دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
فراتر از سنت
۱ سنت بازخوانی ابژههای مرده است؛ ابژههایی که خیلی وقت پیش از ما سر در خاک نهادهاند و بدل به خبری در کتابها شدهاند. بازخوانی سنت هم شاید به معنای بازخوانی تاثیری باشد که این ابژههای مرده بر ما نهادهاند و مینهند. به عبارتی ما نوادگان این ابژههاییم؛ چه بخواهیم و چه نخواهیم. و برای همین هم از آنان لاجرم چیزی در ما یافت میشود؛ چیزی که در کمترین حالت بر نگرش ما به چیزها تاثیر دارد و در شدیدترین حالت هم، نگرش ما به چیزها را میسازد. ما باید سنت را بازخوانی کنیم تا تاثیر این ابژههای مرده بر واقعیت زنده خود را بیابیم. حال چه به هدف رها شدن از این اثرات و چه برای نو شدن بر اساس این اثرات؛ در هر حال ما ابژههایی تحت انقیاد و سلطه ابژههایی دیگریم؛ ابژههایی که به طرز پارادوکسیکالی دیگر نیستند؛ به طرز پارادوکسیکالی سوژه ما هستند... و ما نیز سوژه آنها هستیم. این ابژهها آن زمان که دانش خود را میساختند آگاهانه آن را بهگونهای ساختهاند که آیندگان تا ابد سوژه آن باشند. نه تنها متن مقدس بلکه همه متون منظومه ثانویه یا معرفت دینی معطوف به آینده و بدل کردن آیندگان و پیکر و روان و چشمانداز آنها به سوژههایی در انقیاد هستند. شاید تولید دانش معطوف به منقاد کردن ابژههای آینده به طرزی آگاهانه شکل نگرفته باشد اما به هر حال دانشی که اینک در دستان ماست (یا ما در دستان آن اسیریم) دانشی است که ما سوژه آنیم. آن وقت اما آیا بازخوانی و شناسایی دوباره این دانش برای ما به عنوان یک سوژه مستقل ممکن است؟ آیا اصلا ما سوژهایم یا ابژه؟ من قبول میکنم که ما ترکیبی از این دو هستیم اما سنتپژوهان به گونهای مینویسند که گویی ما صرفا سوژه سنت بودهایم؛ سنتی که از دید اینان اگرچه در تاریخ شکل گرفته (اصلا آیا چیزی بیرون تاریخ هم میتوان متصور شد؟) اما تاریخ ما را جهت داده؛ آن را متوقف کرده؛ ضرباهنگ آن را گاهی کند کرده است و گاهی تند. آن وقت آیا هرگونه بازخوانی سنت میتواند خارج از حدود و ثغور همین سنت و اقتدار آن انجام گیرد؟ آیا جایی میتوان خارج از حوزه سنت یافت؟ جایی که سنت اقتدار خود را در آن نگسترده باشد؟ دیگر آنکه آیا در این چارچوب هرگونه پیوند با «دیگری» امکان خواهد داشت؟ گمان میکنم جای واقعیت و «دیگری» در این میان خالی باشد.
۲ سنت بازخوانی ابژههای مرده است؛ ابژههایی که دیگر ابژه نیستند. چه معنایی دارد که ابژه بعد از مرگ همچنان ابژه باشد؟ ما وقتی سنت را بازخوانی میکنیم به مثابه یک سوژه به آن مینگریم؛ سوژهای که موضوع نگریستن ابژههایی با واقعیت و اولویتهای متفاوتند. ما سوژهایم اما سوژه واقعیت خود و نه سوژه واقعیتی دیگر که دیگر نیست. دانش ما تحت نفوذ و تاثیر واقعیتهای ماست که شکل میگیرد؛ دانش ما از سنت نیز هم. در واقع برخلاف آنچه اندیشمندان موضوع فقره نخست بر آن میروند نه تنها ما فرآورده و محصول دانشی نیستیم که در گذشته شکل گرفته و قوام یافته است و نه تنها دانش ما از اکنون و گذشته و حتی از خویشتن تحت نفوذ آن ابژههای دیروزی و همیشگی نیست بلکه ما، هم محصول دانش معاصر خویش هستیم و هم دانش ما از گذشتگان محصول دوران ماست. واقعیت گرچه چیزی است که فقط تا اطلاع ثانوی هست اما تا وقتی هست از هر طرف ما را در بر میگیرد و در بند میکند. ما ابژههایی معاصریم؛ در هوای اکنون نفس میکشیم؛ در فضای معادلات قدرت و دانش کنونی که از هر طرف خود را به ما تحمیل میکند. اما نمیشود این همه را دربست پذیرفت. «اکنونیت مفرط» یا اکنونیت مضاعف اگر بدل به اکنونیت ایدئولوژیک شود دنیا را وارونه خواهد دید؛ کار ایدئولوژی این است. این اکنونیت مفرط را میشود در برخی آرای زکی نجیب محمود و پیش و بیش از او در آرای سلامه موسی دید. اینان بر آن بودند که افق ما با گذشته گسسته است. اما لایههای معتدلتری از این اندیشهها را میتوان در آرای عبدالله عروی و علی اوملیل مشاهده کرد.
۳ سنت بازخوانی سوژههایی مرده است؛ سوژههایی که خود و دانشی که تولید کردهاند فرزند زمان خویشتن بودهاند. اینک حتی سخن گفتن از ابژهای مستقل کاری گزاف است چه رسد به اینکه بخواهیم از ابژههایی فرازمانی سخن بگوییم که دانشی تولید کردهاند که از طریق آن بر ما حکم میکنند. گمان نمیکنم بشود به سنت بازگشت یا قایل به آن بود که سنت تا به اکنون زنده است و بر ما حکومت میکند و دید ما را به چیزها شکل میدهد. ما در فضای اکنون نفس میکشیم و دانشی که تولید میکنیم زیر نفوذ اکنون و مناسبات قدرت آن شکل میگیرد؛ اکنونی که ما در آن دست برتر را نداریم. حتی ایده بازگشت به گذشته هم که اینک ایدهای مطرح است یک ایده نو است که ربطی به سیطره سنت بر ما ندارد و برعکس، نشان از سلطه اکنون بر ما دارد؛ اکنونی که از فرط ناامیدی راههایی تازه در برابر ما میگشاید؛ راههایی که یکی از آنها بازگشت به گذشته است. شاید تنها سود بازخوانی سنت برای ما نه نشان دادن بزرگی و مجد ما در گذشته، نه یافتن آثار این گذشته بر ما، نه یافتن راهکارهایی خودمانی برای نو شدن بلکه صرفا همین باشد که بدانیم دانش گذشتگان دانشی معطوف به واقعیت آنان است و آنان نه ابژههایی فرازمانی بلکه سوژههایی کاملا زمانمندند؛ سوژههایی که زمانه آنها گذشته است.
عبدالقادر سواری
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران رهبر انقلاب حج آمریکا مجلس شورای اسلامی دولت شورای نگهبان انتخابات حجاب دولت سیزدهم رسانه جنگ
هواشناسی تهران شهرداری تهران قتل فضای مجازی آموزش و پرورش سلامت شهرداری پلیس سازمان هواشناسی باران آتش سوزی
قیمت دلار ایران خودرو بانک مرکزی خودرو قیمت طلا قیمت خودرو بازار خودرو دلار حقوق بازنشستگان مسکن تورم بورس
تئاتر زنان محمدعلی علومی تلویزیون سریال سینما دفاع مقدس سینمای ایران نمایشگاه کتاب صدا و سیما مسعود اسکویی موسیقی
مغز دانش بنیان
اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه حماس فلسطین جنگ غزه روسیه اوکراین طالبان نوار غزه نتانیاهو طوفان الاقصی
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر نساجی رئال مادرید لیگ برتر ایران سپاهان جواد نکونام بازی بارسلونا باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی اینترنت فناوری اپل مایکروسافت آیفون گوگل باتری سامسونگ ماهواره ناسا ویندوز
رژیم غذایی مواد غذایی زیبایی چای بیمه کاهش وزن آلرژی دندانپزشکی