شنبه, ۲۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 15 March, 2025
بربریت ایرانیان یا یونانی ها

طی دو ماه گذشته سینماهای بسیاری از كشورهای جهان مخصوصا ایالات متحده آمریكا و اروپا شاهد نمایش فیلمی به نام «۳۰۰» بودهاند كه توسط شركت برادران وارنر در هالیوود ساخته شده است و فروش بالای آن همچنان ادامه دارد.
این فیلم كه بر اساس كتاب فرانك میلر رمان نویس مشهور تهیه شده، داستان مقاومت گروه كوچكی از یونانیان در تنگه ترموپیل را دستمایه اصلی خود قرار داده است. موضوع فیلم «۳۰۰» لشگركشی سپاهیان ایران در دوره پادشاهی خشایارشاه به یونان است كه منجر به ورود سپاهیان ایران به قلب سرزمین یونان و به آتش كشیدن شدن آتن میشود. در نهایت نیز پس از برآورده شدن اهداف خود كه همانا تنبیه یونانیان و تلافی دسیسههای آنان در عصر پدرش داریوش هخامنشی كه منجر به آتش كشیده شدن شهر سارد مركز ایالت لیدیه در آسیای صغیر ( از متصرفات ایران عصر هخامنشی) بود، به ایران بازگشت. البته بخشی از لشگریان ایران خصوصا كشتیهای جنگی هخامنشی در این جنگ كه به سالامین معروف گشته است به دلیل موقعیت نامناسب جغرافیایی از ناوهای جنگی یونانیان شكست خوردند و این امر با بزرگ نمایی یونانی به شكست ایرانیان در مقابل یونانیها معروف گردیده است با این حال همان گونه كه اشاره شد پادشاه هخامنشی كه حتی شنیدن نام او لرزه بر اندام یونانیان میانداخت اهداف خود را در این سفر جنگی تامین شده دید و این شكست كه پس از فتح آتن پدید آمد تاثیر چندانی بر روحیه شاه وارد نیاورد و او پیروزمندانه رهسپار كشور خود گشت.
فیلم «۳۰۰» كه با اهدافی كینه توزانه و به قصد تحقیر و توهین ایران و ایرانیان در عهد باستان ساخته شده است فیلمی یكسویه علیه عظمت و شكوه ایران عصر هخامنشی و در دورهای است كه ایرانیان پرچمدار و مشعلهدار تمدن و فرهنگ جهانی بودند و جدای از تنها ابرقدرت جهان آن روزگار در زمینههای گوناگون فرهنگی هنری نیز یگانه روزگار خویش محسوب میشدند.
در این فیلم كه با سرمایهای عظیم و توسط یكی از كارگردانان معروف سینمای هالیوود، «ژاك اشنایدر»، تولید شده ایرانیان موجوداتی وحشی زشت، نفرت انگیز، بی مغز، فرو رفته در پردههای عظیمی از جهالت و نادانی و فاقد قدرت تصمیمگیری معرفی شده اند. در راس این سپاهیان زشت روی نیز شاه هخامنشی سیاه پوست كه علاوه بر كریه المنظری دارای شخصیتی فرو مایه و پست با خصوصیاتی زنانه ترسیم گردیده است قرار دارد. در مقابل یونیان مردانی سفیدچهره زیبا روی، شجاع، با تدبیر، مصمم و دلیر به تصویر كشیده شدهاند كه در سایه خرد و فرزانگی فرماندهی شجاع به نام لئونیداس در مقابل میلیونها نفر سپاهیان ایرانی حماسهای عظیم را خلق نموده و پس از به خاك و خون كشیدن هزاران تن از سربازان ایرانی جان خود را فدا كردهاند!
شدت تحریفات موجود در این فیلم به اندازهای است كه علاوه بر ایرانیان مقیم اروپا و آمریكا، بسیاری از تماشاگران غربی نیز از نحوه ساخت فیلم «۳۰۰»ابراز نارضایتی كرده و آن را توهینی علیه تاریخ و تمدنی جهانی دانسته اند. به هر صورت آنچه كه مشخص است ساخت این گونه فیلمها كه پس از فیلم الكساندر یا اسكندر دومین حلقه توطئه فرهنگی جدید غرب علیه ملت سرافراز ایران محسوب میشود، ترفندی نو با ظاهری فریبنده و جذاب برای مخدوش ساختن تاریخ و تمدن درخشان ایران در عهد باستان و خصوصا در دوره هخامنشیان كه از نظر فرهنگ مادی و معنوی و معتقدات دینی سرآمد عصر خود بوده و نخستین ملتی محسوب میشدند كه صور و افكار را بین شرق و غرب مبادله كرده و موجبات پیوند و نزدیكی فرهنگ و هنر جهانهای شرق و غرب را میسر ساختند و از این جهت تمام تمدنهای جهانی مدیون این دولت میباشند.
همان گونه كه اشاره شد موضوع جنگ ایرانیان بایونان در دوره خشایارشا چهارمین پادشاه هخامنشی موضوع اصلی فیلم «۳۰۰» را تشكیل میدهد ولی پیش از ورود به این بحث ضروری است روابط ایرانیان با مردمان یونان در دوره هخامنشیان از ابتدای تشكیل پادشاهی هخامنشی به صورت گذرا و مختصر بررسی شده و سپس جنگ سالامین از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار گیرد.
كوروش، بنیانگذار سلسله هخامنشیان كه به احتمال زیاد همان ذوالقرنین مورد اشاره در قرآن است از نسل پارسیان بود. پارسیان مردمانی آریانژاد بودند كه هر چند تاریخ آمدن آنان به ایران مشخص نیست ولی در كتیبههای آسوری از سده نهم پیش از میلاد از آنان با عنوان پارسواش یاد شده است و به نظر میرسد آنها ابتدا در حوالی دریاچه ارومیه یا كرمانشاه میزیستهاند و در قرن هفتم پیش از میلاد بتدریج رهسپار جنوب شده و در منطقهای كه به كشور پارس موسوم گشت مستقر گشتند. آنان تحت پیشوایی هخامنشی حكومت خود را تاسیس كردند و قلمرو این پادشاهی در ابتدا بخشهایی از استانهای فعلی فارس و خوزستان را در بر میگرفت. پارسیها كه به مناسبت بنیانگذار خویش خودرا هخامنشیان میخواندند بعدها پس از شكست دولت عیلام بخشهایی از این پادشاهی را نیز ضمیمه خود ساختند و به بتدریج به دولتی بزرگ در بین دولتهای بزرگ آن عصر نظیر عیلام، آسور و ماد مبدل گشتند و بعدها به دو شاخه اصلی و فرعی تبدیل شدند.
دولت پارس در دوره پادشاهی كورش و در سایه تدبیر و قدرت والای فرماندهی این پادشاه خردمند پادشاهیهای بزرگ آن عهد همچنین ماد، لیدیه و بابل را تحت سیطره خود در آورد و دولت هخامنشیان به عنوان یكی از بزرگترین پادشاهی آن عصر یا به عرصه گیتی نهاد. كوروش پس از فتح لیدیه كه بخشی از كشور تركیه كنونی را شامل میگردید. با یونیانان ساكن در منطقه آسیای صغیر همجوار گشت كه تا پیش از آن تحت حاكمیت پادشاهی لیدیه قرار داشتند و مدت كوتاهی پس ازآن كلیه یونانیان منطقه آسیای صغیر شامل جزایر لس بوس (lesbos) و چیوس (chies)، فرنگیه (phrggie)، كیلیكیه (cilgcie) و لیكیه (lycie) سیطره پادشاهی هخامنشی را پذیرفته و خراجگزار كوروش گردیدند. كوروش نیز برای اطمینان خاطر از این یونانیان بخش غربی آسیای صغیر را كه محل استقرار یونانیها بود به دوایالت تقسیم كرد و مركزیت یكی از این ایالات را شهر سارد (پایتخت سابق كشور لیدیه) و كرسی ایالت دیگر را شهر داسكلیون (dasklyon) قرار داد و برای هر یك از شهرهای یونانی این ایالات فرماندهی منصوب كرد تا مانع اتحاد این شهرها شود. از آن زمان ایران با یونانیان مستقر در مجمع الجزایر یونان كنونی هم مرز گشت و این وضعیت تا پایان پادشاهی هخامنشی تداوم یافت.
در دوره پادشاهی كوروش درگیری خاصی بین ایران و یونانیها پیش نیامد و یونانیها كه از قدرت پادشاهی جدید التاسیس هخامنشی دچارهراس شده بودند بشدت سعی داشتند از هر گونه اقدامی كه خشم كوروش را فراهم میآورد خودداری ورزند.
البته به نظر میرسد كوروش درصدد گسترش فتوحتات خود تا قلب یونان و تسخیر تمامی مجمع الجزایر كنونی یونان نیز بوده است و در ملاقات با هیئت اعزامی از سوی اسپارت نیز عنوان كرده بود: من با مردمی كه در میدان جمع میشوند تا به قید قسم بیكدیگر دروغ گویند... اگر زنده ماندم چنان كنم كه... از بیچارگی خود بنالند. این اظهارات نشان میدهد بنیانگذار پادشاهی هخامنشی اگر فرصتی پیدا میكرد متصرفات خود را از آسیای صغیر تا بونان نیز ادامه میداد ولی جنگهای در شرق ایران در نواحی خراسان، سیستان تا حوالی پاكستان و هند و همچنین تسخیر بابل كه یكی از عظیمترین پادشاهیهای آن زمان بود به وی اجازه تحقق این هدف را نداد.
پس از كشته شدن كوروش در جنگ با اقوام نیمهحشی ماساژتها (masegetes) و بر تخت نشستن كمبوجیه ولیعهد و پسر او پادشاه جدید فتوحات پدرش را ادامه داد و پس از فرونشاندن شورشهای داخلی تسخیر مصر را در سال ۵۲۶ ق.م. در سرلوحه اهداف خود قرار داد. این لشكر كشی عظیم كه علاوه بر فتح مصر منجر به تسخیر لیبی و بخشهایی از شمال سودان گردید، سه سال به ل انجامید و در سال ۵۲۲ قبل از میلاد كمبوجیه در هنگام بازگشت به ایران در شام (سوریه كنونی) به گونهای مبهم و نامعلوم كشته شد و داریوش اول هخامنشی پس از به قتل رساندن فردی موسوم به گئوماتای مغ كه به دروغ خود را بردیا برادر شاه خوانده بود و سركوبی شورشیهای گسترده داخل به عنوان پادشاه بعدی سكاندار دولت نوپای هخامنشی گشت.
در آن زمان علاوه بر مستعمرات یونانی آسیای صغیر و تراكیه و مقدونیه، بعضی از جزایر یونانی تابع ایران بودند. و تقریبا یك سوم كل مجمع الجزایر یونان در تحت حكومت ایران بودند. دو سوم دیگر یونان دربرگیرنده دولتهایی بودند كه بعضی از آنان در واقع شهرهایی بودند و برخی دیگر بزرگتر از شهر بودند. مهم ترین این دولت شهرها آتن و اسپارت بودند كه در آتن حكومت ملی و در اسپارت حكومت الیگارش (حكومت عدهای كم براكثریت مردم ) برقرار بود.
این دولت شهرها هر چند از قدرت ایران در هراس بودند ولی در مواقع خطر از ایران طلب كمك میكردند. با این حال شیوه آنها در مقابل حكمرانان ایرانی توام با عذر و پیمان شكنی بود و سعی میكردند به هر طریق موقعیت ایران را در آسیای صغیر و متصرفات یونانی آنان تضعیف نمایند. در راستای این سیاست، منافقانه یونانیان آسیای صغیر در سال ۴۹۸ ق.م با همكاری آتنیها به طور ناگهانی به شهر سارد مركز ایالت ساحلی حمله كرده و آن را آتش زدند. این امر اگر چه با عكسالعمل سخت ایران و شكست شورشیان آسیای صغیر همراه بود ولی موجبات خشم عمیق داریوش را از مداخله آتنیها در امور داخلی آسیای صغیر كه تحت حاكمیت ایرانی بود برانگیخت و او تصمیم گرفت با لشكركشی به یونان آنان را مجازات كند.
این امر موجب لشكركشی نظامیان ایران به یونان شد كه به جنگ ماراتون معروف گردیده است. در ین جنگ كه در سال ۴۹۰ ق.م. اتفاق افتاد دولتهای آتن و اسپارت از دستور داریوش مبنی بر سر تسلیم فرود آوردن خودداری ورزیدند و شاه هخامنشی تصمیم به سركوبی آنان گرفت. در جنگ ماراتون گر چه برخی از شهرهای یونان به تصرف ایران در آمدند ولی موقعیت نامناسب لشگریان ایران در خلیج آتیك و بهره گیری قشون یونانی از اسلحههای سنگین در مقابل سلاحهای سبك ایرانیها موجب شكست ایرانیها شد. این جنگ كه یكی از سرداران داریوش فرماندهی آن را به عهده داشت اهمیت چندانی برای دولت هخامنشی نداشت ولی یونانیان در قبال آن هیاهو و تبلیغات فراوانی به راه انداختند.
جنگ سالامین كه در سال ۴۸۱ ق.م در دوره سلطنت خشایارشا به وقوع پیوست یكی از مهم ترین جنگهای بین ایران و یونان به شمار میرود و اهمیت آن از آنجا ناشی میشود كه پادشاه هخامنشی خود شخصا فرماندهی این جنگ را بر عهده داشت. در ارتباط با این جنگ هرودت گفته است كه اندیشه این جنگ به تحریك دمارات پادشاه سابق اسپارت كه در زمان داریوش به ایران پناهنده شده بود و ازنزدیكان خشایارشاه بشمار میرفت شكل گرفت و او درصدد آن بود كه پس از فتح كل شبه جزیزه یونان به پادشاهی آن دست یابد.
از سوی دیگر بزرگان ایرانی نیز كه شكست ماراتون را دون از شأن ایرانی میدانستند شاه را به لشكركشی به یونان دعوت كردند و در این میان گروهی از بزرگان یونانی نیز كه به دربار ایران پناهنده شده بودند نیز آتش برافروخته شدن جنگ را دامن میزدند. سرانجام شاه كه در ابتدا چندان تمایلی به این امر نداشت متقاعد شد و در سال ۴۸۱ ق.م لشگری متشكل از نژادهای مختلف در آسیای صغیر گردهم آمده و آماده لشكر كشی به شبه جزیزه پلوپونزس شدند. در ارتباط با این سپاه نقل قولهای مختلفی در كتب یونانی دیده میشود. هرودت با اشاره به اینكه ۴۶ گونه از نژادهای ساكن در ایران این سپاه بزرگ را تشكیل میدادند شمار جنگجویان آن را اعم از پیاده نظام، سواره نظام و ملوانان دو میلیون و سیصد هزار نفر دانسته است كه به همراه قوای امدادی و نیروهای لجستیك به ۵ میلیون نفر بالغ میشده است!
سایر مورخان یونانی نیز شمار ارتش ایران را بین دو تا چهار میلیون نفر دانسته اند. این امر از جهات مختلف قابل نقض است كه در پایان داستان جنگ به آن پرداخته میشود و در نهایت باید گفت تعداد سپاهیان ایران در جنگ سالامین بین ۲۵۰ تا ۳۰۰ هزار نفر بوده است. این سپاه پس از عبور از تنگه داردانال كه در آن عصر هلس پونت خوانده میشد از روی پلی كه به وسیله قایقها و به دستورشاه ساخته شده بود وارد اروپا شدند و این امر تحت نظارات خشایارشا صورت گرفت و پس از پایان انتقال سپاهیان از روی تنگه داردانالشاه جایی زرین و قدحی از زر و یك شمشیر و یك كمان پارسی را به عنوان هدیه به دریا انداخت.
در جریان این لشگركشی منطقه شمال یونان تحت تصرف ایرانیان در آمد و سپاه ایران پس از آن كه مقدونیه تسالیا و چند شهر دیگر در شمال و مركز یونان سرتسلیم فرود آوردند رهسپار آتن شد. در مقابل این امر آتنیها كه خطر عظیمی را احساس میكردند، تلاش كردند با ایجاد اتحاد با سایر دولتهای یونانی اتحادیهای در برابر ایرانیان تشكیل دهند. در آن عصر بین دولت شهرهای یونان همچون آتن، اسپارت، آرگوس و گلن اختلافات داخلی وجود داشت كه حتی در برخی مواقع موجب بروز جنگهایی بین این دولتها میشد. از این روی مردم آتن كه خود را در تیررس قشون ایران میدیدند سعی كردند با از بین بردن این اختلافات آنها را در مقابل سپاه ایرانی متحد سازد. با این حال تنها اسپارتیها حاضر به اتخاذ با آتنیها شدند و این بدان سبب بود كه میدانستند پس از ورود سپاه ایران به آتن آنها نیز بشدت مجازات خواهند شد و مكافات اعمال مداخله جویانه خود را در شهرهای یونانی آسیای صغیر خواهند دید.
دكتر امیربهرام عرب احمدی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست