سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

شعر


شعر

ما نداریم و نداری به از آن دارایی است
که سر نخوت و گردنکشی آرد ما را
هر که را روح قناعت، به کفافی داراست
ورنه قانع نشودملک همه دنیا را
□□□
به شوخی میالای هرگز زبان
که شوخی به هم …

ما نداریم و نداری به از آن دارایی است

که سر نخوت و گردنکشی آرد ما را

هر که را روح قناعت، به کفافی داراست

ورنه قانع نشودملک همه دنیا را

□□□

به شوخی میالای هرگز زبان

که شوخی به هم درکشد اخمها

ندیدم به زخم زبان التیام

که خون جوشد از زیر این زخمها

□□□

خداوندا از این زندان پست وارهانم

زمن گیر این من موهوم و اسم بی مسما را

چو از دریای لاهوتم چه باشم قطره ناسوت

طلسمات فلک بشکاف وبگشای این معما را

□□□

با نیک و بد حیات خوددرگیریم

یک روز جوان و روز دیگر پیریم

عمری که به یک نسق رود، خسته کند

ز آن روست که در تبدیل و تغییریم

□□□

کرم نزد بزرگان حسن و تحسین

ولیکن نزد دو نان عیب و ذم است

ببین کان قطره در کام صدف در

ولیکن در دهان مارسم است

زنده یاد استاد شهریار