چهارشنبه, ۲۷ تیر, ۱۴۰۳ / 17 July, 2024
مجله ویستا

صنعت گردشگری کشور شش سال عقب از سند چشم انداز ۲۰ ساله


صنعت گردشگری کشور شش سال عقب از سند چشم انداز ۲۰ ساله

سال هاست که هر وقت در جمع دست اندرکاران و فعالان صنعت گردشگری می نشینیم, همه از ابعاد مختلف آن داد نارضایتی سرمی دهند

سال هاست که هر وقت در جمع دست اندرکاران و فعالان صنعت گردشگری می نشینیم، همه از ابعاد مختلف آن داد نارضایتی سرمی دهند.

دراین بین حجم انتقادها و ضعف ها به حدی بالاست که تاکنون هیچ گاه فرصت ارائه راهکار، حداقل در رسانه ها، برای صنعت پرپتانسیل و ناتوان گردشگری کشورمان فراهم نشده است.

صنعتی که براساس سند چشم انداز ۲۰ ساله رهبر معظم انقلاب تا سال ۱۴۰۴، باید ۲۰ میلیون گردشگر وارد کشور شوند و متأسفانه با سپری شدن شش سال از زمان طرح این برنامه، هنوز شاهد تغییر چشمگیری در آمار گردشگران ورودی به کشور نیستیم و با توجه به تعداد ورودی های حبابی، بازهم شش سال از برنامه عقب هستیم.

به همین دلیل نگارنده تصمیم دارد با بررسی مشکلات جدی صنعت گردشگری کشورمان، دلایل وجود ضعف در این بخش را موشکافی کند و نباید تجربه اندک شانزده ساله خود در عرصه پردرآمدترین صنعت جهان، به اختصار ارائه راهکار جهت رفع مشکلات پایه ای آن بپردازد.

● رویای خصوصی سازی در صنعت گردشگری

یکی از آرزوهای بخش خصوصی، تحقق رؤیای دیرینه واگذاری عنان کار از بخش دولتی به آنهاست که عمدتا با هنرنمایی نامحسوس برخی افراد محقق نمی شود و نمونه بارز آن، تغییر ماهیت آژانس های مسافرتی دولتی و نظارت آنها به هتل های چهار و پنج ستاره سراسر کشور است.

دراین رابطه، وقتی آژانس های دولتی می خواهند گردشگر جذب کنند، با تکیه بر دارایی هتل های شیک زنجیره ای شان، قیمتی به مراتب ارزان تر ارائه می کنند و عملا نقش دفاتر خدمات مسافرتی و دیگر آژانس های فعال بی اثر می شود. زیرا گردشگر خارجی خواهان قیمت ارزان تر با کیفیت مناسب است. نتیجه اینکه وقتی مشتری خارجی، گزینه تور ارزان با کیفیت بالا را پیش روی خود می بیند، دیگر طرف فرصت اول نخواهد رفت.

بنابراین بدون پرداختن بیشتر به این موضوع می توان پیش بینی کرد که در این میدان رقابت نابرابر، جایی برای رقابت سالم باقی نخواهد ماند اما بازهم با این روش زمینه ورود بیشتر گردشگر به کشور فراهم نخواهد شد. زیرا زمانی که راهنمای تور همراه گروه از دستمزد کافی برخوردار نباشد، نمی توان انتظار بازده کاری بالا از او داشت درنتیجه اگر گردشگران را با این شرایط در هتل ۴۰ هزار ستاره هم اسکان دهیم، به دلیل فقدان مدیریت و صمیمیت در روحیه راهنمای تور و عملی نشدن وعده های برنامه، مسافران لذت سفر را درک نخواهند کرد و وضعیت همانی می شود که درحال حاضر مشغول تجربه تلخش هستیم.

● می خواهیم با پیل بانان دوست شویم

یکی از اشعار معروف سعدی شیرازی که گذشته از شعرهایش، ید طولایی هم در عرصه سفر دارد، بیت «یا مکن با پیل بانان دوستی/ یا بنا کن خانه ای در خورد پیل» می باشد.

مراد از طرح این بیت، تلنگری است بر صنعت هتل داری کشورمان که متأسفانه هرگاه صحبت از ایجاد بنیانی مستحکم برای بنای گردشگری شده، دست اندرکاران سازمان مربوط، پرچم ساخت هتل های آنچنانی را برافراشته اند.

برای درک بهتر این ضعف عمده کشور عزیزمان که قرار است تا ۱۴ سال آینده ۲۰ میلیون گردشگر واردش شوند، کافی است یک تجربه کوچک مسافرتی در ایام نوروز به شهرهایی نظیر اصفهان، شیراز، یزد، کاشان و... داشته باشید و ببینید که هیچ هتلی اتاق خالی برای مسافران تازه وارد ندارد. این درحالی است که درتعطیلات نوروز، بیش از دو میلیون گردشگر وارد شهرهای نامبرده می شوند.

حال تصور کنید تعداد ۲۰ میلیون گردشگر که طی ماه های خوش آب وهوای فروردین، اردیبهشت تا اواسط خرداد و از اواسط شهریور تا مهر و آبان قرار است از جذابیت های طبیعی و تاریخی کشورمان لذت ببرند، چگونه قرار است در تعداد هتل های فعلی اقامت کنند.

به زبانی ساده تر طی پنج سال فصول مفید گردشگری شهرهای دارای پتانسیل جذب بازدید کننده، قرار است ماهیانه چهار میلیون مسافر خارجی را پذیرا باشند. حال اگر بخواهیم دو تا سه میلیون مسافر ایرانی را نیز در فروردین و شهریورماه به این آمار بیفزاییم، متوجه ضعف خودمان در صنعت هتل داری خواهیم شد.

نگارنده این سطور معتقد است بهترین روش برای جبران خلأ اتاق و هتل، نه صرف هزینه های کلان برای ساخت هتل های چهار و پنج ستاره و هتل های تخیلی هفت ستاره است که می توان این عقب ماندگی را با ایجاد خانه های سنتی یا مدرن ایرانی جبران کرد.

به این ترتیب که با صدور مجوز برای خانه هایی با ۲۰ تا ۳۰ متر فضا می توان زمینه را برای اشتغال حداقل ۲۰ نفر در هر واحد ۱۰ اتاقه فراهم آورد و با تعدد این گونه مراکز اقامتی ارزان و استاندارد، هم آمار بیکاران کشور را به نحو چشمگیر کاهش خواهیم داد هم اینکه انگیزه گردشگران ترسیده از جو ملتهب نشان داده شده توسط رسانه های غربی را با قیمت پایین آرام کرده و آنها را تشویق به سفر می کنیم.

این تجربه که در شهرهایی نظیر یزد و کاشان جواب داده و نام بسیاری از هتل های مورد تأیید خانگی و سنتی آن شهرها نیز در کتاب هایی نظیر «لونلی پلنت» منعکس شده، می تواند راهکار مناسبی برای ساخت سریع و بدون حاشیه مراکز اقامتی باشد.

● جذب گردشگر غذا را فراموش کرده ایم

در صنعت گردشگری، گزینه های فراوانی برای جذب مشتری وجود دارد که در کنار بازدید از اماکن سیاحتی و تفریحی، افراد جهت رسیدن به آن مقاصد عازم سفر می شوند.

برای نمونه، گردشگری پزشکی، شکار، غواصی و... از جمله همین شاخه های پردرآمد است اما مهم تر و بنیانی تر از همه اینها که مخرج مشترک تمام بخش ها به حساب می آید، تهیه غذای گردشگر و داشتن گروه هایی با همین نام است.

باور کنید پس از دو هزار و پانصد روز سفر کاری در سراسر ایران، تعداد رستوران هایی که غیر از کباب کوبیده و برگ، جوجه کباب، کباب بختیاری و مرغ چیز دیگری برای پذیرایی ارائه کنند، به تعداد انگشتان دو دستم نرسیده و تصور کنید گردشگری بخواهد ۲۰ روز در کشورمان بماند و هر روز یکی دو تا از این لیست غذای تکراری را بخورد.

این درحالی است که در کشورهایی نظیر مصر و مالزی، بخشی از گردشگرانشان، صرفا برای استفاده از غذاهای محلی به آنجا سفر می کنند و سهم ما در این میان هیچ است.

حال جالب اینجاست که مدیران رستوران هایی که با آنها در این مورد وارد بحث شده ام، احتمال خرابی دیگر غذاها را عامل حذف غذاهای سنتی از لیست خود اعلام کرده اند. غافل از اینکه با نگهداری یک سبزی کوکو خرد شده در یخچال و بلافاصله افزودن دو تخم مرغ به آن برای ساخت ساندویچ ارزان کوکوسبزی، ممکن است نهایتا ۱۰ دقیقه وقت لازم باشد یا ساخت حلیم بادمجان که کباب کردن بادمجانش پنج دقیقه و تفت دادن سیر و نعنا و تزیین آن دو دقیقه زمان خواهد برد، به راحتی می تواند طبع مسافر خارجی را از خوردن غذاهای تکراری نجات دهد.

● سرویس های حمل و نقل ضعیف

بدون شک یکی از وسایل مورد نیاز برای پیشبرد صنعت گردشگری، رسیدگی به سرویس های حمل و نقل درون و برون شهری اعم از جاده ای و ریلی و هوایی است.

در این مبحث قصد پرداختن به سیستم هوایی کشور را نداریم که عذر ضعفش به دلیل وجود تحریم های ناعادلانه کشورهای غربی علیه ایران اسلامی موجه است اما کافی است یک بار با قطارهای خطوط مختلف به مسافرت رفته باشید.

به هر ایستگاه که می رسید و قطار متوقف می شود، تابلوهای ایستگاه های قطار عمدتا ناواضح هستند و بستگی دارد بخت با شما یار باشد یا نه که کوپه تان مقابل تابلوی رنگ و لعاب رفته نام ایستگاه بایستد تا موفق به تشخیص مکان شوید.

گذشته از این، سیستم اعلام ایستگاه ها درون قطار که به طور کلی تعطیل هستند و از بیرون هم که بخواهید متوجه نام مکان توقف شوید، صدای بلندگو آن قدر ضعیف است که برای انسان های سالم هم شنیدن آن سخت است و نمی دانیم قرار است بر سر مسافر خارجی که به زبان شیوای فارسی آشنایی ندارد چه بیاید.

گذشته از این موارد، نحوه پذیرایی از مسافران در کوپه های قطار و رستوران ها هم قابل قبول نیست زیرا عمده بوفه ها پس از مراجعه ۳۰ مسافر به آنها، خالی از مواد خوراکی می شوند و شاید این ضعف بزرگ برای گردشگر خودی عادی شده باشد، اما به هیچ وجه برای مسافر خارجی پذیرفتنی نخواهد بود.

مسئله دیگر در مورد قطارها، وجود سرویس های بهداشتی که ظاهرا به دلیل تراز نبودن کف آنها، پس از سه چهار ساعت به دریاچه ای آلوده تبدیل می شوند و مسئولان امر باید برای یافتن راهی برای رفع این معضل، تلاش کنند.

● تابلوهای گمراه کننده

خدا نصیب نکند اگر برای اولین بار به شهری وارد شوید و تجربه ورود به جاهای تاریخی و گردشگری آنجا را هم نداشته باشید و بخواهید با تکیه بر تابلوهای راهنما آن هم اگر وجود داشته باشند، مکان مورد نظرتان را پیدا کنید. عمده تابلوها براساس خیابان های قدیمی شهر نصب شده اند و از دو چهارراه که برای رسیدن به مکانی با تابلو عبور می کنید، سر چهارراه سوم علامت مورد نیازتان غیب می شود و اگر بخواهید توقفی برای پرسش آدرس هم داشته باشید، صدای بوق و اعتراض راننده های پشت سری امانتان را می برد. اسم شهر خاصی را نمی برم که سراسر ایران با چنین معضلی روبه روست و تصور کنید گردشگر داخلی یا خارجی را که بخواهد با وسیله نقلیه شخصی خودش به گشت وگذار در کشور عزیزمان سپری کند.

در این زمینه شایسته است شهرداری ها و شورای شهرهای مختلف برای حل این معضل هرچه سریع تر اقدام کنند.

● معضل جذب گردشگر و تنبلی آژانس های مسافرتی وتبلیغ منفی منافقان

سالیان سال است که هر وقت با برخی ایرانیان آن سوی آب ها برای جذب گردشگر وارد مذاکره می شویم، جواب تکراری «ای بابا، ایران بیایند چه کنند؟» را می شنویم.

شاید باورتان نشود، اما بزرگ ترین معضل کمبود گردشگر ایران اسلامی، خودباختگی همین تعداد معدود ایرانی است که موج تبلیغات منفی علیه کشورمان را بلندتر می کنند. زیرا تجربه نشان داده است که هنگام مذاکره با افراد معقول هموطن، میزان جذب گردشگران خارجی به کشور در حد قابل ملاحظه ای بوده است که نگارنده این تجربه را در کارنامه کاری خود دارد.

از طرفی دیگر، بی برنامگی آژانس ها که ناشی از بلاتکلیفی موضوع تبلیغ در رسانه های خارجی است، مانع از انتشار آگهی در رسانه های مکتوب کشورهای غربی می شود و حتی در کشورهای اسلامی نیز اثری از آثار تبلیغ برای سفر به ایران اسلامی به چشم نمی خورد.

حال نگاهی بیندازید به روزنامه های داخلی کشورمان و مقاصد گردشگری را بنگرید و اگر همین تعداد آگهی برای سفر به ایران در روزنامه های آنها دیدید، سلام بنده را نیز به سفارش دهنده آنها برسانید.

دردناک تر از همه اینجاست که عمده مدیران آژانس های مسافرتی داخلی، تورهای خروجی را به تورهای ورودی ترجیح می دهند و گویا از حل مشکلاتی که گوشه ای از آنها در بالا آمده بود، خسته و ناامید شده اند.

● صدور مجوز دفاتر خدمات مسافرتی برای غریبه های صنعت

یکی دیگر از مشکلات عمده در زمینه جذب گردشگر، صدور مجوزهای آژانس های مسافرتی بند الف که علاوه بر فروش و اجرای تور قادر به فروش بلیت هواپیما و قطار نیز هستند و بند ب که مختص اجرای تور است برای افراد ناآشنا با صنعت گردشگری است.

برای نمونه، شرط صدور مجوز بند الف که سال هاست متوقف مانده و بند ب نیز همه کسانی که سابقه کار در یک آژانس مسافرتی را دارند، می توانند تقاضایش را به مراجع ذی صلاح بدهند غیر از راهنمای تور!

برای درک بهتر این موضوع بهتر است صدور مجوز آژانس را با صدور مجوز روزنامه مقایسه کنیم.

در قانون است که فرد متقاضی آژانس باید حداقل سه سال سابقه کار در آن مکان را داشته باشد اما راهنمای توری که از نزدیک با گروه در تماس است، نمی تواند درخواست مجوز کند و دقیقاً مثل این است که بگویند در یک روزنامه همه می توانند درخواست انتشار روزنامه کنند به غیر از خبرنگاران و مترجمان و نویسنده های تحریریه آن و نتیجه آن می شود که کار به دست غیر اهلش بیفتد و قطار از ریل اصلی خود خارج شود.

● مشکل دلخوشی به آمار تخیلی ورود گردشگر

از طرح سند چشم انداز ۲۰ساله، حدود شش سال است که گذشته و با حسابی سرانگشتی درحال حاضر باید حداقل سه میلیون و سیصد وسی وسه هزار گردشگر به صورت سالانه وارد کشور شوند. آیا تاکنون موفق به رسیدن چنین رکوردی شده ایم؟ آیا آژانس مسافرتی تا لحظه مخابره این گزارش از جایزه صادراتی ۲۰دلار یا ۲۰یورو بابت ورود هر گردشگر بهره برده است و بودجه ای که معادل ۶۶میلیون و ۶۶۶هزار و ششصدوشصت دلار یا یوروست از کجا تأمین شده است که حضرات ادعای ۳۰۰ برابر شدن تعداد ورود گردشگر به کشور را نسبت به سال ۸۴ هجری شمسی کرده اند؟... خدا می داند.

اما واقعیت در اینجا نهفته است که باید یک مرجع کلیدی اقدام به انتشار آمار کند تا ورود هر رهگذر و کارگروه و هیئت همراه سیاسیون خارجی را در کمبود گردشگر ورودی به کشورمان به دیده گردشگر نبینیم و بتوانیم در برنامه ریزی های آینده خود، برآوردی دقیق در جهت رسیدن به نتیجه ای مطلوب داشته باشیم.

سیدامیدعرب