جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مصباح فریاد همه شهیدان خمینی


مصباح فریاد همه شهیدان خمینی

نُضج گیری نهضت اسلامی ایران در ۱۵ خرداد ۴۲ به رهبری امام خمینی ره مصادف با نضج گیری حرکت های موازی, شکل گیری جریان فکری سیاسی و چهره سازی از سوی سرویس های امنیتی داخلی و خارجی برای خارج کردن این نهضت از مسیر اصلی آن بود

نُضج‏گیری نهضت اسلامی ایران در ۱۵ خرداد ۴۲ به رهبری امام خمینی (ره) مصادف با نضج‏گیری حرکت‏های موازی، شکل‏گیری جریان فکری سیاسی و چهره سازی از سوی سرویس‏های امنیتی داخلی و خارجی برای خارج کردن این نهضت از مسیر اصلی آن بود.

این سرویس‏ها به خوبی به این نکته دست یازیده بودند که خیزشی با این ماهیت و با این گستردگی توان بر هم زدن معادلات سیاسی اجتماعی ایران را خواهد داشت اما این سرویس‏ها هرگز باور نمی‏کردند در صورت پیروزی نهضت اسلامی در ایران و حاکمیت تفکر امام با پشتوانه مردمی، این نهضت دو بلوک غرب و شرق را به چالشی جدی بکشاند و به عنوان یکی از داعیه‏داران سیاست و فرهنگ در جهان در صدد تکیه زدن بر سکوی نخست گفتمان جهانی برآید.

سرویس‏های امنیتی که از همان آغاز با چنین چهره‏ها و حرکت‏هایی به میدان آمده بودند هرگز نتوانستند حرکت پویا و طوفنده مردم خدا محور را از مسیر اصلی خود خارج سازند اما به مقتضای هر مقطع از نهضت، فرد و فکر جدیدی را در برابر امام و پس از آن رهبری وارد عرصه سیاست و فرهنگ کردند در این میان نکته قابل تأمل و قابل بررسی در شناخت و شناساندن چهره‏ها و جریان‏های موازی و حرکت‏های منافقانه آنان چه در حوزه نظر و چه در عرصه عمل این بوده و هست که به موازات روند رو به رشد نهضت و پشت سرگذراندن مراحل بس دشوار و پیچیده؛ بر پیچیدگی چهره‏ها جریان‏های فکری سیاسی و خطوط موازی افزوده شده و این عناصر با پیچیدگی خاص به خود ظهور و نمود پیدا کردند به گونه‏ای که درست در مقطع زمانی که انقلاب با غلبه بر گروهک‏های چپ و راست، پیروزی در هشت سال دفاع مقدس، بیداری جهان اسلامی و فلسطین و فروپاشی بلوک شرق به مرز جهانی شدن رسیده بود و به رقیب بلامنازع لیبرال دمکراسی تبدیل گردید، چهره‏هایی بدلی، انشعابی و منفعل از درون نهضت به عنوان آخرین برگ‏های تعبیه شده در دفتر اصیل نهضت سر بر آوردند و با حمایت‏های آشکار و پنهان سیاستمداران غربی و رسانه‏های جهانی به چهره‏ای جهانی تبدیل شدند تا شیپور عقب‏نشینی در مقابل غرب و باورهای غربی را به صدا درآورند آن هم به نام امام و خط امام و...!

تاریخ پرفراز و نشیب انقلاب بیانگر این واقعیت است که در هر مقطع زمانی که جریان‏های فکری فرهنگی، سیاسی و اجتماعی که در دورن نهضت و چه در مقابل نهضت قد علم کردند؛ شهیدی از شهیدستان همیشه جاوید تشیع در برابر خطر نفوذ و گسترش آنان اعلام خطر می‏کردند، شهیدانی که سرانجام خود قربانی افشای این حرکت‏های پنهان و منافقانه شدند؛ شهیدانی که امروز به عنوان سمبل مبارزه و نماد حرکت اصیل انقلاب در آن عرصه و در آن مقطع تاریخی شناخته می‏شوند؛

شاید هیچ کس باور نمی‏کرد که همه جریان‏های فکری و سیاسی و... که شهیدان انقلاب در برهه‏ای از زمان در برابر آن ایستادگی کردند، پس از خرداد ۷۶ بار دیگر در برابر اسلام و خط اصیل انقلاب و رهبری قد علم کنند و با زدن نقاب نفاق بر چهره در صدد خارج کردن نظام اسلامی از مسیر اصلی برآیند و شاید هم هیچکس باور نمی‏کرد در این مقطع حساس و »جنگ احزاب« منافقان مردی به یاری اسلام، انقلاب و رهبری برخیزد که با همه جریان‏های سیاسی اجتماعی آشنا و فریادگر فریاد همه شهیدانی باشد که به خاطر اسلام و انقلاب از همه هستی خود گذشتند. مردی که به یقین ذخیره الهی برای اسلام و انقلاب برای گذشتن از مرحله‏ای بود که دشمنان پیروزی خود را قطعی و دوستان مظلومانه و غریبانه به دفاع پراکنده و غیر سازمان یافته می‏پرداختند.

الف) موضع‏گیری شهید محمد منتظری

شهید محمد منتظری که به خاطر رویارویی صریح با جریانی نفوذی در ساختار نظام اسلامی در مقطعی از زمان، انگ »دیوانه« بودن را به جان خرید و در برابر سازشکاری انقلابی نماهای وابسته به جبهه ملی و لیبرال‏های متمایل به آمریکا در نطق‏های پیش از دستور خود در مجلس خواستار محاکمه آنان به جرم خیانت در دادگاه‏های انقلاب شد و سرانجام در این راه شربت شهادت نوشید، درست یک سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی نسبت به شکل‏گیری خط موازی وابسته و انقلابی نماهایی که با چراغ سبز آمریکا و حرکت‏های ایزایی چون دفاع از حقوق بشر و آزادی در صدد تبدیل هسته‏های مبارزاتی به مؤسسات حق‏خواهی!! آن هم در چهارچوبه معادلات ترسیم و تعریف شده از سوی غرب برآمده هشدار داده و خطر آنان را برای مبارزان نهضت اسلامی که بر آن بود تا با قاطعیت تمام ضمن نفی جهان کفر و شرک، کار رژیم را تمام کنند فریاد ادامه مبارزه را سر داد، شهید محمد منتظری همواره مراقبت این خط موازی سازشکار بود، اما ناباورانه شاهد بود که این خط موازی در یک مقطع کوتاه در ابتداء انقلاب بر کرسی قدرت در قوه مجریه تکیه زده است، خطی که پس از دوم خرداد نیز به شکلی ناباورانه چنان راه را برای ترویج تفکر تخذیری و منفعلانه خود باز دید که برخی از سران آنان دچار ذوق زدگی شوند؛ خطی که به تعبیر شهید محمد منتظری برای گرفتن چند آوانس سیاسی از شاه در قبال خیانت به اسلام و انقلاب حاضر به هر دریوزگی بوده و هست، خطی که پس از دوم خرداد نقش دلال دریوزگی‏های برخی به اصطلاح دولتمردان ایرانی را با آمریکا بازی کرد تا شاید برای باقی ماندن در قدرت دریوزگی خود را در برابر آمریکا به اتمام برساند.

شهید محمد منتظری این خط احیا شده در پس از دوم خرداد را نامه‏ای به علمای در تبعید نهضت اسلامی در قبل از انقلاب به تاریخ ۲۷ بهمن ۱۳۵۶ چنین به تصویر می‏کشد:

ـ هم اکنون دو خط سیاسی در ایران جریان دارد:

۱) خط انقلابی که خط جنبش اسلامی است و امام خمینی سمبل آن را تشکیل می‏دهد.

۲) خط سیاسی اعتدالی. خواسته‏ها و شعارهای این خط متفاوت است خط اول، حملات خود را به طرف مراکز اصلی توطئه‏ها و جنایت‏ها یعنی شاه و رژیم او و اربابان آمریکائیش متوجه ساخته و خط دوم گویی در سال‏های ۳۹ - ۱۳۴۰ به سر می‏برند! و شعارهایی در چهارچوب قانون اساسی مطرح می‏کنند.

در صورتی که در شرایط کنونی، بدترین سوء استفاده‏ها از این شعار خواهد شد و مستقیم و غیر مستقیم، پایه‏های لرزان حکومت شاه را استحکام می‏بخشد. خط دوم قصور می‏کند که به برخی اهدافش که عمده است خواهد رسید و حال آنکه خط اول، بزرگ‏ترین ارزشی که در شرایط کنونی برایش متصور می‏باشد، استفاده از آن به منظور پیشبرد جنبش اسلامی است.

معتقدلین سیاسی، که برخی‏شان پس از ۱۵ سال سکوت می‏خواهند سیل شهدا و زندانیان در بند و آوارگان و کسانی که دچار انواع محرومیت‏ها شدند را میراث‏بر باشند چه خوب بود که حتی در رابطه با مصالح خودشان مسائل مطروح را عمیق‏تر بررسی می‏کردند.

غارتگران خارجی که در رابطه با مصالح خود تصمیم می‏گیرند، هیچگاه دلشان برای حقوق بشر و سلب آزادی‏های فردی و اجتماعی و... نسوخته است، همین فداکاری‏ها و شهادت‏ها و مبارزات انقلابی گذشته و وحشتی که در این رابطه برای آنان پدید آمده موجب این تحولات و تغییر شرایط سیاسی است. آنان تا خطر را لمس نکنند به فکر حقوق بشر! نمی‏افتند.

آمریکائیها اینطور تصور می‏کنند که برخی از آزادی‏های نیم بند داده شود، برخی از شخصیت‏های برخوردار از وجاهت ملی دستشان در حکومت بند شود، برخی از مردم و مبارزین هم تخذیر شده به خط سیاسی اینگونه‏ای کشیده شده، همگی از حالت مبارزاتی به حالت مؤسساتی تبدیل گردند و آنگاه سیاسیون دست بند شده، به منظور حفاظت از مصالح سیاسی که شرایط جدیدشان در ذهنشان می‏سازد به جان نیروهای انقلابی تسلیم نشده می‏افتند و آنان هم به جان سیاسیون. فاصله‏ای عمیق میان نیروهای انقلابی و سیاسیون به قدرت رسیده پدید می‏آید دستجات سیاسی ضد و نقیض در صحنه سیاست درست می‏شود و هر تیپی به رقابت با دیگری می‏پردازد... آنگاه آیا چند نفر سیاسی که حمایت و تأیید نیروی انقلابی و مردمی را از دست بدهند، یا رأی مقاوت در مقابل خواسته‏های بی‏حد و حصر آمریکائیها خواهند داشت؟ و آیا جز سقوط و یا تسلیم راه دیگری در پیش است؟(۱)

خط اول قابل انعطاف و حاضر به دریوزگی به خاطر چند آوانس سیاسی بی‏محتوا نیست و در این رابطه چه زیان‏هایی که کردند...

نسل جوان و نیروهای انقلابی و توده‏های مسلمان عملاً طرفدار خط اول هستند و بدیهی است که هر چه بیشتر نیروهای خود را بسیج نموده، محتوای خط اول را افزونتر سازیم.(۲)

ب) موضع‏گیری شهید دکتر حسن آیت

شهید دکتر حسن آیت که در دوره نخست مجلس شورای اسلامی در برابر لیبرال‏های خود فروخته چنان برمی‏افروخت که حتی از سوی برخی از نیروهای خودی خوشبین مورد شماتت قرار می‏گرفت و رویارویی او را نوعی حرکت افراطی قلمداد می‏کردند که موجب خشنودی دشمن می‏گردد، شجاعانه در برابر جریانی ایستاد که از منظر او جریانی بدلی در برابر جریان اصلی خط امام است، جریانی که در حوزه اندیشه به گونه‏ای فکر و عمل می‏کند که راه را برای کرم‏ها و حشرات الارضی باز کرده است و اسلام را به گونه‏ای تفسیر و تحلیل می‏کند که حتی باید ارتشبد نصیری هم به عرصه قدرت باز گردد و به او مقام استانداری عطا کرد...؟!

تفکری که پس از دوم خرداد بار دیگر در سایه‏سار عناصر بدلی، حشرات موذی و منافق را به عرصه سیاست و فرهنگ و اقتصاد باز گرداند، شهید دکتر حسن آیت در نود و هشتمین جلسه علنی مجلس شورای اسلامی به تاریخ ۲۹ دی ماه ۱۳۵۹ در میان اعتراض نمایندگان خود فروخته لیبرال و خود فروخته و خودی‏های خوشبین و خوش‏باور چنین فریاد زد...

...عصر حاضر، عصر برنامه‏ریزی است، یکی از برنامه‏ریزی‏های مهمی که استعمارگران انجام می‏دهند، برنامه‏ریزی‏هایی است که به منظور تسلط بر سایر ملل انجام می‏دهند، این برنامه‏ریزی‏ها و دسائیس انواع مختلف دارد.

دسائیس سیاسی، دسائیس تبلیغاتی، دسائیس تخریبی و دسائیس اقتصادی از انواع این دسائس است. ساختن خطوط و مهره‏های بدلی در مقابل خطوط اصلی، بدلی به دو معنی : یک معنی به معنای تقلبی در مقابل اصلی، مثل الماس و طلای بدلی در مقابل الماس و طلای اصلی. و دیگری به معنای یدکی و جانشین بدلی از نوع تقلبی؛ می‏دانیم که شخصیت‏هایی مثل شاه سابق یا شاه حسین پادشاه مراکش مهره‏های شناخته شده استعمار هستند، استعمار چون پیش‏بینی می‏کند که این قبیل مهره‏ها را ممکن است زمانی مردم علیه آنها قیام کنند مهره‏های انقلابی نما، ملی‏گرای دو آتشه، مارکسیست‏تر از مارکس و نظایر آن‏ها را در مقابل آنان درست می‏کند تا وقتی که این مهره‏های اصلی فرسوده و بلا استفاده شوند.

آن مهره‏های بدلی را جانشین آنان بسازد از این خطوط در انقلاب اخیر ایران به وجود آورند می‏بینم که سال‏های ۵۵ ، ۵۶ و ۵۷ که آمریکا صلاح دیده بود که با نقاب آزادی خواهی و مدافع حقوق بشر چهره کریه خود را بپوشاند احزابی همچون، جبهه ملی، جبهه دمکراتیک ملی، خلقیون و جنبشیون در انواع مختلفش به میدان آمدند و اعلامیه‏های چند صفحه‏ای نوشتند و بیانیه‏هایی در دفاع از حقوق بشر امضا نمودند؛ و اشخاصی همچون شاپور بختیار، نزیه، مقدم مراغه‏ای، متین دفتری به میدان آمدند تا در مقابل خط اصلی امام خط بدلی به وجود بیاورند، ولی همان طوری که دیدیم شکست خوردند ولی هنوز دست از توطئه‏ها برنداشتند و با روی کار آمدن ریگان که آمریکا مجدداً قیافه کریه و بی‏نقاب خود را نشان دهد، بوی کباب به مشام بعضی‏ها خورده است و همچون کرم‏ها و حشرات الارض که حرارت اتفاقی زمستان باعث می‏شود که از زیر زمین بیرون آیند، از سوراخ‏های خود بیرون آمدند و صریحاً دم از مقابله و مقاومت با دولت می‏زنند. آن بازاری معلوم الحال که سوابق ضد دینی و ضد روحانیتش به زمان ملی شدن نفت می‏رسد صریحاً دم از مقاومت با دولت می‏زند. آن آقای دیگر جزوه‏ای منتشر می‏کند که اسلام را طوری معرفی می‏کند که اگر بخواهیم مطابق آن جزوه رفتار کنیم باید ارتشبد نصیری، آزمون و شگنجه گران معدوم ساواک را به جای اعدام کردن، وزارت و مدیر کلی و استانداری بدهیم. زیرا این شخص به ادعای ناروا مدعی است که پیامبر چنین می‏کرده است. اکنون اینان مشغول تدارک توطئه وسیعی برای واژگون ساختن جمهوری اسلامی هستند، ولی من از اینجا به آنها اعلام می‏کنم که بوی کبابی که به مشامشان خورده است بوی کباب نیست خر داغ می‏کنند (خنده نمایندگان) و حرارتی که از لطف ارباب شامل حالشان شده است، آن حرارت را صولت سهمگین انقلاب اسلامی ایران درپی است که آنها را مانند آن کرمها که سرمای شدید زمستان خشکشان خواهد کرد...

به هر صورت انقلاب به راه خودش ادامه می‏دهد و کسانی که از انقلاب جدا می‏شوند جز رسوایی و خذلان نصیبی نخواهند داشت.(۳)

ج) موضع‏گیری شهید مطهری

شهید مرتضی مطهری از نظریه‏پردازان نهضت اسلامی مردم ایران که شخصیت معنوی، علمی و سیاسی‏اش بر کسی پوشیده نیست و جریان‏های التقاطی حضور او را در نهضت برنتافتند و با نوشاندن شربت شهادت به وی یکی از ضربات جبران‏ناپذیر بر پیکر مهندسی فکری نظام زدند با پیروزی انقلاب اسلامی نسبت به خطر شکل‏گیری جریانی که با تلفیق اسلام با مکاتب الحادی و التقاطی شرق و غرب هشدار دادند، جریانی که در جستجوی راه سومی برای برون رفت از بحران فکری خود و فرار از بن‏بست فراروی خود بود و به خاطر عدم درک صحیح از مبانی اسلام و فاصله گرفتن از منابع اصلی، برداشت‏های خود را به عنوان برداشتی ناب و ضد تحجر و... عرضه می‏کردند، برداشت‏هایی که پس از دوم خرداد با حمایت‏ها معنوی و مالی متولیان فرهنگی دولت اصلاحات ترویج و منادیان و مروجان آن به عنوان نخبگان و فرهیختگان به جامعه معرفی شدند، تفکری که به تعبیر شهید مطهری در کتاب پیرامون انقلاب اسلامی استقلال مکتبی را با مخاطره روبرو می‏سازد شهید مطهری در این خصوص می‏نویسند:

در سال‏های اخیر، بدبختانه گروه سومی هم پیدا شده‏اند که به یک مکتب التقاطی معتقد شده‏اند، این‏ها قسمتی از اصول کمونیستم را با بعضی از مبانی اگزیستانسیالیسم ترکیب کرده‏اند و بعد حاصل را با مفاهیم ارزش‏ها و اصطلاحات خاص فرهنگ اسلامی آمیخته‏اند، آن وقت می‏گویند مکتب اصیل و ناب اسلام این است و جز این نیست، من در اینجا هشدار می‏دهم، ما با گرایش به مکتب‏های بیگانه استقلال مکتبی خودمان را از دست می‏دهیم.(۴)

مطهری این شهید مبارزه با جریان‏های انحرافی و التقاطی و دستجات منحرف سیاسی؛ آنانی را که به هر نحو با مطلق کردن مردم و کار و تلاش برای مردم را اصل قرار داده غیر توحیدی و غیر اسلامی می‏خوانند.

جریانی که پس از دوم خرداد با تمام ابعاد خود را نمایان ساخت و منادیان آن به گونه‏ای در محافل داخلی و خارجی ظاهر، و در عمل و سخن بروز دادند که گویی اصل فقط »مردم« و کار برای مردم است و عصر خداگویی و خدامحوری و کار برای خدا به پایان رسیده است.

شهید مطهری چنین تفکری را با چنین مؤلفه‏هایی را نوعی شرک و بت‏پرستی برمی‏خوانند و می‏نویسد: واقعیت تکاملی انسان و واقعیت تکاملی جهان، واقعیت »به سوی اویی« است؛ هر چه رو به آن سو ندارد، باطل و بر ضد مسیر تکاملی خلقت است. از نظر اسلام همچنان که کار خود را باید برای خدا کرد، کار خلق را نیز باید برای خدا کرد.

اینکه گفته می‏شود، کار برای خدا یعنی کار برای خلق، راه خدا و خلق یکی است، و برای خدا یعنی برای خلق وگرنه کار برای خدا منهای خلق آخوندبازی و صوفی‏گری است؛ سخن نادرستی است. از نظر اسلام راه، راه خداست و بس، و مقصد خداست نه چیز دیگر، اما راه خدا از میان خلق می‏گذرد. کار برای خود کردن نفس‏پرستی است، کار برای خلق کردن بت‏پرستی است، کار برای خلق کردن شرک و دوگانه پرستی است. کار خود و کار خلق برای خدا کردن توحید و خداپرستی است، در روش توحیدی اسلامی کارها باید به نام خدا آغاز شود آغاز کردن کار به نام خلق بت‏پرستی است و به نام خدا و خلق شرک و بت‏پرستی است و تنها به نام خدا توحید و یگانه پرستی است.(۵)

د) موضع‏گیری شهید سیدمحمدباقر صدر

شهید سیدمحمد باقرصدر که با پیروزی انقلاب انگیزه خود در برپایی درس تفسیر قرآن را کمک به انقلاب اسلامی به تحلیل می‏گذارند و با جمله جاودان خود که »در خمینی ذوب شوید همانگونه که او در سلام شده است«، سرانجام با ترجیح دادن شهادت بر ظاهر شدن در جلو دوربین و نفی حرکت امام جاودانه تاریخ اسلام و انقلاب شد این شهید بزرگ در نوشتاری تحت عنوان »اسلام دینی جاوید و رو به تکامل است« اندیشه التقاطی که به نام پروتستانتیزم و نوگرایی در صدد تغییر مسلمات مکتب اسلام برآمده و مکتب اسلام را، مکتبی ژله‏ای، منفعل و دنباله روی معرفی می‏کند را فاجعه‏ای بزرگ می‏خوانند، فاجعه‏ای که پس از دوم خرداد ۸۶ به گونه‏ای دهشتناک خود را با کمک حمایت‏های همه جانبه متولیان فرهنگی نمایان ساخت، فاجعه‏ای که از منظر شهید صدر تنها از دست کسانی برمی‏آید که مصداق دروغ بستن به خداوند هستند.

شهید محمدباقر صدر در خصوص ویژگی‏های این جریان می‏نویسد: در اینجا به نوع تفکری برمی‏خوریم که در اطراف تطور و تحول اسلام و چگونگی آن در بین بسیاری از مسلمین عصر حاضر رایج گشته اینها فکر می‏کنند که احکام اسلام باید با تغییرات زمان تغییر پذیرد و دنباله‏رو جریان زندگی انسان‏ها باشد و چون اسلام به زغم اینان آن طور که بر پیامبر نازل گشته صلاحیت ندارد وضع زندگی موجود انسان را توجیه کند! به ناچار برای تطبیق دین با زندگی بر مسلمانان واجب است که اسلام را به رنگ تازه‏ای درآورند. تا با وضع موجود عصر منطبق گردد! خلاصه آنکه (به زعم اینها) اسلام را باید با وضع زمان تطبیق کرد نه زندگی را با قوانین عمومی در اسلام!

● انگیزه این فاجعه فکری

انگیزه این توهم افکار مسمومی است که به وسیله دشمنان اسلام در میان مسلمین پاشیده می‏شود تا بدین وسیله وانمود کنند که اسلام دین زنده و اساسی و پابرجاست؟ بدیهی است چنین توهم غلط هرگز با اسلام در هیچ حالتی تناسب ندارد چه آنکه اسلام قانونی نیست که جمعی گرد هم آمده و با افکار محدود و عقل‏های ناقص خود آن را وضع کرده باشند و تحت تأثیر شرایط و ظروف خاص و عواملی موروث و یا محیط فقر یا ثروت یا حب و بغض‏ها و امثال آن از حالات انسان واقع شده باشند.

اگر اسلام مولود چنین شرایطی بود، می‏بایست تعدیل می‏شد و رنگ‏های تازه‏ای به خود می‏گرفت و نواقص آن رفع می‏گشت! بدیهی است که اسلام چنین نیست و نمی‏توان آن را با مکتب‏های بشری قیاس گرفت و آن را مانند نظام‏های محدود مولود فکر بشر دید.

اسلام قانون وضعی نیست که محدود به زمان و مکان خاص باشد نه ساخته فکر بشر، تا افق‏ها و هدف‏های آن در مرز خاص محدود گردد. بلکه نظامی است آسمانی و از جانب خدایی آمده که آفریننده بشر و دانا به مصالح و مفاسد زندگی است اسلام مشتمل دستوراتی است که اگر انسان به کار بندد، در شعاع آن همه ادوار و حالات زندگی او چه در این جهان و چه در جهان دیگر سامان می‏پذیرد.

و همواره تحقیق و تجربه انسان‏ها و حتی آنها که از اسلام فاصله دارند، یکی پس از دیگری دلایل و شواهدی ارائه می‏دهد که کار بشر جز با اسلام و راه‏ها و نظامات آن سامان خواهد گرفت.

● اسلام، نظام حاکم

حال که اسلام چنین امتیازی دارد، آیا سخن از تعدیل و تغییر اسلام گفتن صحیح است؟ آیا این سخنان جز از سوء تفاهم یا بد اندیشی سرچشمه می‏گیرد؟ و اگر بنا باشد اسلام را با شکل‏های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی موجود عصر منطبق نماییم، آیا از اسلام چه می‏ماند! در این صورت اسلام از واقعیت زندگی جدا ساخته و آن را با استنباط شخصی ارزیابی نموده و در نتیجه همان نظام غربی است که به نام اسلام نامیده‏ایم! و این کاری است که دشمنان اسلام و فریب خوردگانشان به نام مسلمان خواهانند.

اسلام، نیازی به تعدیل و تصرف و تحویل و تحول ندارد. و این انسان است که باید - اگر خواهان زندگی سعادتمندانه و شرافتمندانه است - زندگی فردی و خانوادگی و اجتماعی و جهانی خود را با اسلام تطبیق دهد، تا به سامان و نظام برسد، زیرا اسلام نیامده تنها بهتر زیستن را برای بشر بیاورد، بلکه آمده تا زندگی را مهذب و پاک نماید، و در جهت‏گیری به سوی هدف‏هایی که پروردگار برای انسان اراده نموده، به حرکت آورد.

▪ خلاصه:

کسانی که اصرار به تغییر قوانین اسلام در عصر ما دارند مانندهایشان در عصر رسالت و اعصار بعد از آن وجود داشته‏اند. این‏ها همانهایی هستند که کتاب خدا را تحریف می‏کنند تا از بهره‏های ناچیز مادی این جهان کامیاب شوند و خدای بزرگ در وصف حال اینها فرموده : »گروهی هستند (از اهل کتاب) که کتاب خدا را تحریف می‏کنند تا سخنان بدعت‏آمیز را به صورت کلام خدایی جلوه دهند! در حالی که آن سخن از خدا نیست، و از جانب او نیامده آنها دانسته به خدا دروغ می‏بندند.«(۶)

ح) موضع‏گیری شهید سیدمحمد حسین بهشتی

نضج‏گیری جریان سومی در پیکره انقلاب با شاخصه‏های خاصی می‏رفت در فضای مه‏آلود غوغاسالاری ناسره به سره و انقلابی نما به انقلابی به مردم و جامعه معرفی شود.

آنچه بهشتی وراء شعارهای فریبنده و عام پسند این جریان سوم در پشت سر بنی‏صدر و فریب خوردگان وی به نظاره می‏نشست، خط خیانتی بود که به موازات حرکت طوفنده نیروهای انقلابی در حوزه‏های گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، حرکت می‏کرد. خطی که به انقلاب و اسلام و در هنگام و هنگامه رویارویی اسلام و غرب دست نیروهای غربی و فرهنگ آنان را به گرمی می‏فشرد؛ خطی که پس از دوم خرداد بار دیگر ظهور کرد و با حرکت‏های و موضع‏گیری‏های خود ثابت کرد که هنوز زنده است.

شهید بهشتی شاخصه‏های این جریان سوم را در نامه‏ای به حضرت امام چنین تبیین می‏کند.

بسم الله الرحمن الرحیم

تهران جمعه ۲۲ / ۱۲ / ۵۹

استاد و رهبر بزرگوار

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته

سنگینی وظیفه فرزندتان را بر آن داشت که این نامه را به حضورتان بنویسد و حقایقی را به عرضتان برساند.

دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آن که جنبه شخصی داشته باشد به اختلاف دو بینش مربوط می‏شود. یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادی که در عین زنده بودن و پویا بودن، باید سخت ملتزم به وحی و تعبد در برابر کتاب و سنت باشد، بینش دیگر در پی‏اندیشه‏ها و برداشت‏های بینا بین، که نه بکلی از وحی بریده است و نه آنچنان که باید و شاید در برابر آن متعبد و پای‏بند و گفته‏ها و نوشته‏ها و کرده‏ها بر این موضوع بنیابین گواه.

بینش اول در برابر بیگانگان و هجوم تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادی و نظامی آنها سخت به توکل بر خدا و اعتماد به نفس و تکیه بر توان اسلامی و پرهیز از گرفتار شدن در دام داوری‏ها یادلسوزی‏های بیگانگان معتقد و ملتزم. بینش دیگر، هر چند دلش همین را می‏خواهد و زبانش همین را می‏گوید و قلمش همین را می‏نویسد، اما چون همه مختصات لازم برای پیمودن این راه دشوار را ندارد در عمل لرزان و لغزان.

بینش اول به نظام و شیوه‏یی برای زندگی امت ما معتقد است که در عین گشودن راه به سوی همه نوع پیشرفت و ترقی، مانع حل شدن مسلمان‏ها در دستاوردهای شرق یا غرب باشد و آنان را بر فرهنگ و نظام ارزش اصیل و مستقل اسلام استوار دارد.

بینش دیگر با حفظ نام اسلام و بخشی از ارزش‏های آن، جامعه را به راهی می‏کشاند که خود بخود درها را به روی ارزش‏های بیگانه از اسلام و بلکه ضد اسلام می‏گشاید.

بینش اول روی شرایطی در گزینش مسؤولان تکیه می‏کند که جامعه را به سوی امامت متقین و گسترش این امامت بر همه سطوح راه می‏برد. بینش دیگر بیشتر روی شرایطی تکیه می‏کند که خود بخود راه را برای نفوذ بی‏مبالات‏ها یا کم مبالات‏ها در همه سطوح مدیریت امت اسلامی و حاکم شدن آنها بر سرنوشت انقلاب هموار می‏سازد.

شاید برای شما شنیدن این خبر تلخ و دشوار باشد که بسیاری از کسان که در طول سال‏های اخیر در راه حاکم شدن اسلام اصیل بر جامعه ما کوشیده و رنج‏ها برده‏اند و در طول این سال‏ها به مقتضای طبیعت و ماهیت نظام اداری رژیم شاهی، در همه سازمان‏های لشکری و کشوری همواره در اقلیت بوده و زیر فشار اکثریت غرب‏گرا یا شرق‏گرای حاکم بر این سازمان‏ها به سر برده‏اند، هم اکنون در جمهوری اسلامی هم که امام در رأس آن است و تنی چند از فرزندان امام نیز بخشی از مسئولیت‏ها را بر عهده دارند و مردم عزیز ما نیز در صحنه‏ها حضور دارند، دوباره تحت فشار همان اکثریت قرار گرفته‏اند ولی این بار زیر حمایت همه جانبه رئیس جمهوری و فرمانده نیروهای مسلح با کمال تأثیر و تأسف، این اقلیت مؤمن که اگر حمایتش کنند می‏رود که اکثریت شود، امروز ذلت و خذلان مؤمنان را در جمهوری اسلامی با پوست و گوشت و استخوان لمس می‏کنند که با چماق ارتجاع می‏کوبندشان و با کارشکنی‏های رنگارنگ سد راه حرکت اسلامی و اصلاحی آنها می‏شوند با استظهار به ستون پنجم دشمن که در همه این سازمان‏ها جا خوش کرده‏اند و با اطمینان به حمایت گروهی از مسئولان امروز و دیروز.

بهشتی در این نامه بلند خود، پس از اشاره به مؤلفه‏ها و حوادث دیگر مربوط به این جریان سوم در خاتمه آن خون دل خود و دیگر یاران امام را چنین بر خامه می‏آورد:

امام عزیز

به خدا سوگند که تحمل این وضع برای این فرزندتان بسی دشوار است که چهره افسرده این‏ها را ببینم و ندای یا للمسلیمن آنها را بشنوم و تنها پاسخ این باشد که صبر کنید. من هم صبر می‏کنم و فی العین قذی و فی الحلق شجی.

این روزها مکرر با خود می‏اندیشم که‏ای کاش زیر بار این مسئولیت سنگین که با تأکید بر عهده‏ام نهادید نبودم، تا می‏توانستم به کمک آنها لااقل فریادی برآورم، زیرا فریاد از یک طبقه زیبنده است اما از یک مسئول انتظار اقدام می‏رود، نه فریاد، و اگر اقدام کنم با این شائبه جگر سوز روبرو می‏شوم که دفاع از مظلومان نیست، جنگ قدرت است میان سران از روی هواها. با استفاده از حمایت‏های مکرر پشما اینک همه نهادها کوبیده می‏شوند، مجلس، دولت، دستگاه قضایی و نهادهای انقلاب و هر چند در کوبیدن این‏ها موفق نشده‏اند ولی نه خطرشان را می‏توان نادیده گرفت. نه ضررشان، که همه را از خدمت گسترده‏تر به مردم محروم و ایثارگرمان باز می‏دارند.(۸)

شهید بهشتی از ویژگی‏های این جریان را سازش پذیری با دشمن می‏داند، سازش پذیری که بعد از دوم خرداد به چنان مرزی از شرم آوری رسید که امروز بسیاری منکر دوم خردادی بودن می‏شوند.

این نظریه‏پرداز انقلاب و شهید دشنه سازشکاران در تاریخ ۱۹ / ۱۱ / ۱۳۵۸ در جمع پرشکوه مردم اصفهان چنین فریاد می‏زند.

سیاسی کار کسی است که می‏آید در گود سیاست، اگر دید هوا پس است بعد می‏رود با دشمن به گفتگو می‏نشیند بلکه یک آوانس بدهد، یک آوانس بگیرد، این نوع فعالان سیاسی از نظر امام و خط امام مطرود، مردود و حتی ملعون هستند، برای خط امام (نه خط سازش) مبارز، مبارزه‏اش هر قدر میخواهد باشد، در جه مبارزاتش هر قدر می‏خواهد باشد اما اصالت داشته باشد. معامله گر نباشد، اهل داد و ستد سیاسی مطلقاً نباشد. بنابر این ویژگی نه اش را هم به خاطر بسپاریم که »خط امام، طرد خط سازش است(۹)

● مصباح فریاد همه شهیدان خمینی

در مقطعی که سوت و کف و هلهله کوفی صفتان با اشاره پنهانی دین به دنیا فروشان می‏رفت تجربه تلخ چشیدن جام زهر امام تکرار شود.

در مقطعی که پرتاب کنندگان تیر تهمت و افترا به مطهری‏ها و بهشتی‏ها، جریان‏های موازی، مهره‏های بدلی، دینداران ژله‏ای و... در »احزاب«ی دیگر گرد آمده بودند تا با ایجاد رعب و وحشت پرچم تسلیم شدن در برابر مکتب لیبرال دمکراسی را به اهتزاز درآورند و تمام دستاوردهای خمینی و شهیدان خمینی را در جلو پای کارتل‏ها و تراست‏های بین المللی ذبح کنند و...

پیر فرزانه‏ای گام به میدان نهاد که از حنجره‏اش فریاد همه شهیدان خمینی به گوش می‏رسید، پیری که یکه و تنها سینه خود را در مقابل همه جریان‏های فکری، سیاسی و فرهنگی که می‏رفتند تا به ساحت مقدس »حسینیه امام« اهانت کنند سپر کرد، پیری که بوی جوانی، بوی عطر شهادت، بوی گلاب دسته‏های سینه زنی بوی ولایت مداری، بوی انتظار از پرچم فداکاری و مجاهدتش به مشام می‏رسد.

پیری که سخنرانی‏ها، موضع‏گیری‏ها، هدایت‏های فکری و معنوی، آرایش صف روکردگان به قبله غرب را در هم شکست و به تنهایی درچند سنگر سیاست و فرهنگ و... جنگید، پرده از چهره نقاب نفاق و نفاق نویین برداشت، ایستاد اما هرگز طوفان تهمت و افترا او را خم نکرد و چنان بذری در نهاد جوانان غیور و ولایت مدار کاشت که جوانه‏هایشان نه تنها در برابر طوفان‏های سهمگین لیبرال دمکراسی سر خم نکردند بلکه اگر سر از تن آنان هم جدا شود هرگز پشت به رهبری نخواهند کرد، درود بر او که فریاد همه شهیدان خمینی، و بهشتی و مطهری خامنه‏ای است.

حسن ابراهیم‏زاده

پاورقی‏ها:

۱ . یادنامه شهید محمد منتظری ، ص ۲۲۰ و ۲۲۶

۲ . همان ، ص ۲۲۷ .

۳ . درس‏هایی از تاریخ سیاسی ایران ، استاد شهید سیدحسن آیت ، صص ۸۱ - ۸۲ .

۴ . پیرامون انقلاب اسلامی ، شهید مرتضی مطهری ، ص ۱۶۲ .

۵ . مقدمه‏ای بر جهان بینی اسلامی، جهان‏بینی توحیدی ، مجموعه آثار استاد ، ص ۱۳۵ .

۶ . ویژه‏نامه ، روزنامه جمهوری اسلامی ، ۱۹ فروردین ۱۳۶۱ .

۷ . روزنامه کیهان ، چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۷۹ ، ص ۷ .

۸ . همان .

۹ . جاودانه تاریخ ، گفتارها ، شماره ۳ ، ص ۰ ۱۷۸