سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
بریدگان از ولایت بردگان یزید می شوند
آنگاه که حضرت اباعبدالله الحسین (ع)، قصد خروج از مدینه را نمود نامهای در ۲ سطر به بنی هاشم نوشت، یعنی همانها که خط سبز سیادت را ازهاشم به ارث برده بودند و خون مقدس پیامبر (ص) را در رگ خویش داشتند؛ نامه کوتاه ولی عجیب بود: بسمالله الرحمن الرحیم؛ من الحسین بن علی بن ابی طالب الی بنی هاشم؛ اما بعد، فان من لحق بی منکم استشهد و من تخلف لم یبلغ مبلغ الفتح و السلام؛ هرکس در سایه ولایت من باشد شهید و هر کس از ولایت من سرباز زد و با من همراه نشد، هرگز روی و بوی پیروزی را نخواهد یافت! (۱)
و آنگاه که فرزند خلیفه دوم به حضرتش عرضه داشت: از کنار حرم جدت بیرون مشو و با آنها سازش کن و بهانه دست آنان مده، امید که عمر یزید کوتاه گردد و اوضاع شما سامان یابد! حضرت در جوابش فرمود: اف لهذا الکلام ابدا ما دامت السماوات و الارض...؛ برای همیشه خاک بر سر این کلام،... پسر عمر اگر پدرت عمر بن خطاب زنده بود و زمان مرا درک مینمود مرا یاری مینمود و نمیگذاشت تنها بمانم. (۲)
آن روز فتنه گران و بریدگان از ولایت و نخبگانی که با سکوتشان، فتوا میدادند که ما وقتی با دیانتیم که منافع ما تأمین شود و آن زمان که منافع ما در خطر نباشد و یا با غوغای فتنه منفعت مییابیم، نفهمیدند بریدن از ولایت و سر سپردن به طاغوت منتهایش چیست و حتی این هشدار امام حسین (ع) که فرمود: هرکس از من برید روی پیروزی را نمیبیند را نفهمیدند!
تا این که یک سال بعد یزید مسرف بن عقبه را برای خاموش ساختن قیام مردم مدینه به آنجا گسیل داشت و در فرمانش به مسرف اعلام کرد: تا سه روز خون و جان و ناموس و... مردم مدینه بر تو حلال است و وقتی مسرف بر مدینه غالب شد چه جنایتها که نکرد و همین بس که در انتها مردم را صف کرد و بر بازوی آنان داغ بردگی یزید زد و حتی از صحابی پیامبر به عنوان بردگان یزید اعتراف گرفت. (۳)
آری زمانی که امام حسین (ع)، محوریت ولایت را برای حفظ و بقای عزت ها و ارزشها مطرح کرد عوام نفهمیدند و خواص باور نداشتند تا آن زمان که ذلت ولایت انکاری و ولایت گریزی به سر آنان هوار شد و مجبور شدند با همه افتخارات و سوابق خود بازوی خود را برهنه کنند تا مسرف بن عقبه بر آن داغ بردگی یزید را حک کند! بعد از داغ بردگی یزید، حالا دیگر سوابق اسلامی و افتخارات جهادی و همراهی آنان با پیامبر فقط و فقط برازنده موزه ذهن و آرشیو خاطرات بود و بازگوکردن آن خود شرمساری دیگر بود!
آری امام حسین یک دو راهی دشوار ولی واقعیت مطلق را بیان کرد، راه اول با ولایت باشید، عزتمند میشوید؛ از ولایت جدا شوید برده و خوار میگردید!
حضرت اباعبدالله با تعیین مرز ولایت پذیری از ولایت گریزی و اعلان نتیجه شهادت مداری آن، به این حقیقت اشاره دارند که بعد واقعی ارزشمند شدن انسان در تلاش و کوشش و فداکاری در راه حق و عدالت و طرد منحرفان و ستمگران و ایستادگی در برابر مستکبران و زورمداران و زراندوزان شکوفا میشود و با انحراف از این راه و انتخاب دوم میماند که همان ظهور نفاقگونه دینداری است یعنی عاری بودن از عمق و روح ایمان و تلاش برای منافع و مقاصد سیاسی و شخصی و حزبی و توجیه خیانتها و سازش با مستکبران و تکیه بر هر گروه و حزب برای حفظ منافع و دستیابی به هرزه درانیها و...
آری بریدگان از ولایت با ماسک سابقه دیانت و خدمت به انسانیت خود را بلندگوی جامعه میپندارند و گروه فریب خورده از تبلیغات حزب خویش را در مردابی فرو میبرند که کمترین خطر آن ازدست دادن فرصتهای طلایی کمال یابی است.
آری مردمی که بر اثر تبعیت از ولایت علی بن ابی طالب، به عزت های متعدد دست یافته بودند؛ حالا باید در قالب ذلت، برده شراب خواریهای مستکبران شوند.
و این تعلیم و تقسیم ماندگار ماند و در سراسر تاریخ هرکس سایه نشین ولایت شد عزیز ماند و هرکس از ولایت برید، برده شد!
همگان به خوبی یاد دارند که قبل از انقلاب و قبل از این که این کشور در سایه ولایت قرار گیرد از نگاه دیگران جنگل بود و ایرانی... برای همین سفرای غربی، از کشور خود، حق توحش دریافت میکردند و این یعنی ایران را جنگل دانستن و ایرانی را...
اما آنگاه که سایه ولایت فقیه بر سر ایران و ایرانی گسترده شد و خورشید حکومت مترقی فقیه بر این ملت نورافشان شد، همگان دیدیم عزت ایران و ایرانی را...
آری سران ابر قدرتها آرزوشان ارتباط با ایران و ایرانی است و ایران را یک قدرت برتر از خود میدانند.
آری عزت و تمامیت ارضی این مملکت به برکت ولایت محفوظ ماند! جوانان این دیار با شعار یا حسین و کربلا صف دشمن شکستند
شبهای عملیات با شعار حسین و کربلای حسین آغاز میشد و شور و شعور حسینی غیرت و عزت میداد!
آری کشور ایران با شعار ولایت و عاشورا حفظ شد نه آنکه فتنه میکند میداند به کجا بزند تا مزد سر سپردگیش محفوظ بماند اما باید سران فتنه بدانند اگر امروز از ولایت گریختند و اصلش را آماج تیر جهالت و حماقت قرار دادند، فردایی نزدیک و زود، چون مردم مدینه حسین فروش، باید بازوی نوکری خود را آماده داغ بردگی کنند کما این که در طول تاریخ چنین بود.
کاخ نشینان چه از نوع شام و یزید و چه از سنخ سفید و انگلیسی عادت ندارند نوکران خود را عزیز کنند! اگر یزید و ابن زیاد به عمر سعد ولایت گریز امام کش، ریاست جمهوری ری را داد امریکا و انگلیس هم به سران فتنه ریاست میدهد!
آری چه کسی مهره تاریخ گذشته میخواهد! عمر سعد قانون شکست و انسان کشی راه انداخت! حال چگونه بر مسند مجری قانون قرار گیرد این قانون سیاستبازان است.
کاخ نشینان سفید که سیاه کاری شناسنامه آنان است با پهلوی و پسرش چه کردند! مگر غیر این بود که پهلوی اول به دستور امریکا و انگلیس به جنگ با عاشورا و مکتب محرم حسینی پرداخت و چه زود اربابانش او را آواره کردند و نامش را در طومار بردگان تاریخ ثبت کردند و او هم در برده خانه مستکبران، مقیم شد و فرزند مفلوکش هم پایانی زشت از او یافت!
سران فتنه در تمامی دوران بدانند عاقبت فرار از اصل ولایت و حمایت از جاهلان ولایت گریز همین است.
آری نفی اصل ولایت فقیه که همان ولایت الله است یعنی نفی اصالت انسانیت و ارزش و عزت انسانی و نفی این محورهای اصیل یعنی برده بیمقدار شدن یزیدیان!
آنچه کارنامه سران فتنه در طول تاریخ؛ چه فتنه گران دیروز و آلت دستان کاخ یزید و چه فتنه سازان امروز یعنی عروسکهای کاخ سفید و... را زشت و سیاه می کند، این واقعیت است که آنان حقیقت ولایت و حقانیت آن را خوب درک میکنند.
آری کشندگان حسین به مقام والای او آگاهی داشتند و هرچند با نوشیدن شراب مست کننده ریاست طلبی و ثروت اندوزی و... قصد داشتند حق کشی را توجیه کنند ولی با همه این بهانهها جایگاه مترقی ولایت را می دانستند، لذا ابن زیاد ملعون از پذیرفتن حکم قتل عام مردم مدینه ابا کرد و گفت من به جهت یزید فاسق ننگ این جنایت را مانند جنایت کشتن حسین برعهده نمیگیرم. (۴)
نکته دیگر اینکه فریب خوردگان سیاست بازی یزید با اعتراف بر جنایتکارانه بودن قتل امام حسین باز هم دم از دین و شهادت و جانبازی و... می زنند.
امروز هم سران فتنه دعوت به ذلت را شهادت طلبی میدانند! واقعاً اینها تشابه نیست تکرار یک جهالت و حماقت دیگر است.
به راستی خیمه سوزی عاشورای ۶۱ برای چه بود؟ خیمه تشنگان داغدیده کربلا چه خطری برای کاخ یزید داشت که یزید با همه وسعت کاخش باز هم از خیمه تشنگان و اسرای کربلا وحشت داشت؟ و چرا زینب از کاخ یزید نمیترسد و در صحن کاخ او فریاد برمیآورد: یابن الطلقا! آری قدرت ولایت است که یزید، ذلیل میگردد.
با کمی دقت میفهمیم یزید ولایت گریز هم چون برده شیطان شد به خواری و ذلتی عمیقتر مبتلا گشت ولی زینب که ذوب در اصل ولایت است عزیز شد با این که اسیر دست یزید است.
به راستی تاریخ تکرار نمیشود؟ جهالت همین است!؟ آن روز برای ریاست دیگری، نابخردان خیمه آتش میزنند و امروز برای ریاست فرضی کسی، پرچم عزت حسینی میسوزانند!
دیروز از حسین سرمیبرند، امروز از ولایت اصل میکنند! دیروز از حسین جوان میکشند، امروز از ولایت پشتیبانی میزدایند! و...
اما امروز، دیروز نیست! امروز آن که به سمت اصل ولایت بتازد، اصل بیاصالتش و اصالت بی اصلش هویدا میگردد و رسوا و مطرود میشود!
۱- بحار، ج۴۴، ص۳۳۰
۲- الفتوح، ج۵، ص۲۶
۳- تتمه المنتهی، ص۳۸
۴- تاریخ طبری، ج۴، ص۳۷۱
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران رافائل گروسی نیچروان بارزانی رهبر انقلاب حج عراق مجلس شورای اسلامی شورای نگهبان انتخابات دولت حسین امیرعبداللهیان دولت سیزدهم
شهرداری تهران تهران حجاب هواشناسی قوه قضاییه آموزش و پرورش قتل فضای مجازی پلیس سازمان هواشناسی شهرداری باران
خودرو ایران خودرو بازار خودرو قیمت دلار بانک مرکزی قیمت طلا قیمت خودرو دلار حقوق بازنشستگان مسکن قیمت بورس
نمایشگاه کتاب سریال افعی تهران مسعود اسکویی زنان تئاتر محمدعلی علومی تلویزیون دفاع مقدس سینمای ایران صدا و سیما سریال کتاب
مغز دانشگاه آزاد اسلامی دانش بنیان گوشی هوشمند
اسرائیل رژیم صهیونیستی حماس غزه فلسطین جنگ غزه آمریکا روسیه رفح اوکراین طوفان الاقصی نوار غزه
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر ذوب آهن نساجی لیگ برتر ایران لیگ برتر فوتبال ایران بازی سپاهان رئال مادرید جواد نکونام
هوش مصنوعی اپل سامسونگ آیفون باتری گوگل مایکروسافت تلفن همراه ماهواره ناسا
رژیم غذایی بیمه کاهش وزن زیبایی چای دندانپزشکی فشار خون بیماران خاص سبزیجات