جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

اصول گرایی و تحوّل


اصول گرایی و تحوّل

هرچه تحلیلهای مفهومی عمیق تر پردازش و بیان گردند, صبغه ای فلسفی می یابند و زمانی که توانایی بیش از این بیابند, در صورتی «اعتقادی» جلوه گر می شوند اصول گرایی از مفاهیم مهم در تبیین ماهیت و جهت گیریهای انقلاب و نظام اسلامی محسوب می گردد که نیازمند تأمل و تفکر است

هرچه تحلیلهای مفهومی عمیق‌تر پردازش و بیان گردند، صبغه‌ای فلسفی می‌یابند و زمانی که توانایی بیش از این بیابند، در صورتی «اعتقادی» جلوه‌گر می‌شوند. اصول‌گرایی از مفاهیم مهم در تبیین ماهیت و جهت‌گیریهای انقلاب و نظام اسلامی محسوب می‌گردد که نیازمند تأمل و تفکر است. در این مقاله با رویکردی متفاوت، این مفهوم ریشه‌یابی و تحلیل گردیده است که براساس توضیح پیش‌گفته می‌توان آن را تحلیلی فلسفی ــ اعتقادی از اصول‌گرایی دانست.

غالبا چنین پنداشته می‌شود که اصول‌گرایی مستلزم ایستایی و رکود یا حتی عقب‌گرد و بازگشت به گذشته است. این پندار خودبخود نوعی واکنش منفی را در برابر اصول‌گرایی به دنبال خواهد داشت؛ چراکه علاقه به پیشرفت و گرایش به دگرگونی مثبت و تحول سازنده، به خصوص در عرصه‌های اجتماعی و اقتصادی، امری فطری است که در همه انسانها و جوامع بشری ریشه‌دار می‌باشد و بدیهی شمرده می‌شود. این مقاله به رابطۀ بین اصول‌گرایی و تحول می‌پردازد و انگیزه‌ها و ریشه‌های تحول سازنده و مثبت را فقط در اصول‌گرایی جستجو می‌کند.

● اصول‌گرایی یعنی چه؟

بدون ارائه تعریفی شفاف و جامع از اصول‌گرایی، نمی‌توان درباره درستی و بایستگی آن داوری کرد. اصول‌گرایی، به معنای گرایش و پای‌بندی به اصول است. این گرایش و پای‌بندی قطعا بدون باور به حقیقت و درستی این اصول نمی‌تواند تحقق یابد. بنابراین در اصول‌گرایی، قبل از هر چیز، باور و اعتقاد به یک سلسله اصول و مبانی شکل می‌گیرد و سپس برای تحقق آن اصول، و لوازم و نتایج آن، بر پای‌بندی و گرایش به آن اصول تاکید می‌شود. اگر اصول موردنظر بر مبنای خرد، منطق و استدلال تبیین و تثبیت شده باشد، می‌توان گرایش و پای‌بندی به این اصول را تحسین و تایید کرد، ولی در صورتی‌که این اصول بر مبنای تقلید و تعصب یا گرایشهای فرقه‌ای، قوم‌گرایی، نژادپرستی، برتری‌جویی و منفعت‌طلبی شخصی یا گروهی پذیرفته شده باشد، پای‌بندی به آن به هیچ ‌وجه نمی‌تواند منطقی و مورد قبول تلقی شود. پس همین‌جا روشن می‌شود که برای بحث درباره اصول‌گرایی و داوری درباره آن، باید این پرسش را پاسخ داد که چه نوع اصول‌گرایی مدنظر و مورد بحث است. اصول مورد نظر در اصول‌گرایی چه اصولی است؟ و ریشه‌ها و مبانی آن چیست؟

اصل، به معنی بُن، ریشه و بنیاد است در برابر فرع که به معنی شاخه می‌باشد.[۱] از این معنای تکوینی، در عرصه جامعه یک معنی اعتباری برداشت می‌شود و «اصول» به قواعد و چارچوبهایی اطلاق می‌گردد که در اداره جامعه، به مثابه ریشه‌ها و بنیادهای واقعی می‌باشد، مثلا: اصول قانون اساسی، در هر کشوری، قواعد و ضوابطی است که گرچه اعتباری و تشریعی می‌باشد، گویی ریشه‌های آن جامعه را تشکیل می‌دهد که سایر امور جامعه بدان وابسته و مرتبط است.

در این مبحث، مراد از اصول‌گرایی پای‌بندی به اصول حقیقی و تکوینی است که خودبخود اصول اعتباری و قراردادی مبتنی بر اصول تکوینی را نیز رقم می‌زند و تعیین می‌کند. اصول‌گرایی موردنظر، اصول‌گرایی توحیدی و اسلامی ناب است که مبتنی بر آموزه‌های عقلانی و وحیانی، و هم‌سو با نگرش‌ها و گرایش‌های فطری است. اصول مورد نظر در این اصول‌گرایی ناظر بر ریشه‌های حقیقی عالم وجود است که جان و جهان آدمی و همه نمادها و نهادهای هستی فروع و شاخه‌های آن شمرده می‌شوند و بدان تکیه دارند. اصول‌گرایی اسلامی ناب با بنیادگرایی‌های متحجرانه و متعصبانه یا بنیادگرایی‌های استکباری و سلطه‌جویانه هیچ نسبتی ندارد، چراکه تفاوت اساسی این دو، اصول و بنیادهایی است که در هر کدام مورد تاکید قرار می‌گیرد. اصول مورد نظر اصول‌گرایی اسلامی ناب، مبانی توحیدی و اعتقادی‌ای است که خاستگاه منطقی و استدلالی دارد و بازتاب ریشه‌های واقعی عالم هستی می‌باشد، حال آنکه اصول موردنظر در بنیادگرایی‌های متحجرانه یا سلطه‌جویانه، اصول متعصبانه یا اعتباری و بدون ریشه در حقایق عالم هستی است که فقط برتری‌جویی‌های قومی یا استکباری را توجیه می‌کند و اهداف نامشروع آن را محقق می‌سازد.

● چرا اصول‌گرایی؟

عقل فطری و خرد درونی انسان همواره پرسشها و چراهایی برای او مطرح می‌سازد. تلاشها و تکاپوهای دامنه‌دار و دیرینه انسان، که به‌تدریج بنای رفیع دانش و فلسفه را پایه‌گذاری کرد، برای پاسخ به همین پرسشها و چراها بوده است. اما این پرسش‌ها تا هنگامی که به ریشه‌ها و اصول دست نیابند، پایان نمی‌پذیرد. ریشه‌ای‌ترین پرسش بشر، درباره منبع هستی بوده است و بزرگ‌ترین کار انبیای الهی، برای دستگیری از انسانها، دادن پاسخی روشن به این پرسش بنیادین. وحی به کمک عقل می‌آید تا انسان را به راهی روشن و هدفی متعالی فراخواند؛ راهی که شناخت ریشه و منبع هستی و حرکت به سوی آن را هموار و میسر سازد: «فأقم وجهک للدّین حنیفاً فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق ‌الله ذلک الدین القیّم؛ روی خود را به سوی دین پاک و صحیح قرار بده؛ دینی که آفریده خداست که مردم را بر آن آفریده، هیچ تبدیلی برای آفریده خدا نیست. این است روش بپادارنده و دین نگه‌دارنده.» (روم/۳۰)

عالم هستی دارای ریشه‌ای حقیقی و یکتاست که هر آنچه غیر اوست، جلوه او و متکی به او می‌باشد. «افی الله شک فاطر السماوات و الارض؛ آیا درباره خدا تردیدی وجود دارد؟! که آفریننده آسمانها و زمین است.» (ابراهیم/۱۰) اصول‌گرایی، در درجه اول، از توجه به اصل و ریشه حکایت می‌کند و باور به ریشه‌داری و ضرورت پاسخ به ریشه‌ای‌ترین پرسش انسان را نشان می‌دهد. بنابراین اصول‌گرایی در محدوده گفتمان اجتماعی و سیاسی تعریف نمی‌شود، بلکه گفتمانی اعتقادی و فلسفی است که البته نتایج و نمودهای آن در همه عرصه‌ها و از جمله در عرصه اجتماع و سیاست هم خود را نشان می‌دهد.

آیا جهان هستی بر پایه‌ها و اصول ثابت و لایزال استوار است یا نه؟ آیا مبدأ و مقصدی برای انسان وجود دارد یا نه؟ آیا این نمادها و شاخه‌های متکثر و گوناگون، به ریشه واحد و استواری تکیه زده است یا نه؟ پاسخ مثبت به این پرسش‌ها، چرایی اصول‌گرایی را تبیین می‌کند و نشان می‌دهد که اصل اصول‌گرایی پای‌بندی به اصول و مبانی برگرفته از نگرش توحیدی در همه عرصه‌های زندگی است.

● مبانی نظری اصول‌گرایی

مبانی اصول‌گرایی یا اصولی که در این گفتمان محور و مبنای نگرشها و رفتارهاست، چیست؟ همان‌گونه که اشاره شد، اصل‌الاصول این گفتمان، «اصالت» است؛ یعنی برخورداری جهان هستی از اصل و ریشه، اینکه در نظام هستی، بی‌مبنایی، هرج و مرج، آشفتگی و بی‌قاعدگی جایی ندارد و در نظام تکوین، حاکمیت مطلق از آنِ اصل واحد است. این اصل‌الاصول، اصول دیگری را نیز تبیین و تثبیت می‌کند که عبارت‌اند از:

۱) ریشه‌داری و کرامت انسان

انسان ــ چه در بعد فردی و چه در بعد اجتماعی ــ موجودی بی‌ریشه نیست، بلکه جلوه‌ای از ریشه هستی است و به عنوان خلیفه و جانشین خدا بر روی زمین، از اصالت و کرامت برخوردار است و به همین دلیل، موجودی پاسخگو و مکلف شمرده می‌شود. تکلیف برای انسان نه برای محدود کردن او و ایجاد قید و بند، که برای حفظ کرامت و جایگاه اصیل و ریشه‌ای او در عالم مخلوقات وضع شده است. البته اصالت انسان در مبانی نگرشی اصول‌گرایی توحیدی، اصالت مطلق نیست، چراکه اصالت مطلق انسان، ریشه‌ای در حقیقت ندارد و اعتباری دروغین و غیرواقعی است. اصالت انسان، اصالت اعطایی و تبعی است که خداوند متعال به او بخشیده است: «و لقد کرّمنا بنی آدم؛ همانا ما بنی‌آدم را گرامی‌ داشتیم.» (اسراء/۷۰)

۲) یکپارچگی جهان هستی

یکپارچگی جهان هستی، به هم‌تنیدگی سطوح مختلف آن، ارتباط متقابل انسان و نظام هستی و عدم شکاف و شرک، اصل دیگری است از مبانی نظری اصول‌گرایی. جهان هستی در نگرش اصول‌گرایانه، واقعیتی یکپارچه و به هم پیوسته است که تقدیر حکیمانه الهی و توحیدی بر آن حاکم است. این اراده حکیمانه واحد و مقتدر، با علم و قدرت بی‌نهایت و مطلق، منشأ هستی همه چیز است. آنچه در سطوح و لایه‌های مختلف نظام هستی ــ از کوچک‌ترین ذره تا بزرگ‌ترین کهکشان و از نازل‌ترین سطح هستی تا انسان کامل و خلیفه‌الله مطلق ــ از وجود برخوردار است، با همه تفاوتها و تکثرهای ظاهری، نماد و جلوه واحدی است از آن حقیقت لایتناهی. «فأرجع البصر هل تری من فطور؟؛ دیده بگشا و باز هم بنگر، آیا چیزی از کاستی و شکاف می‌نگری؟!» (ملک/۳)

۳) وجود اصول ثابت در متن جهان هستی

یکی دیگر از مبانی نظری اصول‌گرایی، وجود اصول ثابت و ریشه‌دار در متن جهان هستی است. در مراتب، لایه‌ها و سطوح مختلف نظام هستی، اصول ثابت و لایزالی حاکم است که تابع اراده هیچ موجودی به جز مبدأ هستی نیست: «و خلق کل شیئی فقدّره تقدیرا؛ همه چیز را او آفرید و سپس اندازه و تقدیر آن را به دقت و درستی تعیین کرد.» (فرقان/۲) سنتهای الهی در عرصه‌های مختلف تاریخی و اجتماعی، به عنوان حقایق موجود در متن و بطن هستی، اصول حاکم بر تحولات و تغییرات است؛ البته این سنتها خود تغییرپذیر نمی‌باشند: «سنّۀ الله فی الذین خلوا من قبل و لن تجد لسنّۀ الله تبدیلا؛ این سنت خداست در جوامع و اقوامی که پیش از این بودند و هرگز در سنت خداوند تغییر و تبدیلی نمی‌یابی!» (احزاب/ ۶۲) و این سنتها، در عرصه تاریخ و جامعه، اصول و ریشه‌های تحولات و حرکتهای اجتماعی‌اند. در نگرش اصول‌گرایانه، هر وضعیتی ناشی از چگونگی مقدمات و پیشینه ویژه‌ای است که علت اساسی آن وضعیت شمرده می‌شود: «ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم؛ همانا خداوند هیچ مردمی را دگرگون نمی‌کند تا اینکه خود را دگرگون سازند.» (رعد/۱۱) اصول‌گرایی بر این اصول ثابت شکل می‌گیرد و متکی بر این مبناست.

۴) امکان دستیابی و شناخت این اصول از طریق عقل و وحی

اصول و قوانین حاکم بر هستی، قابل شناخت و درک است و عقل و وحی دو منبع برای شناخت این اصول می‌باشد. عقل، هم به عنوان منبع و هم به عنوان ابزار شناخت، بعضی از این قواعد و اصول را یا به صورت فطری یا به صورت اکتسابی می‌تواند به‌دست آورد، اما همه این سنتها فقط از منبع عقل به‌دست نمی‌آید. بخش عمده‌ای از این قواعد و اصول از طریق منبع وحی به انسانها می‌رسد. در اینجا نیز عقل رهاورد وحی را درک می‌کند و درستی آن را تشخیص می‌دهد. «کم من فنۀ قلیلۀ غلبت فئۀ کثیرۀ باذن الله؛ چه‌بسا گروه اندکی که به اذن خداوند به گروه پرشمار و فراوان پیروزی می‌یابند.» (بقره/۲۴۹) این اصل و سنتی الهی در حرکت جامعه و تاریخ است که اگر منبع وحی به شفافیت و صراحت آن را بیان نمی‌کرد، دستیابی بدان به عنوان یک اصل و قاعده، بسیار مشکل و دیریاب می‌بود. بنابراین امکان دستیابی و شناخت اصول حاکم بر نظام هستی خود مبنای نظری مهمی است که بدون ابتناء و اعتناء به آن نمی‌توان اصول‌گرایی را تبیین کرد.[۲]

۵) چارچوبها و احکام دینی، اصول ثابت برای تکامل جامعه

از مبانی مهم نظری اصول‌گرایی، باور به ثبات و ریشه‌داری و نیز تاثیرگذاری عینی و حقیقی ارزشها و احکام دینی در مسیر تکامل و پیشرفت فرد و جامعه است. این احکام و ارزشها برگرفته از متن واقعیت نظام هستی است و در سرنوشت فردی و اجتماعی انسان، تاثیر واقعی دارد. هرچند احکام و ارزشهای دینی از سنخ ادراکات اعتباری است، این اعتباریات، بر واقعیات تکیه دارد و خاستگاه آن عینیت جهان هستی است.[۳] «ان‌الله یأمر بالعدل و الاحسان؛ همانا خداوند به رعایت عدل و نیکوکاری دستور می‌دهد.» (نحل/۹۰) این امر الهی ناشی از تاثیر تکوینی و حقیقی عدالت و احسان بر سرنوشت فرد و جامعه است. دستور خداوند متعال به نماز، بدان دلیل است که «ان الصلاۀ تنهی عن الفحشاء و المنکر؛ همانا نماز انسانها را از کارهای زشت و ناپسند بازمی‌دارد.» (عنکبوت/۴۵)؛ یعنی بازدارندگی نماز، امری حقیقی و عینی است، نه اعتباری و قراردادی. بنابر این دیدگاه، که از مبانی مهم اصول‌گرایی است، پیشرفت و رشد همه‌جانبه فرد و جامعه فقط در گرو توجه به این احکام و چارچوبها میسر است: «یا اهل الکتاب لستم علی شی‌ء حتی تقیموا التوراۀ و الانجیل؛ ای اهل کتاب! شما تا هنگامی که به تورات و انجیل (حقیقی) عمل نکنید، هیچ تکیه‌گاه و ارزشی ندارید.» (مائده/۶۸) این خود یک اصل ثابت و ریشه‌دار در تحولات اجتماعی و تاریخی است.

۶) قابلیت اجرا و کارآمدی این اصول

در نگرش اصول‌گرایی، این چارچوبها و قواعد، در همه شرایط و برای همه انسانها، عملی و اجراشدنی است و نتایج و آثار خود را هم در همۀ شرایط در پی خواهد داشت. اصول حاکم بر نظام هستی و نیز قواعد و احکام دین، که از منشأ وحی الهی به انسان هدیه شده است، فرازمانی و فرامکانی است و شمولیت عام دارد و هیچ‌گاه بی‌اثر نخواهد بود. توجه به این اصل، ضرورت پای‌بندی و التزام به این چارچوبها را در همه شرایط نشان می‌دهد و اساسا نمود اصول‌گرایی، در پای‌بندی به همین ارزشها و احکام است. «انّ الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون؛ کسانی که به باور و اقرار به ربوبیت خداوند رسیدند و گفتند "پروردگار ما تنها خداوند یگانه است" و سپس استقامت و استواری ورزیدند، هیچ‌گاه به ترس و اندوه گرفتار نمی‌شوند.» (احقاف/۱۳) این نتیجه پای‌بندی به اصول و قواعد دین است و این اثر و نتیجه، هیچ‌گاه زائل نخواهد شد. «الاسلام یعلو و لایُعلی علیه؛ اسلام همواره برتری دارد و هیچ‌گاه فرودست نخواهد شد.»[۴]

علی ذوعلم

پی‌نوشت‌ها

[۱]ــ رک: فرهنگ فارسی عمید.

[۲]ــ درباره این اصول و سایر اصولی که به عنوان مبنای نظری اصول‌گرایی باید مورد توجه قرار گیرد، رک: مرتضی مطهری، وحی و نبوت، ص ۱۰۷ به بعد؛ استاد مصباح یزدی، معارف قرآن، بخش انسان‌شناسی؛ مرتضی مطهری، جامعه و تاریخ؛ محمدرضا حکیمی، قیام جاودانه و ...

[۳]ــ رک: محمدتقی مصباح یزدی، دروس فلسفه اخلاق، ص۱۱۷ به بعد.

[۴]ــ رک: امام‌خمینی(ره)، چهل حدیث، ص۲۰۱ به نقل از وسائل‌الشیعه.

[۵]ــ رک: علی ذوعلم، نظریه تحول در اسلام (رهیافتی درباب گفتمان دینی انقلاب)، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۴، صص۹۵ به بعد.

[۶]ــ همان، ص۷۹ به بعد.

[۷]ــ رک: فرامرز رفیع‌پور، توسعه و تضاد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.