یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

پولاد پسر سینمای امروز ایران نیست


پولاد پسر سینمای امروز ایران نیست

پولاد محسن نه تنها خصوصیات قهرمان امروزی سینما را ندارد بلکه حتی هرچیزی هم که دارد در فیلم از او گرفته شده است مثل گوش هایش که فرم بد شکلی دارد یا سرفه های طولانی و بیمارگونه که به یک نوع ضعف هم در او بدل شده است بنابراین محسن هیچ ویژگی بارز و قدرت و برتری خاصی ندارد به جز خودش که در نهایت به عصیان روی می آورد

آقای‌ کیمیایی‌ فیلم‌ «حکم‌» جدای‌ از این‌ قصه‌یی‌ که‌ ما می‌بینیم‌ از یک‌ جنبه‌ دیگر هم‌ برای‌ ما آشناست‌ و یک‌ جوری‌ دارد ما را ارجاع‌ می‌دهد به‌ دنیای‌ سینما و در واقع‌ سرشار از ارجاعات‌ به‌ سینما و حتی‌ به‌ یک‌ ژانر خاص‌ و فیلم‌های‌ خاص‌ است‌. مثلا ما اول‌ فیلم‌ گویا داریم‌ شخصیت‌ «ژان‌ گابن‌» را می‌بینیم‌ و آخر فیلم‌ را هم‌ همانند فیلم‌ «سامورایی‌» تمام‌ می‌کنید و البته‌ ناگفته‌ نماند که‌ تیتراژ خوب‌ آقای‌ طوسی‌ هم‌ بی‌تاثیر نیست‌ و اصلا از همان‌ ابتدا ما را به‌ دنیای‌ سینما وارد می‌کند و خیلی‌ خوب‌ سرجایش‌ نشسته‌ است‌، در جای‌ جای‌ فیلم‌ هم‌ ما این‌ ارجاعات‌ به‌ سینما را می‌بینیم‌ و علاوه‌ بر مواردی‌ که‌ ذکر کردم‌ در اواسط‌ فیلم‌ هم‌ ما گاهی‌ اوقات‌ گویا صحنه‌هایی‌ از «پدرخوانده‌» را می‌بینیم‌ که‌ البته‌ هجو «پدرخوانده‌» است‌. عشق‌ شما به‌ سینما همواره‌ در فیلم‌هایتان‌ نمود داشته‌ و همیشه‌ درباره‌ آنها صحبت‌ شده‌ و شما در مصاحبه‌هایتان‌ به‌ آن‌ اشاره‌ کرده‌اید و در مواردی‌ مثل‌ «رضاموتوری‌» یا «سلطان‌» هم‌ اشارات‌ واضحی‌ به‌ آن‌ داشته‌اید، اما هیچگاه‌ تا این‌ حد که‌ در فیلم‌ «حکم‌» می‌بینیم‌ این‌ قضیه‌ برجسته‌ نمی‌شد و به‌ چشم‌ نمی‌آمد، دلیل‌ پررنگ‌ شدن‌ ارجاعات‌ سینمایی‌ در این‌ فیلم‌ نسبت‌ به‌ آثار قبلی‌تان‌ چیست‌؟ البته‌ من‌ تا حدی‌ از چگونگی‌ شکل‌گیری‌ فیلمنوشت‌ «حکم‌» خبر دارم‌ ولی‌ دوست‌ دارم‌ برای‌ خواننده‌های‌ روزنامه‌ و تماشاگران‌ فیلم‌ «حکم‌» این‌ را بگویید که‌ شما تا چه‌ حدی‌ در اجرا به‌ فیلمنامه‌هایتان‌ پایبند هستید؟

همانطور که‌ گفتی‌ تو خودت‌ در شکل‌گیری‌ فیلمنوشت‌ «حکم‌» و مراحل‌ ساخته‌ شدن‌ آن‌ بودی‌ و می‌دانی‌ که‌ حتی‌ وقتی‌ سر صحنه‌ می‌رفتیم‌ قرار نبود سینما اینقدر در فیلم‌ موثر باشد. به‌ همین‌ دلیل‌ می‌توانم‌ بگویم‌ در اجرا زیاد به‌ فیلمنامه‌ام‌ پایبند نیستم‌ و حتی‌ فکر می‌کنم‌ خیلی‌ کم‌ به‌ فیلمنامه‌ وفادار می‌مانم‌. خیلی‌ از کارگردانها هستند که‌ وقتی‌ محلی‌ را برای‌ فیلمبرداری‌ انتخاب‌ می‌کنند، آنجا را منطبق‌ می‌کنند با چیزی‌ که‌ نوشته‌اند. یعنی‌ نگاه‌ می‌کنی‌ می‌بینی‌ این‌ آدم‌ هر آنچه‌ هست‌ را با آن‌ چیزی‌ که‌ قبلا دیده‌ منطبق‌ می‌کند و فرضا وقتی‌ می‌بیند یک‌ جایی‌ از اجرا با فیلمنامه‌اش‌ همخوانی‌ ندارد نوع‌ اجرایش‌ را عوض‌ می‌کند. من‌ هیچ‌ وقت‌ با این‌ شیوه‌ کار نکرده‌ام‌. چون‌ وقتی‌ من‌ سر لوکیشن‌ و محل‌ فیلمبرداری‌ می‌روم‌ نگاه‌ می‌کنم‌ که‌ آیا قصه‌ من‌ می‌تواند اینجا اتفاق‌ بیفتد و بعد می‌بینم‌ که‌ می‌تواند همین‌جا اتفاق‌ بیفتد و صحنه‌ فیلم‌ در همان‌ محل‌ شکل‌ می‌گیرد.

یعنی‌ همه‌ ارجاعات‌ سینمایی‌ «حکم‌» در طول‌ اجرا شکل‌ گرفت‌، مثل‌ وجود پرده‌ سینما و ویدئو پروجکشن‌ در خانه‌ رضا معروفی‌؟

پرده‌ سینما در خانه‌ رضا معروفی‌ در قصه‌ اولیه‌ فیلم‌ «حکم‌» به‌ نام‌ «روخط‌ قانون‌» نبود. این‌ یک‌ سناریویی‌ بود که‌ من‌ سال‌ ۷۱ آن‌ را نوشته‌ بودم‌ و در واقع‌ فیلمنوشت‌ «حکم‌» براساس‌ آن‌ قصه‌ شکل‌ گرفت‌. ولی‌ در آن‌ سناریو خانه‌ رضا معروفی‌ به‌ این‌ شکل‌ فعلی‌ نیست‌ و اصلا شخصیت‌ رضا معروفی‌ یک‌ شکل‌ دیگری‌ بود. در قصه‌ «روخط‌ قانون‌» رضا معروفی‌ یک‌ آدم‌ تمام‌ شده‌ یی‌ بود که‌ حتی‌ در زندگی‌ خصوصی‌اش‌ هم‌ همین‌ طوری‌ بود و به‌ بن‌بست‌ رسیده‌ بود. ولی‌ رضا معروفی‌ که‌ در «حکم‌» می‌بینید به‌ دلیل‌ شخصیتی‌ که‌ خود انتظامی‌ دارد، اقتدارش‌ را از دست‌ نداده‌ است‌.

حتی‌ در ورسیون‌ اولیه‌یی‌ که‌ از روی‌ قصه‌ «رو خط‌ قانون‌» نوشته‌ بودید و فیلمنوشت‌ قطورتری‌ نسبت‌ به‌ فیلمنوشت‌ نهایی‌ بود هم‌ رضا معروفی‌ این‌ شکلی‌ که‌ الان‌ در فیلم‌ «حکم‌» می‌بینیم‌ نبود، یعنی‌ هم‌ از لحاظ‌ طبقه‌ اجتماعی‌ و هم‌ کاری‌ که‌ داشت‌ انجام‌ می‌داد خیلی‌ با این‌ رضا معروفی‌ که‌ آقای‌ انتظامی‌ نقش‌ او را بازی‌ کرده‌ تفاوت‌ داشت‌.

بله‌، خیلی‌ تفاوت‌ داشت‌. رضا معروفی‌ آن‌ قصه‌ آدم‌ مقتدری‌ نبود و یک‌ جوری‌ در زندگی‌ واداده‌ بود. ولی‌ رضا معروفی‌ فیلم‌ «حکم‌» اینطوری‌ نیست‌ و فیلم‌ هم‌ از این‌ فرصت‌های‌ خیلی‌ کوچک‌ استفاده‌ می‌کند و توسط‌ انسرینگ‌ تلفنش‌ که‌ برای‌ هر آدم‌ تنهایی‌ است‌ با آدم‌های‌ بیرون‌ از خانه‌ ارتباط‌ برقرار می‌کند و خیلی‌ از کارها و برنامه‌هایش‌ را توسط‌ پیغام‌های‌ تلفنش‌ انجام‌ می‌دهد. انسرینگ‌ برای‌ آدم‌های‌ تنها خیلی‌ مهم‌ است‌ چون‌ آنها از طریق‌ آن‌ صدا می‌شنوند و وجود انسرینگ‌ در خانه‌ رضا معروفی‌ که‌ در طول‌ فیلم‌ هم‌ خیلی‌ روی‌ آن‌ تاکید داریم‌ یعنی‌ نشانه‌یی‌ از سینما.

یعنی‌ ماندن‌ یک‌ چیز، ثبت‌ شدن‌.

بله‌. یعنی‌ سینما. رضا معروفی‌ وقتی‌ به‌ خانه‌اش‌ می‌آید ما می‌بینیم‌ که‌ اقتدارش‌ را از آن‌ پرده‌ سینما دارد می‌گیرد. برای‌ اینکه‌ زندگی‌اش‌ مثل‌ یک‌ مرد پا به‌ سن‌ گذاشته‌ معمولی‌ متلاشی‌ نشده‌ است‌. او توانسته‌ خودش‌ را اداره‌ کند و علاوه‌ براینکه‌ خودش‌ را اداره‌ کرده‌ خیلی‌ از آدم‌ها و موضوعات‌ اطرافش‌ را هم‌ اداره‌ کرده‌ است‌ و روی‌ آن‌ انسرینگ‌ صدای‌ آدم‌ها را می‌شنویم‌.

شما راجع‌ به‌ تفاوت‌ شخصیت‌ها صحبت‌ کردید، تفاوتی‌ که‌ از مرحله‌ نوشتن‌ تا اجرا در این‌ شخصیت‌ها به‌ وجود می‌آید و اشاره‌ کردید آقای‌ انتظامی‌ باعث‌ شد که‌ شخصیت‌ «رضا معروفی‌» عوض‌ شود. من‌ در رابطه‌ با همین‌ موضوع‌ می‌خواهم‌ یک‌ سوال‌ کلی‌تری‌ را مطرح‌ کنم‌، اینکه‌ آیا این‌ بازیگر است‌ که‌ در فیلم‌های‌ شما شخصیت‌ را با خودش‌ همراه‌ می‌کند یا اصلاص به‌ خاطر اینکه‌ مثلاً می‌خواستید شخصیت‌ رضا معروفی‌ جور دیگری‌ باشد عزت‌الله‌ انتظامی‌ را برای‌ این‌ نقش‌ انتخاب‌ کردید؟

نه‌، انتخاب‌ آقای‌ انتظامی‌ به‌ این‌ دلیلی‌ که‌ شما می‌گویید نبود. وقتی‌ من‌ عزت‌الله‌ انتظامی‌ را برای‌ نقش‌ «رضا معروفی‌» انتخاب‌ کردم‌ همان‌ موقع‌ فکر کردم‌ که‌ این‌ شخصیت‌ خیلی‌ تغییر می‌کند. البته‌ بعد از این‌ همه‌ سال‌ من‌ برای‌ اولین‌ بار با آقای‌ انتظامی‌ همکاری‌ داشتم‌. در سینما برای‌ بازیگرها یک‌ مرسوم‌هایی‌ وجود دارد و برهمین‌ اساس‌ آقای‌ انتظامی‌ فکر می‌کرد که‌ او قرار است‌ نقش‌ همان‌ آدم‌ همیشگی‌ فیلم‌های‌ من‌ که‌ حالا پیر شده‌ است‌ را بازی‌ کند، همین‌ حس‌ او باعث‌ شد که‌ لقی‌ها و به‌ اصطلاح‌ ضعف‌های‌ این‌ کاراکتر البته‌ نه‌ در سناریو و فیلمنوشت‌ بلکه‌ ضعف‌هایی‌ که‌ این‌ شخصیت‌ در جامعه‌ دارد همین‌ جور از او گرفته‌ شود و او آنها را تبدیل‌ به‌ یک‌ نوع‌ اقتدار پیر شده‌ و یک‌ اقتدار خوب‌ جواب‌ داده‌ در زندگی‌اش‌ کند و سربلند باشد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.