چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

هوای هم را بیشتر داشته باشیم


هوای هم را بیشتر داشته باشیم

دلار بخریم یا سکه؟ یورو بگیریم یا دلار؟ طلا گرمی چند است؟ جداً؟ قرار است بیاید پایین؟ پس دست نگه دارم و هفته آینده طلا بخرم...

دلار بخریم یا سکه؟ یورو بگیریم یا دلار؟ طلا گرمی چند است؟ جداً؟ قرار است بیاید پایین؟ پس دست نگه دارم و هفته آینده طلا بخرم... این روزها دیالوگ‌های اینچنینی دغدغه اساسی و مشترک بسیاری از ما شده است. در خانه، محل کار، مترو و اتوبوس و تاکسی... همه ما مدام این پرسش‌ها را از یکدیگر می‌پرسیم و درباره‌اش حرف می‌زنیم و به قول قدیمی‌ها دنبال راهی هستیم که سود بیشتری کسب کنیم.

همین چند روز پیش در تاکسی بودم که یکی از مسافران بحث قیمت دلار را پیش کشید و با راننده تاکسی درباره این موضوع شروع به حرف زدن کرد.

مسافر بغل دستی به او گفت: آقا! شما تو کار خرید و فروش دلار هستید؟ مسافر اول تائید کرد و کمی خودش را گرفت و گفت: بله.

مسافر دوم شروع کرد به پرس و جو درباره قیمت دلار و این که چقدر بخرد و کی بخرد و از کجا بخرد که برایش سود بیشتری داشته باشد. مسافر اول که حالا خیلی راحت و با ژستی خاص به صندلی تکیه داده بود، گفت: «دفتر اصلی ما در... است، به همین دلیل دلار را ... تومان می فروشم. البته ما کلی می فروشیم. نه این که فکر کنید معامله های کوچک داریم؟ نه! معامله زیر ده میلیون دلار برایمان به صرفه نیست.»

مسافر سوم خطاب به مسافر اول یا همان فروشنده دلار گفت: «ما که نمی تونیم بخریم، اما مشتری برات پیدا می کنم.»

بحث به اینجا ختم نشد، چون تازه چانه راننده تاکسی هم گرم شده بود و می پرسید و شماره تلفن می داد و می گرفت. بعد هم گفت: «من هم شماره ات را به هر کدام از مسافرانم که بتونن برات مشتری جور کنن، می دم. به هر حال داری به قیمت مناسب دلار می فروشی.»

به حرف های راننده و مسافران گوش می دهم و با خود می اندیشم براستی چرا مردم این روزها تا این حد درگیر پول و دلار و طلا و سکه شده اند و چرا دغدغه هایمان این گونه شده است؟ ناگهان کسی به شیشه می زند. سرم را بالا می آورم، کودکی چند شاخه گل در دست دارد و با نگاه های شیرینش می خواهد از او گل بخریم. چشمانم را می بندم. فکر می کنم که این روزها چقدر از اطرافمان غافل شده ایم، چقدر به یکدیگر بی توجه شده ایم و یادمان رفته زندگی فقط طلا و سکه و پول نیست.

و با خود می اندیشم کاش همان طور که در خرید و فروش سکه و دلار و... با هم همدلی می کنیم و آدرس می گیریم و آدرس می دهیم، بیشتر هوای هم را داشته باشیم. خوب است گاهی فرصت تنفس مشترک را در هوای دوستی های بیشتر به یکدیگر بدهیم.

فاطمه عودباشی