عام كه به وظایف مشترك انسانی مربوط می‏شود، هیچ تفاوتی میان زن و مرد، به چشم نمی‏خورد از یك سو و از سوی دیگر این كه باتوجه به اختلاف مأموریت زن و مرد نمی‏توان برای هر دو قوانینی كاملاً مشابه در نظر گرفت، به عنوان شالوده و اساس باید در روش‏شناسی استنباط احكام مربوط به زن و خانواده مورد نظر قرار گیرد. مولف با ذكر دو مثال این نكته را گوشزد می‏نماید كه عدم توجه به این اصل مهم در روش استنباط احكام ماهیت استنباط دچار اختلال می‏شود و در موارد شان و حرمت واقعی زنان پاس داشته نمی‏شود پس باید در نظر داشت كه نصوص موجود در سنت اسلامی كه به زن و امور آن می‏پردازد بر دو قسم است.

الف ) نصوصی كه دارای سند ضعیف، مرسل و یا موضوع هستند كه در هر صورت برای بیان حكم شرعی نمی‏توان بدانها، استدلال كرد.

ب ) نصوصی كه صحیح، موثق و یا حسن هستند و از نظر شرع، معتبر شمرده می‏شوند. اینگونه نصوص درصورتی می‏توانند، دلیل بر حكم شرع گرفته شوند كه واقعاً برای بیان حكم شرعی و الهی صادر شده باشند امّا اگر به عنوان تدبیری برای یك حالت فوق‏العاده یا رهنمودی خاص برای فردی معین در حالتی مشخص باشند، باز هم برای استنباط حكم شرعی، قابل استدلال نخواهند بود»

برخی از نصوص وارده شده درباره زنان تحت تأثیر عرف خاص و فوق‏العادی، وارد شده است و از همین جاست كه نمی‏توان این گونه نصوص را بیانگر حكم شرعی و الهی شمرد، این گونه نصوص بیان‏گر یك حالت اجتماعی و فرهنگی ناپدیدار است كه باید به اقتضای شرایط با آن سازگار باشد، پس باید این نصوص را براساس احوال و شرایط زمان و مكان آن فهمید و از مطلق‏انگاری و حذف عنصر زمان و مكان پرهیز كرد، البته به شرطی كه این نصوص در گام اوّل شرایط حجیت از قبیل صحّت سند و عدم مخالفت با قرآن را دارا باشند.

● رسیدن به مرتبه الگوی قرآنی

در بحث دوم از بخش اول كه اختصاص به الگوهای تاریخی زن در قرآن دارد، مولف در ابتدا تا استثنایی بودن این چهره‏ها را نفی كند تا بتواند امكان رسیدن زنان دیگر به مرتبه زنان الگوی قرآنی را طرح كند.

البته الگو بودن چهره‏های قرآنی منحصراً در عبادیات نیست و بلقیس پادشاه سبا از منظری دیگر می‏تواند الگو باشد و آن تحقق خردمندی ملوكانه از سوی یك زن كه در مسند پادشاهی جلوس كرده است و رفتار و جایگاه او مورد نفی یا مذمت قرآن كریم قرار نگرفته است.

این نكته از آن رو قابل توجه است كه بدانیم «مثال‏ها و نمونه‏های قرآنی، صرفاً جنبه اطلاع‏رسانی ندارد بلكه به خاطر آن است كه مردم، مطابق آن‏ها عمل كنند؛ و از آن جایی كه معقول به نظر نمی‏رسد این گونه تعابیر و تعالیم قرآن دچار نسخ شده باشد، می‏توان گفت این داستان‏ها، بیان‏گر اصول ثابتی در شریعت اسلامی هستند كه فقیه می‏تواند هنگام جست‏وجو برای حكم شرع و استدلال آن، در مقام اجتهاد و استنباط، از آن‏ها استفاده كند.»

در ادامه این بحث به نقش عرف در استنباط احكام اشاره می‏شود و با تاكید بر این مطلب كه فقها بر مرجعیت عرف در استنباط احكام اتفاق دارند، توضیح داده می‏شود كه مراد از عرف همان عرف حاكم در زمان فقیه است.

● حدود پوشش و نگاه‏

اما قسمت دوم به بحث اصلی این كتاب یعنی پوشش و نگاه می‏پردازد. به اقتضای عنوان بخش دو مساله محوری در این بخش مورد بحث قرار می‏گیرد. حدود پوشش زن در مواجهه با مرد بیگانه و حدود نگاه مرد به زن نامحرم.

برخی ادعا كرده‏اند كه میان دو مساله ملازمه وجود دارد یعنی در مواردی كه پوشش آن‏ها توسط زن واجب نیست، نگاه مرد نیز به آن موارد اشكالی ندارد و برعكس نگاه مرد به مواضعی كه زن مكلّف به پوشاندن آنهاست حرام است و مولف محترم این ملازمه را محل بحث تأمل می‏داند.

قسمت دوم كتاب از دو بخش كه یك بخش اختصاص به احكام پوشش دارد و بخش دوم كه اختصاص به احكام نگاه دارد، تشكیل شده است.

در بخش اوّل ابتدا به بحث تاریخی زن و پوشش قبل از اسلام و بعد از اسلام پرداخته می‏شود و با تاكید بر این كه در بحث حجاب موضوع بحث زنانی هستند كه آزاد و بالغ بوده و پیر و از كار افتاده نباشند، سئوال اصلی اختصاص پیدا می‏كند به پوشش چهره، دست و پای زن در مقابل نامحرم و این كه آیا پوشش این مواضع واجب است یا نه؟

در ادامه با توضیح این كه برای روشن كردن حكم این مساله سه منبع كتاب (قرآن) سنّت و اجماع مطرح است (زیرا مساله از اموری تعبدی است كه عقل هیچ بهره‏ای در تعیین حدود آن ندارد) بحث اصلی این بخش در قالب پنج فصل پی گرفته می‏شود.

در فصل اول به اصل عملی حاكم در پوشش وجه و كفین پرداخته می‏شود، اصول عملیه در فرض عدم دلیل و حجت بر حكم شرعی به عنوان حجت و دلیل معتبر شمرده می‏شوند، مولف محترم ضمن طرح برخی مباحث فنی نتیجه می‏گیرند كه «مقتضای اصل عملی ـ استحباب و برائت ـ همانا مشروعیت باز گذاشتن چهره، دست و پاست، البته این در صورتی است كه دلیلی اجتهادی از كتاب و سنت و اجماع، بر وجوب پوشاندن اعضای مذكور، دلالت نكند.»در فصل دوم به ادله قرآنی در بحث حجاب پرداخته می‏شود مولف ضمن بیان آیات حجاب، به مفهوم‏شناسی واژه زینت در قرآن می‏پردازد و با تفكیك میان زینت ظاهر و خفی نتیجه می‏گیرد كه پوشش زینت خفی را قرآن واجب می‏داند «ولایبدین زینتهُنَّ الا لبعولتهن» و نسبت به پوشش زینت ظاهر (صورت و دست) رخصت در ترك پوشش داده است «الا ما ظهر منها». صرف نظر از دلالت لفظی آیات شریفه مولف مصلحت جواز رخصت در ترك پوشش صورت را چنین توضیح می‏دهد:

«شاید برای پوشاندن صورت مصالحی تصور شود، امّا بی‏تردید مصالحی كه اقتضاء می‏كند صورت زن باز باشد به مراتب بیشتر و مهم‏تر است زیرا پوشش حجاب كامل و كنار گذاشتن زن از جامعه، سبب می‏شود تا زن از اقدام به هرگونه فعالیت اجتماعی و فردی، ناتوان گردد و زیان مفسده كنار گذاشتن زن از فعالیت در اجتماع و فلج ساختن فعالیت‏های او، بسیار بیشتر از آن است كه چهره او باز باشد.»

مولف در ادامه توضیح می‏دهد كه: «بنابر نظریه مشهور میان مفسران كه بسیاری از فقیهان نیز آن را پذیرفته‏اند و بلكه شاید همین نظر در میان فقیهان مشهور باشد ـ مقصود از «زینت مستثنی»، صورت، دست و پا است.»

▪ در فصل سوم به بحث حدود حجاب در سنت و روایات پرداخته می‏شود. این بحث در دو قالب پی‏گیری می‏شود.

اوّل) روایاتی كه در تفسیر آیات حجاب هستند.

دوم) روایاتی كه ذیل توضیح آیات دیگر آمده‏اند و به ملازمه حكم پوشش زن از آن‏ها فهمیده می‏شود و یا روایاتی كه مستقیماً به بیان حكم پوشش زن پرداخته‏اند. به مناسبت چند بحث اصولی نیز درباره حجیت امارات و خبر واحد مطرح شده است و مولف مبانی و مختار خود را بیان می‏كند. اگرچه درخصوص حكم پوشش و حدود آن به همان نتیجه‏ای می‏رسد كه در فصل دوم رسیده است.

فصل چهارم اختصاص به بحث از سیره و دلالت آن بر حدود پوشش زن در اسلام دارد. در این فصل مولف روایاتی را ذكر می‏كند كه براساس آن‏ها می‏توان استدلال كرد كه زنان مسلمان آزاد در صدر اسلام و بعد از آن صورت و دست خود را نمی‏پوشاندند.فصل پنجم اختصاص به بیان دلایل كسانی است كه معتقدند پوشاندن صورت و دست برای زنان واجب است مولف ضمن طرح این ادله به نقد و رد آن‏ها می‏پردازد.

● بخش دوم‏

بخش دوّم از دو فصل تشكیل شده است، در فصل اوّل حكم نگاه مرد به زن نامحرم مطرح می‏شود. (البته دردر شرایطی كه ضرورتی در كار نباشد و قصد ازدواج هم در كار نباشد) مولف با طرح سه دیدگاه در باب نگاه مرد به زن و بیان ادله هر دیدگاه مختار خود را كه جواز مطلق نگاه مرد به زن است (البته مراد نگاه بدون ریبه است) نتیجه می‏گیرد.

فصل دوّم اختصاص به بیان حكم نگاه زن به مرد نامحرم دارد، در این فصل با تفكیك میان مردی كه زن قصد ازدواج با او را دارد و مردی كه زن قصد ازدواج با او را ندارد. در فرض اوّل مولف پنج دیدگاه را نقل می‏كند و در ادامه جواز نگاه كردن زن به مرد نامحرم را به طور مطلق (و به شرط عدم ریبه) نتیجه می‏گیرد. بدیهی است مولف در فرض دوم نیز جواز نگاه زن به مرد نامحرم را نتیجه می‏گیرد.

● نقد وبررسی‏

كتاب «حدود پوشش و نگاه در اسلام» در مجموع یك كتاب فقاهتی محسوب می‏شود كه در آن تلاش می‏شود با رویكردی فقیهانه به استنباط دو مسئله كاربردی یعنی حدود پوشش زن در اسلام و حكم نگاه زن و مرد به یكدیگر پرداخته شود، در این نوشته قصد آن نیست كه به نقد و بررسی محتوایی كتاب پرداخته شود. چرا كه اعتقاد بر این است كه طرح مباحث فقهی و اجتهادی باید در محیط علمی و تخصصی صورت گیرد و طرح مباحث اجتهادی در عرصه‏هایی كه شرایط لازم برای گفت‏وگو و داوری در بین نیست به روشن شدن ابعاد یك مسئله كمك چندانی نمی‏كند.

محمدتقی كرمی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.