جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به تاریخ نمایش در ایران از آغاز تا سال ١٣٥٧


نگاهی به تاریخ نمایش در ایران از آغاز تا سال ١٣٥٧

تئاتر همانا هنر دراماتیك است و پنج قرن قبل از میلاد مسیح در آتن و روم پدید آمد و سپس در آثار قرون وسطا , رنسانس و بعد در عصر جدید اروپا ادامه یافت منظور از تئاتر, یك مجموعه ی هنری یا یك نظام سازمان یافته ی هنری است كه پیش از هر چیز به متن یا نمایشنامه و سپس به كارگردان نیاز دارد وشامل بازیگری, صحنه آرایی, مجسمه آرایی, موسیقی, سخنوری, نورپردازی, نقاشی, معماری می شود

برای بررسی مسیر پر پیچ و خمی كه هنر “ نمایش“ در این طی كرده است، ضروری است كه ابتدا دو واژه “نمایش“ و “تئاتر“ را تعریف كنیم تا علت انتخاب عنوان این بررسی روشن شود. “ نمایش“ در یك تعریف ساده تمامی آن حركات و اعمالی است كه برای نشان دادن موضوعی انجام شود. پس نمایش در بطن خود و در شكل اولیه‌اش یك بازی است و می‌دانیم كه بازی پدیده‌ای است غریزی. بازی یكی از غرایز طبیعی بشر است و در این راستا اغلب چیزی نمایش داده می‌شود كه قبلا اتفاق افتاده باشد. بعبارت دیگر نمایش یعنی نشان دادن، باز نمودن و مترادف اصطلاحهای تماشا، تقلید و بازی است. پس هر یك از شكلها و شاخه‌های گوناگون این هنر جزیی از مفهوم نمایش است.

“تئاتر“ اما همانا هنر دراماتیك است و پنج قرن قبل از میلاد مسیح در آتن و روم پدید آمد و سپس در آثار قرون وسطا‌، رنسانس و بعد در عصر جدید اروپا ادامه یافت. منظور از تئاتر، یك مجموعه‌ی هنری یا یك نظام سازمان یافته‌ی هنری است كه پیش از هر چیز به متن یا نمایشنامه و سپس به كارگردان نیاز دارد وشامل بازیگری، صحنه آرایی، مجسمه‌آرایی، موسیقی، سخنوری، نورپردازی، نقاشی، معماری... می‌شود.

پس ما در این بررسی آگاهانه از واژه‌ی نمایش و كاوش درچگونگی پیدایش آن استفاده می‌كنیم تا به عهدی برسیم كه در آن تئاتر در ایران پدید آمد.

نمایش در آغاز از تحول رسم‌ها و نیایش‌های مذهبی پدید آمد. اصولا در سرزمین‌هایی كه دین‌های چندخدایی داشتند، مانند هند و یونان، روحیه‌ی نمایش‌پذیری قویتر بود، چرا كه خدایان در آنها حالتی انسانی‌تر داشتند. پرستشگاه‌های خدایان هندی و اصولا نیایش مذهبی در كشوری مانند هند، همانا رقص و موسیقی و نمایش است. اما در ایران تك‌خدایی (چه زرتشتی و چه اسلامی)، از آنجا كه قادر مطلق تك است، صورت‌ناپذیر نیز هست و برای همین خدای ایرانی، حتی به هنگام موبدان كه مذهب را با تجمل و روشنی آمیخته بودند، موسیقی و رقص را كار پیروان دیوان و جادوگران می‌دانست و نفی می‌كرد.

موضوع اساطیر مذهبی یونان چندخدایی در آغاز همانا روابط و جنگ‌های خدایان با یكدیگر بود و در مسیر تحول و پس از گذشت چند قرن به جنگ انسان با خدا یعنی با تقدیر بدل شد یا از مضامین الهی به مضامین دنیوی رسید، یعنی از نظارت عامل مراجع مذهبی بر آن كاسته شد و عامل تعیین كننده‌ی مردم در آن وسعت یافت و بجایی رسید كه امروز می‌بینیم. اینك ببینیم در ایران چه شد كه نمایش آنگونه كه باید رشد نكرد.

● نمایش پیش از اسلام

پایه‌ی نمایش در ایران عوام بوده‌اند و از آنجا كه تاریخ ما تاریخی منقطع است كه در طول آن قربانیان اصلی بگونه‌ای همان عوام بوده‌اند، اطلاعاتی كه پژوهشگران نمایشی ما از وجود نمایش در ایران و در دوران پیش از اسلام بدست می‌دهند بعضاً با حدس و گمان و با شك و تردید همراه است. چرا كه نمایشگران عامی خواندن و نوشتن نمی‌دانسته‌اند و نمایش‌هایشان توام با بداهه‌گویی و آفرینش حضوری بوده است. نمایش هنری نقاد است و از آنجا كه تاریخ ما تاریخ سلطه‌ی استبداد است، روحیه‌ی منقد نمایش برای خودكامگان تحمل‌پذیر نبوده است و تنها خواهان جنبه‌های مسخرگی و دلقكی آن بودند.

می‌دانیم كه دسته‌ای از قوم بزرگ هند و ایرانی در فاصله‌ی هزاره‌ی اول یا دوم پیش از میلاد به فلات ایران آمدند و ماندگار شدند. آنها ابتدا با اقوام بومی جنگیدند، اما بعد با آنها ماندند و در آمیختند. در نتیجه‌ی این ماندن و در آمیختن این مهاجران كه بیابانگرد و چادرنشین بودند، تمدن اینها وارد مرحله‌ی روستانشینی شد. مهاجران با خود اساطیر و اعتقاداتی نیز آوردند كه با اعتقادات مردم بومی در آمیخت و مراسم و جشن‌هایشان شكل دیگری پیدا كرد. آنها بتدریج برای مبارزه با دشمنانی كه از اقوام وحشی بودند و به آنها حمله می‌كردند، گرد هم آمدند و این دوره‌ای است كه طی آن افسانه‌های قهرمانی و اساطیر ایران گسترش یافت. گمان بر این است كه نخستین غریزه‌ی غیرآگاه نمایشگری در این اجتماعات قبیله‌ای بروز كرده است، مثل رقصهای ستایش گرد آتش و یا رقص‌هایی با آرایش‌های عجیب و غریب و برای تحریك روحیه‌ی جنگاوران. یكی از تصویرهای بجای ماده بر سفال‌ها در این دوران تصویر دو اجرا كننده‌ی یك رقص با صورتك‌های بز است كه گمان می‌رود ماجرای ستایش درخت زندگی باشد.

سپس نقالی كه پس از پیدایش و توسعه‌ی عنصر كلام پیدا شد و شكل گرفت، بدین‌ترتیب كه در اجتماع‌های چند نفری، رئیس قبیله شرح اعمال قهرمانی و قهرمانان را به شنوندگان منتقل می‌كرد. برخی از شنوندگان این داستانها، با افزودن آب و تاب و افزودن بر حركات نمایشی، آنها را برای دیگران گفتند و بدین‌قرار بود كه هم یك تماشای زنده و ماندنی پیدا شد و هم اساطیر توسعه یافت و سینه به سینه نقل شد تا كاتبان آنها را ثبت كردند. می‌توان چنین نتیجه گرفت كه چندین مشخصه‌ی نمایش چون شبیه‌سازی، استفاده از صورتك و افزودن بازی بر داستان در این دوره بوجود آمد و از آنجا كه جای بازی این نمایش‌ها در میان مردم بوده است، اولین مقدمات بوجود آمدن صحنه‌ی گرد كه در آن نمایشگران در وسط قرار دارند و مردم بدور آنها حلقه می‌زنند، فراهم شد.

شاید یكی از روشن‌ترین مدارك قابل استناد در مورد وجود نمایش “تاریخ بخارا“ باشد كه در ٥٢٢ بوسیله‌ی ابونصر قبادی به فارسی ترجمه شده كه در آن از تعزیه‌ی مردم بخارا بر مرگ سیاوش سخن می‌رود : “مردمان بخارا را در كشتن سیاوش نوحهاست چنانكه در همه‌ی ولایت‌ها معروفست و مطربان آنرا سرود ساخته‌اند و قوالان آنرا گریستن مغان خوانند و این سخن زیادت از سه هزار سال است...“ (بتالیف ابوبكرمحمد بن جعفر النرشخی به سال ٣٣٢ به عربی)

همچنین شواهدی وجود دارد مبنی بر اینكه اسكندر همراه سپاه خود تعدادی نمایشگر نیز با خود به همراه آورده است (حدود ٣٢٣ قبل از میلاد) و روایات دیگر حاكی از آن است كه در این دوره تماشاخانه‌هایی در همدان و كرمان وجود داشته است كه احتمالا بعدها بدست ساسانیان ویران شده است.

آنچه مسلم است این‌كه در این دوران شرق و غرب بر یكدیگر تاثیرات متقابلی گذاشته‌اند و در ایران در مدت كوتاهی سلوكی‌های یونانی الاصل و بعد زمان درازی اشكانیان كه به فرهنگ یونانی علاقمند بودند با آنها یك داد و ستد فرهنگی داشته‌اند.

همچنین در روایت‌هایی از نویسندگان عهد اسلامی ایران سخن از جشن‌هایی می‌رود كه مایه‌ی نمایشی داشته‌اند. یكی از آنها در روایت ابوریحان بیرونی آمده و جشن “برنشستن كوسه“ نام دارد و پس از اسلام بصورت بازی “میر نوروزی“ ادامه یافته است و هنوز هم در برخی دهات ایران انجام می‌شود: “ آذر ماه به روزگار خسروان (شاید ساسانیان) اول بهار بوده است و به نخستین روزی از وی مردی بیامد كوسه، برنشسته بر خری، و بدست كلاغی گرفت و به باد بیزن خویشتن باد همی زدی و زمستان را وداع همی كردی، و ز مردمان بدان چیزی یافتی...“. نكته‌ی دیگر مربوط به رسمی است كه در روز ١٥ دی انجام می‌‌شده و در آن پیكره‌ای می‌ساخته‌اند و چون سلطان گرامی می‌داشته‌اند و عاقبت آن را قربانی می‌كرده‌اند. شاید این بازی نوعی انتقام‌جویی از پادشاهان بوده است. این بازی بگفته‌ی ابوریحان بیرونی در عهد او یعنی پس از اسلام نیز باقی ماند و گمان می‌رود كه به بازی “عمرسوزان“ تبدیل شده باشد.

از آنجا كه در ایران امكان پیدایش نمایش بطور وسیع وجود نداشته، مردم ذوق نمایشی خود را به رقص و مراسم و جشن‌ها منتقل كرده‌اند. یكی از مدارك موجود در این زمینه چهار تصویر زنی هنرپیشه است بر تنگی نقره‌ای. در تصویر اول این زن در دست راست خود شاخه گلی و در دست چپ ظرفی بدست گرفته است و در دو طرف او روباه و قرقاولی دیده می‌شوند. در تصویر دوم حلقه‌ای بدست راست و گلی بدست چپ دارد و در حالت رقص است در تصویر سوم شاخه‌ی بلند درختی كه گل و برگ دارد در دست دارد و در دوطرف وی كبك و تذرو دیده می‌شوند و در تصویر چهارم پرنده‌ای به دست راست به سمت بالا نگه داشته و در دست چپ روباهی را گرفته و از دم تكان می‌دهد و باز هم تصویر كبك و تذرو در دوطرف او دیده می‌شود. در حاشیه‌های هر چهار تصویر برگ مو تصویر شده است كه تفسیر آن این می‌تواند باشد كه وی حیوانات آفت انگور را تنبیه می‌كند و به حیوانات بی‌آزار نگاه پرمهری دارد.

نمونه‌ی دیگر یك بازی سه نفری قدیمی توام با رقص است كه پایكوبی زنی است و رقص‌های رقابت‌آمیز دو مرد كه یكی همسر زن است و دیگر عاشق او كه از آنجا كه در انتهایش شوهر بدست عاشق كشته می‌شود، یقین می‌رود كه به پیش از دوران آئین زرتشت و اسلام باز گردد. چون از نظر هر دوی این ادیان این عمل بسیار غیراخلاقی است. از آنجا كه این رقص در دهات مازندران اجرا می‌شده، احتمالا مذهب نتوانسته است به آن دست‌اندازی كند. در پایان باز می‌گردیم به نقالی و نقالان كه داستان‌های قهرمانان ملی را همچنان در كوی و برزن باز می‌گفتند و حتی پس از ثبت این داستان‌ها، نقالی بدلیل عدم آشنایی عوام با خواندن و نوشتن ادامه یافت.

● نمایش پس از اسلام

پیش از این گفتیم كه متهاجمین پیش از اسلام به ایران با وجود خون‌ها كه ریختندو كشتارها كه كردند، بناچار بلحاظ فرهنگی هم بر ما تاثیر گذاشتند و هم از ما تاثیر پذیرفتند. اما حمله‌ی اعراب به ایران تا آنجا كه به هنر نمایش مربوط می‌شود، تنها با خود ممنوعیت و منع آورد، چرا كه اعراب را با این هنر هیچگونه آشنایی نبود و تقلید را رقابت با خالق می‌دانستند. با اینهمه برخی از دانشمندان عربی‌نویس مانند فارابی و ابن‌سینا از طریق ترجمه‌ی كتاب De Poetica ـ بوطیقا، به معرفی دانش نظری نمایش یونانیان پرداختند. اما سنت نمایش جای در میان مردم داشت و دنیایشان با دنیای این دانشمندان كاملا بی ارتباط بود. در این دوران در میان مردم نمایش‌هایی توسط خود مردم در میدان‌ها بازی می‌شده، از آن جمله‌اند: بازی‌های دلقكان، به رقص آوردن جانورانی چون خرس و گرگ، بندبازی، چشم بندی...

همچنین جشن‌هایی چون “كوسه“ كه قبلا بدان اشاره كردیم به جشن “میر نوروزی“ بدل شد و همچنان ادامه یافت. میر نوروزی مرد پست و كریه چهره‌ای بود كه برای مضحكه چند روزی بر تخت پادشاهی می‌نشست و احكام مسخره‌ای برای مصادره‌ی اموال زورمندان صادر می‌كرد. مایه‌ی انتقادی و هجوآمیز این جشن‌ها نمونه‌ای از عكس العمل‌های مردم نسبت به زرومندان بود. همچنین دلقك‌ها و حاجی‌فیروز و آتش افروز ـ بازیگر دوره‌گردی كه با لباس رنگارنگ و با خواندن و رقصیدن مردم را سرگرم می كرد ـو غول بیابانی ـ دلقكی كه با آوازها و رقص‌های مضحك و آتش از دهان بیرون دادن مردم را سرگرم می‌كرد ـ در اصل همراهان و مسخره كنندگان كوسه و میر نوروزی بوده‌اند.

همچنین جشن شاه سوزی پیش از اسلامی به جشن “عمركُشان“ تبدیل شد كه هر ساله تكرار می‌شد. در این جشن در دوره قاجار از چوب و كاغذ و كدو هیكلی می‌ساختند و با گذاشتن عمامه بر سر او، عمر را می‌ساختند و چند نفر با نظم یا نثری زیبا كه بیشتر حالت فكاهی داشت و خنده‌دار بود، از او بد می‌گفتند و سرانجام او را به آتش می‌كشیدند. هیكل‌سوزی در زمان ناصرالدین شاه ممنوع شد، اما مردم بی‌اعتنا به این ممنوعیت این رسم را همچنان ادامه می‌دادند (شرح زندگانی من، عبدالله مستوفی)

بهر صورت شواهد زیادی وجود دارند كه نشاندهنده‌ی وجود و ادامه‌ی عنصر نمایش و رقص و در ایندوره بوده‌اند. در برخی از نقاشی‌های باقیمانده از این دوران نیز حضور مطربان دوره‌گرد با پوشش و صورتك موجود است. همچنین در آثار ادبی و در سفرنامه‌های موجود بارها و بارها سخن از “طلحك“ (عبید زاكانی)، “كریم شیره‌ای“ (مسخره‌ی ناصرالدین شاه)،... رفته است.

در این دوره یكی نمایشگران منفرد حضور داشتند كه بعضاً به دربار نیز راه یافته بودند و بخش دیگر كولیان دوره‌گرد بودند كه این حركت آنها از جایی به جای دیگر باعث شده بود كه تاثیرپذیر و تاثیرگذار شوند و سنتهای نمایشی را حفظ كنند. تحقیق و بررسی حضور مردم نمایشگر و انواع نمایشهایی كه اجرا می‌شد برای یك محقق تئاتر از این جهت حائز اهمیت است كه این عناصر نمایشی زمینه‌ساز شكل‌های جدی‌تر بعدی شدند. در اینجا لازم می‌بینم كه توضیحی در مورد چند شیوه‌ی نمایشی ایرانی توضیحاتی بدهم:

منابع استفاده شده: “ نمایش در ایران “(بهرام بیضایی، چاپ دوم، ١٣ ٧٩)،“ ادبیات نمایشی در ایران“ (جمشید ملك‌پور، دوجلد،١٣٦٣)، “كتاب نمایش“ (خسرو شهریاری، دو جلد، ١٣٦٥)،“ كتاب نمایش“ (كلن،٠٢ ٢٠)، “بنیاد نمایش در ایران“ (ابولقاسم جنتی عطایی،٣٢ ١٣)، “از صبا تا نیما“ (یحیی آرین‌پور، دو جلد،٥٥ ١٣)، “نظری به هنر نمایش در ایران“ (علی نصیریان، كاوه،٤٢ ١٣)، “گفت وگو با بهرام بیضایی“ (زاون قوكاسیان، ١٣٧١)،

توضیح: نسخه‌ی نخست این مطلب را در سال ٢٠٠٢ به بهانه‌ی یك سخنرانی نوشتم و اینك آن را پس از بازبینی و اضافه كردن مطالبی به آن، در اختیار نشریه تلاش قرار می‌دهم. (مای ٥ ٢٠٠)

نیلوفر بیضایی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.