جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

دوری از سوسیالیست ها نزدیکی به میانه روها


دوری از سوسیالیست ها نزدیکی به میانه روها

میانسالان ایرانی كه ذهنی پر از خاطرات انقلاب اسلامی دارند, با نام كشور نیكاراگوا, ساندینیستا و جبهه آزادی بخش ملی نیكاراگوا و همین طور با نام دانیل اورتگا, رهبر ساندینیستا و اولین رئیس جمهورپس از پیروزی انقلاب در نیكاراگوا كاملا آشنا هستند احتمالا در كشور نیكاراگوا نیز بتوان چنین قرینه ای را نسبت به انقلاب اسلامی یافت

میانسالان ایرانی كه ذهنی پر از خاطرات انقلاب اسلامی دارند، با نام كشور نیكاراگوا، ساندینیستا و (جبهه آزادی‌بخش ملی نیكاراگوا) و همین طور با نام دانیل اورتگا، رهبر ساندینیستا و اولین رئیس‌جمهور پس از پیروزی انقلاب در نیكاراگوا كاملا آشنا هستند. احتمالا در كشور نیكاراگوا نیز بتوان چنین قرینه‌ای را نسبت به انقلاب اسلامی یافت.

دلیل این آشنایی نیز شباهت جالب‌توجهی در سرگذشت این دو كشور است. هر دو سرزمین تحت سلطه دیكتاتوری‌های مشخصا وابسته به آمریكا، انقلابی مردمی را تجربه كرده و به فاصله چند ماه از یكدیگر (پیروزی انقلاب اسلامی فوریه ۱۹۷۹- نیكاراگوا جولای ۱۹۷۹) با سرنگونی رژیم حاكم، قدم به دوران جدیدی از تاریخ خود گذاشتند.

به نظر می‌رسد این وجه اشتراك هنوز آن قدر اهمیت سیاسی دارد كه علی‌رغم وجوه افتراق متعدد به لحاظ جغرافیایی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی بتواند دو سرزمین را به همگرایی وادارد. ایرانیانی كه دانیل اورتگا را می‌شناسند، هنوز كارنامه مبارزاتی و انقلابی او را در مقابل دیدگان دارند و احتمالا كمتر كسی با اورتگا به عنوان سیاستمداری حرفه‌ای و عملگرا آشنا باشد.

سیاست دولت ریگان در تفویض اختیارات به CIA برای سرنگونی دولت برآمده از انقلاب نیكاراگوا یكی از رسواترین پرونده‌های حكومتی آمریكا محسوب می‌شود. در این پروژه به CIA ماموریت داده شد تا با كمك مالی و آموزشی و تسلیحاتی به گروه موسوم به كنتراها كه عمدتا از اعضای گارد ملی ساموزا تشكیل شده بود، موجبات اضمحلال دولت تازه‌تاسیس و بازگشت به شرایط پیشین را فراهم آورد اما این پروژه كه در فاصله سال‌های ۸۰ تا ۸۹ سی هزار كشته از مردم بی‌گناه نیكاراگوا برجای گذاشت به دلیل حمایت‌های مردم از حكومت جدید، به بن‌بست رسید.

این سال‌ها كه مصادف با دوران تسلط ساندینیستا بر دولت نیكاراگواست می‌تواند از سخت‌ترین و عبرت‌آموزترین دوره‌ها در حوزه سیاست خارجی به شمار آید. عبرت‌آموز به لحاظ خویشتن‌داری و واقع‌بینی دولت جوان نیكاراگوا در مقابل ابرقدرتی كه شمشیر را برای نابودی رژیم نوپا از روبسته بود.

در طول این دوره ۹‌ساله روابط نیكاراگوا و آمریكا به‌رغم موضع‌گیری ناگزیر طرفین با دوراندیشی ساندینیستا هیچگاه از چارچوب عرف دیپلماتیك خارج نشد.پس از شكست پروژه كنتراها، رویه كنترل اوضاع در نیكاراگوا از میدان جنگ براندازانه چریكی به حوزه رقابت‌های قانونی سیاسی انتقال یافت.

نكته حائزاهمیت در سیاست‌ورزی ساندینیستا این است كه آنها بعد از شكست در انتخابات سال ۱۹۹۰ در مقابل خانم چامورو با همه اما و اگرهای پیدا و پنهان آن، حضور رقیب را در صحنه سیاسی كشور به راحتی پذیرفته و خود نیز با سماجت در صحنه باقی ماندند ساندینیستا در انتخابات سال ۱۹۹۰ بر كرسی‌های بدست آمده در این نهادها تكیه كردند و با جدیت به تقویت و بسط تشكیلات سیاسی و حزبی خود پرداختند.

در سال ۱۹۹۶ با وجود ناكامی در دستیابی به مسند ریاست‌جمهوری به موقعیت قابل‌ملاحظه‌ای در كسب كرسی‌های دولتی دست یافتند و ۱۶ سال با وجود اعمال فشارهای سنگین سیاسی و هجمه‌های سنگین تبلیغاتی به صورت اخبار و شایعات و پرونده‌هایی از سوی گروه‌های رقیب در مورد سوءاستفاده‌های كلان مالی و رفتارهای سو‌ء اخلاقی ساندینیستا به‌خصوص شخص دانیل اورتگا با به دست گرفتن قوه‌مجریه كشور، جایزه ذكاوت، پایداری، سماجت و واقع‌بینی خود را دریافت كردند.

اگرچه از قرار اطلاع در مورد سوءاستفاده‌های مالی و سهل‌انگاری ساندینیستا در دوران تصدی بر نهادهای حكومتی نمی‌توان از پاره‌ای از موارد و عملكرد بعضی از افراد با خوش‌بینی و به راحتی عبور كرد و بی‌تردید همین در ایجاد زمینه برای روی‌گردانی مردم از آنها در سال ۹۰ موثر افتاده است.

مساله دیگری نیز هست و آن مساله پرونده خاك‌خورده كمك ۵۶ میلیون دلاری دولت ایران در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی به دولت ساندینیستاست كه سه میلیون دلار آن به صورت كالا به ما برگردانده شد و از مابقی آن در سال‌های نخست انزوای جمهوری اسلامی حتی كمترین عنایت سیاسی و تبلیغی هم از سوی دولت نیكاراگوا چه ساندینیست و طبعا چه غیرساندینیست‌ عاید ما نشد.

به‌طوری كه سفارت ایران را كه با سلام و صلوات در سال ۱۳۵۸ در ماناگوا – پایتخت – گشوده بودیم در سال ۱۳۷۷ به‌عنوان سفارتخانه‌ای صرفا هزینه‌بر بی‌سروصدا بستیم و امورات مربوطه را به سفارت ایران در مكزیك واگذار كردیم.نیكاراگوا هنوز فقیر است، شاید فقیرتر از گذشته. كشوری كه فعالان حقوق بشری به‌نام سرزمین زن‌ها و كودكان بی‌سرپرستش خوانده‌اند.

با كوچه و خیابان‌هایی مثل اردوگاه‌های جنگی و چهارراه‌هایی پر از كودكان خیابانی.اورتگا پس از انتخابش به ریاست‌جمهوری در سفر آقای احمدی‌نژاد به آن كشور خطاب به رسانه‌ها می‌گوید: «ما منافع مشترك و دشمنان مشتركی داریم و دو كشور باید توافقنامه‌هایی برای كاهش فقر در نیكاراگوا امضا كنند.»

لابد در این توافقنامه ایران باید هزینه كاهش فقر در نیكاراگوا متعهد شود! البته به‌عنوان كسی كه سال‌های دراز، فعال حوزه سیاست خارجی بوده‌ام، ضرورت‌های تعاملات سیاسی و اقتصادی كشورها را با یكدیگر می‌شناسم و منافعی كه از بابت بعضی كمك‌های مالی می‌تواند به منافع ملی برسد؛ به شرط آنكه هنر آن را در دستگاه سیاست خارجی پرورده باشیم.می‌توان عمل‌گرایی و سماجت دانیل اورتگا را برای سیاست‌ورزی در كشورش ستود و از او و ساندینیستا درس‌ها و پندها گرفت، ولی برای ما مهم است كه عملگرایی او به سود سیاست خارجی ما هم باشد.

اورتگای چپگرا در این سال‌های دور از قدرت رسمی، از دوستان سوسیالیست خود كاسته و به یاران میانه‌رو خود اضافه كرده. اورتگای چپگرا طی این سال‌ها كاتولیك‌تر شده است و بعد از پیروزی او، هم هوگو چاوز و هم جورج بوش برایش پیام تبریك ارسال می‌كنند. حواسمان جمع باشد پرونده خاك خورده دیگری برای كشورمان درست نكنیم.

محمد جمشیدی‌گوهری آخرین سفیر ایران در نیكاراگوا بین سال‌های ۷۷ - ۷۳



همچنین مشاهده کنید