دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
مجله ویستا

انگلستان در سقوط محمدعلی شاه نقش اساسی داشت


انگلستان در سقوط محمدعلی شاه نقش اساسی داشت

گفت وگو با دکتر علی بیگدلی, استاد تاریخ اندیشه سیاسی و روابط بین الملل

به نظر نخستین ارتباطات دیپلماتیک جدی حاکمان ایرانی با دولت‌های غربی از دوره صفویه به وجود آمده است. این ارتباط بر اساس چه موضوع و به چه شکلی انجام شده است؟

ما در قبل از صفویه و در دوران ایلخانان، ارتباطاتی با دولت‌های اروپایی و به‌ویژه دولت فرانسه و دربار پاپ داشتیم. به دلیل اینکه ایلخانان یک ژن مسیحی داشتند و بعد از جنگ‌های صلیبی خود را در میان مسلمانان تنها احساس می‌کردند تصمیم گرفتند که با مبادله سفیر میان دربار پاپ و دولت فرانسه اتحاد دیگری را به وجود آورده تا جنگ‌های صلیبی را شروع کنند.

تا جایی که «هلاکوخان» وعده داد تا مصر را به عنوان پایگاه صلیبی‌ها تصرف کند ولی او به نتیجه‌یی نرسید. یک بار دیگر هم در زمان «اوزون حسن» این رابطه را برقرار کردیم و نخستین قرارداد نظامی‌مان با ونیزی‌ها در همین دوران منعقد شده که بر اساس آن یک کشتی تجهیزات نظامی برای ما فرستاده شد که عثمانی‌ها یا به گفته برخی انگلیسی‌ها آن را در دریا غرق کردند. اما همان‌طور که گفتید در زمان صفویه باب ارتباطات خارجی ما گشوده شد منتها نقصی که در این دوره وجود داشت این بود که به غیر از یک مورد که آن هم ناموفق بود تقریبا هیچ عنصر ایرانی این ماموریت‌ها را به عهده نداشت.

شاه عباس تلاش می‌کرد از نیروهای انگلیسی که به عنوان سیاح یا مددکاران نظامی به ایران آمدند به عنوان سفیر حسن نیت ایران برای دربارها استفاده کند. بعد از جنگ چالدران هم شاه اسماعیل اقداماتی برای ارتباط با کشورهای اروپایی و حتی مصر برای مقابله با عثمانی در پیش گرفت اما موفقیت آنچنانی نداشت. در زمان شاه عباس هم این رفت و آمد‌ها و اعزام هیات‌های سیاسی تحت رهبری مقامات انگلیسی انجام می‌شد. هدف اصلی در این ارتباطات این بود که یک قرارداد نظامی با یکی از کشور‌های اروپایی به ویژه انگلستان یا فرانسه و آلمان امضا شود تا ایران به لحاظ قدرت نظامی به درجه‌یی برسد که بتواند در برابر عثمانی بجنگد که این قرارداد هم به این خاطر که اروپایی‌ها نمی‌خواستند یک کانون قدرت دیگری به غیر از عثمانی در شرق تاسیس شود هیچگاه امضا نشد و بنابراین تلاش شاه‌عباس برای امضای قرارداد نظامی به جایی نرسید.

با این حال روابط سیاسی در آن دوران خوب بود و روابط اقتصادی خیلی گسترش پیدا کرد اما هدف اصلی شاه عباس هیچگاه تحقق پیدا نکرد. این روابط بعد از مرگ شاه عباس تا اواخر دوره صفویه متوقف شد. البته سیاحان اروپایی و به ویژه فرانسوی مثل «شاردن» به ایران آمده و گزارش‌هایی را تهیه کردند که در آنها علاوه بر دوره صفویه به دوران باستان ایران هم توجه شده است. گزارش این سیاحان باعث شد که اروپایی‌ها قدمت و هویت ایرانی را با دقت بشناسند. در زمان شاه سلطان‌حسین نخستین سفیر هیات ایرانی که به دربار لویی چهاردهم رفت قراردادی امضا کرد که بسیار حساب شده و به نفع هر دو کشور بود و حتی کاپیتولاسیون هم برای هر دو طرف رعایت می‌شد. نکته‌یی که لازم می‌دانم اشاره کنم این است که نخستین هیات ایرانی که از طرف شاه عباس به دربار هانری چهارم رفت با پیام بسیار ارزشمندی مورد استقبال قرار گرفت. در همان زمان هانری چهارم که بسیار به رابطه با ایران علاقه‌مند شده بود توسط یک جوان کاتولیک ترور می‌شود و در نتیجه هیات ایرانی بلاتکلیف و لاجرم به کشور بازمی‌گردد. در دوره افشاریه به دلیل طولانی شدن دوره جنگ و گریزی که وجود داشت و هدر شدن استعداد نادر شاه در این مسیر، فضا برای روابط خارجه ما مناسب نبود. در دوره زندیه هم به جز یکسری مکاتبات و ارتباطات محدود بین ایران و انگلستان در منطقه خلیج فارس، اوضاع تقریبا به همین صورت بود. شاید یکی از دلایل اصلی این ارتباطات محدود هم می‌تواند این باشد که در این دو دوره به ویژه دوره زندیه، اروپاییان با مسائل مختلفی مواجه بودند. برای مثال انگلیس درگیر انقلاب امریکا بود، فرانسویان در آستانه انقلاب خودشان قرار گرفته بودند و روسیه هم در زمان پتر کبیر در حال نوسازی کشور خود بود و به همین خاطر توجه چندانی به ایران نمی‌کردند.

تا اینکه در دوره فتحعلیشاه ما ناخواسته در چرخه روابط بین‌الملل قرار می‌گیریم. در این دوره سه کشور قدرتمند یعنی فرانسه ناپلئون، روسیه الکساندر اول و انگلستان ژرژ سوم منافع‌شان در این منطقه دچار تعارضاتی شد و متاسفانه روس‌ها با حمله کردن به گرجستان ما را به یک جنگ ناخواسته وارد کردند که این جنگ هم به حیثیت و هم به سرزمین ایران لطمه فراوانی زد. فتحعلیشاه هم مجبور شد برای گرفتن کمک نظامی از یک کشور خارجی متوسل به فرانسه یا انگلستان شود. بر همین اساس وی متمایل به فرانسه شد و سفرایی از دربار فرانسه برای تقویت نظامی ایران به کشور آمدند و همین‌طور خواستند از طریق ایران راهی برای حمله به هندوستان پیدا کنند. در همین حال انگلستان پیشدستی کرده و نخستین هیات سیاسی انگلیسی در سال ۱۸۰۱ به ریاست ملکم به ایران آمد و قرارداد محدودی با فتحعلیشاه امضا کرد.

بعدها این قرارداد تا دوره «سر جان فورد» ادامه پیدا کرد که او نخستین قرارداد را با ما امضا کرد. فتحعلیشاه نیز «میرزا ابولحسن‌خان شیرازی» (ایلچی) را برای امضای قرارداد به انگلستان روانه می‌کند که کشتی حامل میرزا ابولحسن‌خان در مواجهه با توفان از مسیر منحرف شده و به سمت قاره امریکا می‌رود و به این ترتیب میرزا ابوالحسن خان شیرازی به عنوان نخستین ایرانی به شمار می‌رود که به قاره امریکا پا می‌گذارد. شخصی که در این سفر میرزا ابوالحسن‌خان را همراهی می‌کرد کاردار سفارت انگلستان به نام «جیمز موریه» بود که نویسنده کتاب «حاجی بابای اصفهانی» است. پس از این دوره به سلطنت محمد شاه می‌رسیم که به جز یک برخورد‌هایی که بر سر هراز بین ایران و انگلستان اتفاق می‌افتد تقریبا دوره آرامی به حساب می‌آید. پس از دوره کوتاه محمدشاه وارد دوران ناصرالدین شاه می‌شویم که در سال ۱۸۴۸ در سن ۱۶ سالگی با حمایت سفیر روسیه و کنسول انگلستان و البته امیرکبیر به قدرت می‌رسد. ناصرالدین شاه پس از رسیدن به قدرت هدایای بسیار ارزشمندی را به سفیر روسیه و کنسول انگلستان می‌دهد که این باعث ناراحتی سفیر فرانسه شده که متعاقب آن وی به نشانه اعتراض از کشور خارج می‌شود.

در این دوره برای نخستین‌بار شخص اول مملکت به کشورهای غربی سفر می‌کند، این مسافرت‌ها چه تاثیری بر ارتباطات بین‌المللی کشور و نگاه دیپلماتیک حاکمان ایران می‌گذارد؟

دوره ناصرالدین‌شاه دوره پرتلاطمی در سیاست خارجه کشور ما است که ما در همین دوره عملا به عنوان یک قدرت شرقی وارد فضای بین‌‌المللی می‌شویم. به این صورت که شبکه‌های سیاست خارجی ما بسیار گسترده می‌شود و برای نخستین‌بار سفارتخانه‌هایی در کشور‌های اروپایی و حتی امریکای لاتین تاسیس می‌کنیم. این مساله بسیار ارزشمند بوده و موجب شناسایی ما به عنوان یک قدرت منطقه‌یی در جهان می‌شود. اما سفرهای ناصرالدین‌شاه که در تاریخ‌نگاری‌های ما هم بسیار مذمت شده به نظر من بسیار کار جالبی بود که در واقع نتیجه تدبیر و هوشیاری «میرزا حسین‌خان مشیر‌الدوله» سفیر ایران در عثمانی بود که ناصرالدین شاه را تشویق به سفر به عتبات می‌کند. این سفر با وجود مخالفت‌های عثمانی در سال ۱۸۶۴ انجام می‌شود و این نخستین سفر خارجی ناصرالدین شاه است. قرارداد رویتر در سفر بعدی ناصرالدین شاه به خارج از کشور امضا می‌شود و این قرارداد نخستین پیمان همه‌جانبه‌یی است که بین کشور ما و یک انگلیسی در سال ۱۸۷۲ به امضا می‌رسد. در قالب این قرارداد ما امتیازات فراوانی از جمله کشیدن خط آهن شمال به جنوب، ساخت مترو در تهران و امتیازات نفت و زغال سنگ و‌... را به رویتر می‌دهیم. این قرارداد با مخالفت‌های داخلی روبه‌رو و تحریکاتی نیز از جانب روس‌ها انجام شد. علاوه بر این میان دولت انگلستان و رویتر هم به این خاطر که رویتر بدون اجازه آنها دست به امضای چنین قراردادی زده بود، صمیمیتی وجود نداشت این قرارداد با شکست مواجه شد. ناصرالدین شاه سه سفر به خارج از کشور داشته که در این زمان نخستین نشانه‌های ورود اندیشه‌ها و ابزارهای مدرن در کشور ظاهر می‌شود. پس از دوره ناصری، مظفرالدین‌ شاه نیز به سه سفر خارجی می‌رود که به هیچ‌وجه به اهمیت سفرهای ناصرالدین شاه نیست.

تاثیرات متقابل جریان مشروطه بر روابط بین‌الملل و همین‌طور کشورهای پیشرفته یا به قولی دول راقیه بر جهت‌گیری‌های این انقلاب چگونه بوده است؟

ببینید ما در انقلاب مشروطه آثاری از دخالت آشکار و پنهان کشورهایی از جمله روسیه، فرانسه و انگلستان را مشاهده می‌کنیم. همین‌طور نشانه‌هایی از شخصیت‌های خارجی مثل پروفسور براون انگلیسی هم قابل ردیابی است. با این حال به نظر من نقش انگلیسی‌ها در هدایت جامعه ایرانی به سمت مشروطه روشن است. به ویژه زمانی که ایرانیان به سفارت انگلستان پناهنده شدند با کلاس‌های آموزشی که برای آنها در زمینه علم سیاست برگزار شد. همان زمان شعار عدالتخانه به مشروطه تغییر پیدا کرد و برای نخستین‌بار ایرانیان با پدیده مجلس، آشنا شدند. در آن زمان شاید در کل ایران ۱۰ نفر هم با مساله مشروطه آشنا نبودند، در همین حال سفارت انگلستان با توزیع اعلامیه‌های مشروطه، آن را به ایرانیان شناساند. با شروع انقلاب مشروطه روس‌ها بیشترین مخالفت را با آن داشتند تا جایی که در زمان محمدعلی‌شاه مجلس را به توپ بستند تا بنیاد دموکراسی برچیده شود. از طرفی انگلستان به صورت پنهانی موجبات سقوط محمدعلی‌شاه را فراهم کرد تا احمد شاه به روی کار‌ آید. پس از آن جنگ جهانی اول آغاز شد و کشور ما با وجود اینکه توسط مستوفی‌الممالک، صدراعظم وقت ایران اعلام بی‌طرفی کرد با این حال مورد تجاوز قرار گرفت.

ماجرای حسینقلی‌خان صدر‌السلطنه یا همان حاجی واشنگتن چه بود و چه تاثیری در روابط ایران و غرب داشت؟

حاجی واشنگتن در واقع به حاجی بابای اصفهانی شباهت دارد. او نخستین دیپلماتی است که به سفر امریکا رفته و رفتارهایی را از خود نشان می‌دهد که متناسب با رفتارها و آداب و رسوم امریکایی نیست و اعمالی انجام می‌دهد که موجب احضار او به تهران توسط شاه می‌شود.

علیرضا کنعان‌رو