یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

دفتر عشق


قلبم آهی می کشد
در این شامگاه
که تنهایی فریاد می کشد
و نسیم، دست نوازش بر سر من می کشد...
ابر می گرید،
ماه می خندد،
آسمان خیره به من،
آرام چشمهایش را می بندد.
کاغذ باطله عشقم را می …

قلبم آهی می کشد

در این شامگاه

که تنهایی فریاد می کشد

و نسیم، دست نوازش بر سر من می کشد...

ابر می گرید،

ماه می خندد،

آسمان خیره به من،

آرام چشمهایش را می بندد.

کاغذ باطله عشقم را می کند خیس

ودفتر قلبم را باران می بندد.

می نگرم به آسمان

می نگرم به خالق ماه و من و شعر و جهان!

می کنم شکوه به درگاه خدای منان:

بارالها!

ندارم جز این دفتر مشق و قلم و جوهر احساس وجود

نخواهم ز تو هیچ سکه و سکوی و مقام

نگویم که مرا بنمای «سروش» جهان

مهربانا!

جوهر احساسم را

مگیر از من

مکن خیس این لوح سیاه

می نویسم بر آن شکوه این دنیا را

می کنم حک بر تنش

حال یک تنها را...

ای خدایی که مرا بدو تولد بنمودی تسلیم

به آوای اذان،

نگهم دار ازین شر و بدی و ز بدان

و ببار بر سرم رحمت خود را باران.

محمدجعفر دهزاد(سروش)

دوم تجربی- عضو انجمن ادبی

مرکز تیزهوشان ناحیه سه شیراز