شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

زمانی برای تغییر نگرش ها


زمانی برای تغییر نگرش ها

چرا ایام انتقال قدرت در کاخ سفید اهمیت دارد

فرآیند انتقال قدرت ریاست‌جمهوری حداقل از سه منظر واجد اهمیت است؛ اول اینکه از خلال موج اول انتصابات رئیس‌جمهور منتخب می‌توان رویکرد سیاست‌ خارجی وی را شناخت. سه نوع مدل‌ در سیاستگذاری‌ خارجی در تاریخ معاصر آمریکا قابل شناخت است:

۱) رویکرد انتخاب وزیر خارجه قوی همچون جیمز بیکر

۲) رویکرد فرستاده ویژه همچون دوره دوم بیل کلینتون

۳) و نیز پارادایم حاکمیت کاخ سفید در امور خارجه همچون دولت اول نیکسون. از آنجایی که مسائل اقتصادی بر ذهن رئیس‌جمهور آتی سایه افکنده مدل سوم غیرقابل وقوع است. دوم اینکه انتقال قدرت لحن اولیه دولت که آیا سازمان‌یافته، عملگرا، ایدئولوژیک، مرکزگرا یا هرج و مرج‌گراست را نشان می‌دهد. در این دوره انتقال قدرت فرصت می‌یابیم تا به درک این نکته واقف شویم که این بخش از حزب دموکرات که اوباما به آن تعلق دارد و در ایام انتخابات با سیاست‌ خارجی مرکز‌گرا که به گمان آنها آمریکا را بدل به شر جهانی و مسلمان را قربانی کرد مخالفت نمود قابلیت بروز می‌یابد یا خیر. سوم اینکه دوره انتقال قدرت به رهبران خارجی دوست و دشمن فرصت تفکر و چینش سیاست‌هایشان را می‌دهد. علاوه بر این در این دوره حوادثی رخ می‌دهد که دست دولت جدید را می‌بندد. برای مثال دولت کلینتون در اولین روز کاری‌اش در سال ۱۹۹۳ مجبور به تمرکز برای یافتن راه‌حلی درخصوص اخراج صدها متهم حماس بود که اسرائیل آنها را به جنوب لبنان تبعید کرده بود. در موارد دیگر توسط دولت قبلی کارهایی انجام می‌شود که دولت جدید را با واقعیات نوین مواجه می‌کند. برای مثال تصمیم ریگان برای آغاز مذاکرات سیاسی با سازمان آزادیبخش فلسطین در نوامبر ۱۹۸۸ از این دسته‌اند. در تئوری اما دولت بوش در خاورمیانه می‌تواند به سه نوع حرکت دست زند که به دوره اوباما نیز تسری کند:

۱) ایجاد ترتیبات جدیدی در فرآیند سازش میان اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها

۲) عملیات‌های نظامی و ضدتروریستی که می‌تواند ابعاد سیاسی یابد، همچون حمله اخیر به اهدافی در داخل خاک سوریه و

۳) حمله پیشگیرانه علیه قابلیت‌های هسته‌ای ایران. همچنان که زمان می‌گذرد و به ۲۰ ژانویه ۲۰۰۹ یعنی زمان مراسم سوگند رئیس‌جمهور جدید، باراک اوباما نزدیک می‌شویم گزینه سوم یعنی حمله به ایران احتمال خود را از دست می‌دهد.

● تغییر و سیاست خارجی

سال ۲۰۰۸ با کلمه تغییر در ایالات متحده گره خورده است. در سال ۲۰۰۷ برای بسیاری از آمریکایی‌ها مفهوم تغییر بازسازی جریان جنگ عراق یعنی استراتژی افزایش نیرو در این کشور که منجر به کاهش شدید خشونت‌ها در این کشور شد حاصل آمد. امروز اما بسیاری از آمریکایی‌ها تغییر را به عنوان اتخاذ رویکرد جدید‌ی در حوزه اقتصاد ایالات متحده می‌دانند. با توجه به این انتقال در مفهوم تغییر یعنی گذار از جنگ عراق به اقتصاد احتمالا دولت جدیدی اهداف خود در حوزه سیاست خارجی را بدون ایجاد مسائل ناخواسته، تولید اهداف نامحتمل یا به گردن گرفتن تعهدات عظیم پی خواهد گرفت. فرمانده سابق نیروی دریایی و مشاور فعلی باراک اوباما یعنی ژنرال ریچارد داتریک طی سخنرانی در کنفرانس وینبرگ فاندرز این رویکرد جدید را با طرح مفهوم «امنیت پایدار» که کلیت سیاست خارجی اوباما را آشکار می‌سازد بیان کرد. این رویکرد جدید یعنی امنیت پایدار اختلاطی از فقدان ابتکارهای نوین شجاعانه، برنامه‌های عظیم یا ایده‌های تغییر‌دهنده جهان است. به نظر من و به احتمال فراوان از نگاه دولت جدید اولویت‌های اصلی حوزه سیاست خارجی آمریکا عراق، پاکستان،‌ افغانستان، روسیه و اصلاح‌ نظام مالی جهانی خواهد بود. مسئله هسته‌ای ایران ممکن است بدل به اولویت‌های اصلی شود اما تنها تعداد اندکی از افراد دولت به دیده مسئله فوری به آن می‌نگرند. مسئله صلح خاورمیانه نیز به نظر من شایسته قرار گرفتن در اولویت‌های اصلی است اما با وجود اولویت‌های ایالات متحده خاورمیانه همچنان اهمیت خود را در دوره ریاست‌جمهوری اوباما حفظ خواهد کرد. برخی از بازیگران در منطقه به نقش مثبت خود در منطقه ادامه خواهند داد اما برخی دیگر به دنبال امتحان کردن وی با روش‌هایی مخرب هستند. برخی از ناظران خوشبین سوریه را در رده بازیگرانی که نقش مثبت دارند قرار می‌دهند و تقریبا تمامی ناظران ایران، حزب‌الله و جهادگرایان اهل تسنن را در زمره بازیگران مخرب جای می‌دهند.

● نظرات عمومی درباره اوباما و خاورمیانه

در این زمینه می‌توان به نقطه‌نظرهای زیر اشاره کرد:

۱) درخصوص فرآیند ایجاد صلح اوباما فرصت دارد که نقش بیشتری نسبت به تزریق شجاعت به پارادایم موجود در این حوزه یعنی در قرارداد صلح اسلو و نقشه راه ایفا کند. قابلیت‌های طبیعی اوباما و جایگاه بین‌المللی بی‌نظیر او به او این فرصت را می‌دهد در بعد هنجاری صلح‌سازی عامل تغییر باشد به‌ویژه آنکه اگر او بخواهد از سرمایه‌ شخصی‌اش در فرآیند صلح استفاده کند می‌تواند موثرترین نقش را در وادار کردن اعراب به پذیرش اسرائیل به عنوان یک دولت یهودی و نیز پایان بخشیدن به تمام تلاش‌های دولتی علیه یهودیان ایفا کند. این یک مولفه مفقود در فرآیند صلح است که اوباما می‌تواند آن را به ارمغان آورد. اگر چنین تلاشی به ثمر رسد باید انتظار داشت که تمام دولت‌های محتمل اسرائیلی درخصوص تمام مسائل مورد توجه اعراب سازش کنند.

۲) در صورتی‌که فرآیند صلح به اولویت‌ اصلی دولت اوباما برای اصلاح روابط آمریکا با جهان عرب و اسلام بدل شود، در صورتی‌که دولت اوباما هرگونه تلاشی برای ایجاد اصلاحات سیاسی در جوامع عرب را به کناری نهد دچار اشتباه عمده‌ای شده است.

۳) جهان کنونی جهانی شیزوفرنیک است. از این‌ سو از آمریکا انتظار گوش سپردن دارد و از سوی دیگر انتظار رهبری. دولت جدید کار سختی در ایجاد توازن میان گوش سپردن به متحدین و ارتقای ایده‌های جدید دارد.

۴) گستره وسیع مشاوران اوباما همچون آنتونی لیک، سوزان رایس، ریچارد واتریک، تام دانیلون، ریچارد کلارک، وندی شرمن و دنیس راس به‌طور عام از ایده پیشگیری نسبت به برنامه هسته‌ای ایران حمایت می‌کنند تا ایده بازدارندگی. اگرچه پیشگیری به معنای حمله نظامی در ابتدای کار نیست اما در انتهای کار می‌تواند به آن منجر شود. مسئله ایران از این‌رو مهم است که مرتبط به تمام تلاش‌های اوباما در خاورمیانه است. اسرائیل، مصر، عربستان، ترکیه و عراق که مسائل عمده منطقه‌اند همه به نوعی به ایران مرتبط هستند. از این‌رو تعیین خط‌مشی دولت جدید درخصوص ایران بسیار حائز اهمیت است.

۵) تصور کنید ساعت سه صبح است. با رئیس‌جمهور تماس گرفته می‌شود و یکی از حوادث چهارگانه ذیل که ممکن است اوباما را بهت‌زده کند رخ داده است. این چهار حادثه از این قرارند. سقوط دولت خودگردان فلسطینی، حزب‌الله چه از طرق قانونی و چه غیرقانونی بر لبنان مسلط شده است، در مصر، کشوری که سیستمی غیرشفاف و غیرپاسخگو دارد بحران جانشینی رخ داده است و خبر موفقیت هسته‌ای غیرمنتظره‌ای از سوی ایران مخابره شده است.

رئیس‌جمهور در این حالت چه خواهد کرد؟ قبل از انتخابات، کار مشاوران حل مشکلات رئیس‌جمهور بود اما بعد از آن آنها مشتاق به مدیریت علائق خود هستند. در سال ۱۹۹۲ بیل کلینتون در ایام رقابت‌های انتخاباتی از جورج بوش پدر خرده می‌گرفت که درخصوص چین و سوریه موضعی نرم اتخاذ کرده است اما پس از انتخاب شدن لحن وی به شدت تغییر و به جای سختگیری به سوریه برای رسیدن به صلح در خاورمیانه با این کشور مماشات کرده چراکه در دوره انتقال قدرت به اطلاعاتی دست یافت که او را تشویق می‌کرد برای صلح خاورمیانه سوریه را دخیل کند و بر این کشور سخت نگیرد. از این‌رو رئیس‌جمهور جدید هم باید درخصوص تعیین اولویت‌هایش هشیار باشد.

رابرت سات‌لوف

مدیر اجرایی موسسه واشنگتن است.

ترجمه:امیر ایرانشهر

منبع: موسسه واشنگتن، ۱۰ نوامبر