شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

بشناسید پیش از آن‌که قضاوت کنید


بشناسید پیش از آن‌که قضاوت کنید

با خودم فکر می‌کردم ممکنه وقتی ‌که شما بفهمید من سندرم داون دارم دیگر دوستم نداشته باشید. مادرم می‌گه این فکر احمقانه‌ست. از من می‌پرسه: "آیا تا حالا کسی رو دیدی که تو رو دوست …

با خودم فکر می‌کردم ممکنه وقتی ‌که شما بفهمید من سندرم داون دارم دیگر دوستم نداشته باشید. مادرم می‌گه این فکر احمقانه‌ست. از من می‌پرسه: "آیا تا حالا کسی رو دیدی که تو رو دوست نداشته باشه، برای این‌که سندرم داون داری؟" البته، مادرم حق داره.

از زبان یک کودک مبتلا به سندرم داون آمده است: وقتی مردم از من می‌پرسند سندرم داون چیست؟ به اون‌ها می‌گم یه کروموزوم اضافه است. دکتر به شما می‌گه یه کروموزم اضافه به علاوه‌ی یه‌سری ناتوانی‌ها که یادگیری رو سخت‌تر می‌کنه.

زمانی‌که مادرم برای اولین‌بار به من گفت که سندرم داون دارم، خیلی نگران بودم که مردم فکر کنند من نمی‌تونم به قدر اون‌ها باهوش باشم.

من فقط می‌خواستم شبیه دیگران باشم. گاهی آرزو می‌کردم کاش می‌توانستم اون کروموزم اضافه رو برگردونم. اما داشتن سندرم داون چیزی‌ است که باعث می‌شه من، من باشم و من افتخار می‌کنم که خودم هستم. با سختی و زحمت زیاد، تلاش می‌کنم تا انسان خوبی باشم و از دوستان‌ام مراقبت می‌کنم.

حتی با این‌که من سندروم داون دارم، اما زندگی‌ام خیلی شبیه شماست. کتاب می‌خونم. تلویزیون تماشا می‌کنم. با دوستانم به موسیقی گوش می‌کنم. عضو تیم شنا و گروه کُر مدرسه هستم و درباره‌ی آینده فکر می‌کنم. مثلا درباره‌ی کسی که می‌خواهم با اون ازدواج کنم.

بعضی از کلاس‌های من با بچه‌های معمولی برگزار می‌شه و بعضی از کلاس‌هام با بچه‌های کم‌توان. من یه دستیار دارم که همراه من سر کلاس‌های سخت‌تر حاضر می‌شه. مثلا کلاس ریاضی و شیمی. اون به من کمک می‌کنه تا یادداشت بردارم و راهنمایی‌ام می‌کنه که چه‌طوری برای امتحان درس بخونم. او واقعا بهم کمک می‌کنه اما خودم هم یه تغییراتی رو به ‌وجود می‌آرم. مثلا هدف من این بود که توی یه کلاس معمولی انگلیسی نمره‌ی ‌١٢ بگیرم و این اتفاقی‌ است که امسال رخ داد.

من سعی می‌کنم و به خودم اجازه نمی‌دهم که درباره‌ی مسائل ناراحت‌کننده فکر کنم درعوض، به اتفاق‌های خوب زندگی‌ام فکر می‌کنم. نوشتن شعر یکی از کارهایی هست که من دوست دارم. پدرم بعضی از شعرهای من رو به شکل تک‌آهنگ ضبط می‌کند.

درسته که فعلا یه نفر دیگه شعرهای من رو می‌خونه اما، یه روزی هم من آواز می‌خونم. می‌دونم این اتفاق می‌افته. برای این‌که من چنین روزی رو می‌بینم. من در آینه نگاه کردم و یه کسی رو دیدم با چهره‌ی خودم، شخص معروفی بود و من از اون روز فهمیدم که بالاخره، خواننده می‌شم.

این درسته که من نمی‌تونم خیلی‌ چیزها رو به سرعت باقی مردم یاد بگیرم اما، من از تلاش کردن دست برنمی‌دارم. می‌دونم که اگه واقعا و به سختی کار کنم و خودم باشم می‌تونم بیش‌تر چیزهایی رو که می‌خواهم انجام بدهم.

اما من همیشه به خودم یادآوری می‌کنم که این وضعیت ok است، اگه من خودم باشم. گاهی مردم که من رو می‌بینند، فکر می‌کنم مردم چه چیزی رو دیدن از من؟ اون‌ها دارن به ظاهر من توجه می‌کنند و نه درون من! من واقعا می‌خواهم که مردم همه‌ی چیزی رو ببینند که من هستم.

شاید برای هم‌این شعر می‌نویسم تا مردم بتونند کشف کنند چیزی رو که واقعا من هستم. همه‌ی شعرهای من درباره‌ی احساساتم هست و فکرهایی که امیدوارم می‌کنه یا اذیت‌ام می‌کنه. مطمئن نیستم که ایده‌هایم از کجا اومده، من فقط به اون‌ها نگاه می‌کنم که در ذهن‌ام هستند و احساس‌هایی رو که به دل و ذهن‌ام می‌آید روی کاغذ منتقل می‌کنم.

من نمی‌تونم تغییر کنم و سندرم داون نداشته باشم، اما یه چیزی رو می‌تونم تغییر بدم و اون تصور مردم درباره‌ی من هست. من به اون‌ها خواهم گفت که درباره‌ی من به عنوان یه انسان کامل قضاوت کنید نه فقط شخصی که خودتون می‌خواهید ببنید. درمان به همراه توجه به من و و پذیرفتن من برای این‌که من هستم. مهم اینه که فقط دوست من باشید. پس از این، من نیز همان را برای شما انجام خواهم داد.



همچنین مشاهده کنید