دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا

علی مطهری, سیاستمدار منصف


علی مطهری, سیاستمدار منصف

کمتر کسی فکر می کرد که انبوه حامیان شادمان حسن روحانی, وقتی بحث کابینه مطرح شود و نام علی مطهری به میان آید, اخم در هم کشند و با یک هزار توجیه و توضیح بگویند که بی خیال حضور او در دولت یازدهم شوید ولی این اتفاق افتاد و حتی اعلام آمادگی علی مطهری برای پذیرش پست وزارت ارشاد هم تغییری در ماجرا ایجاد نکرد چرا

کمتر کسی فکر می کرد که انبوه حامیان شادمان حسن روحانی، وقتی بحث کابینه مطرح شود و نام علی مطهری به میان آید، اخم در هم کشند و با یک هزار توجیه و توضیح بگویند که بی خیال حضور او در دولت یازدهم شوید ولی این اتفاق افتاد و حتی اعلام آمادگی علی مطهری برای پذیرش پست وزارت ارشاد هم تغییری در ماجرا ایجاد نکرد. چرا؟

● یک آقازاده جسور

علی مطهری از جمله آقازاده های جسور عرصه سیاست ایران است. نام پدر به اندازه کافی به او وزن داده است. پدرش هم در میان راست های سابق و اصولگرایان فعلی معتمد و محبوب است و هم در میان چپ های سابق و اصلاح طلبان امروز. علاوه بر آن نسبتش با خانواده لاریجانی سبب شده که جایگاهش مستحکم و به نوعی پشتش گرم باشد. او زبان تیزی هم دارد و انتقادهای سرگشاده اش هم سخت محبوب رسانه هاست اما یک بخش از محبوبیت و موفقیت او قطب مخالفش هست. علی مطهری در سال های اخیر دو قطب قوی برای خود ایجاد کرده است. قطب اول احمدی نژاد و مشایی بوده اند.

این دو کمتر به علی مطهری پاسخ داده اند ولی او ول کن ماجرا نیستو هر روز به دلیلی، پای یکی از این دو نفر را به میان می کشد. قطب دوم اما اعضای جبهه پایداری و شاگردان آیت الله مصباح یزدی هستند. در این زمینه نیز مطهری اگرچه سعی کرده از مواجهه مستقیم با آیت الله خودداری کند ولی تقریبا هر چه بوده نصیب شاگردانش کرده است. مطهری همچنین از مخالفین دائمی حداد عادل است و انتقاداتی هم علیه سپاه پاسداران در حوزه سیاسی مطرح کرده است. در مجموع، این رفتار سیاسی به همراه نزدیکی سیاسی سال های اخیرش به اصلاح طلبان به ویژه هاشمی رفسنجانی، سبب شده که او همواره یک چهره خبرساز باشد.

● تاکتیک های چند ساله

مطهری در شش سال اخیر که در مقام نماینده مجلس در عرصه سیاسی عرض اندام کرده است، چند وجهه رفتاری مشخص را پیگیری کرده است. او در ادبیات موضع گیری ها و رفتار سیاسی همواره کوشیده که چهره ای فراجناحی خود را نشان دهد. نقد عمده اش به اصولگرایان و اصلاح طلبان این بوده که میان خود دیوار کشیده اند و به همین خاطر سعی کرده با گرد هم آوردن اصلاح طلبان معتدل و اصولگرایان معتدل، این دیوار را بشکند. در مجلس نهم در اندیشه تاسیس فراکسیونی هم در این زمینه بود. در انتخابات مجلس نهم گام اولیه این کار را با اعلام موجودیت فراکسیون صدای ملت برداشت ولی زورش به اندازه کافی نرسید.

تلاش های او معطوف به حوزه سیاست نیست. عقیده دارد که اصولگرایان به ویژه اصولگرایان عضو جبهه پایداری از منظر معرفتی هم مشکل دارند و نوع نگرش آنها به مسئله ولایت فقیه سبب شده که دچار خطا در برداشت و عمل شوند. به همین سبب باید این نگر را تصحیح کنند تا موفق به آسیب شناسی و بازیابی شوند. او همچنین خود را معتقد به آزادی بیان معرفی می کند و از آن منظری بالادستی اعتقاد دارد که باید به جناح ها و نظرات مخالفت هم تریبون کافی برای شنیده شدن و دیده شدن داده شود. این رویکرد، الزاما از منظر همراهی با این نظرات نیست، بلکه مطهری اعتقاد دارد این کار باعث می شودکه اپوزیسیون فعال در خارج از کشور خلع سلاح شوند و علاوه بر آن، چنین انتقاداتی قابل پاسخ دادن هستند.

● در اندیشه دولت سازی

مجموع این ایده هات و روحیه ها سبب شده که او در مقامی فراتر از یک نماینده مجلس، به طرح هایی کلان تر فکر کند. او در اندیشه دولت سازی است. برای نخستین بار این فعالیت را در سال ۸۸ پیگیری کرد. او که به شدت مخالف محمود احمدی نژاد بود و هست، از یکسو خواستار عدم حضور اصلاح طلبان بود و می گفت باید به اصولگرایان فرصت داد تا کار احمدی نژاد را تمام کنند و از سوی دیگر می کوشید که با محوریت علی اکبر ولایتی، دولتی ائتلافی را تشکیل دهد که معاون اولش قالیباف باشد و چهره هایی چون محسن رضایی هم شریکش باشند.

پیشنهادش را کسی جدی نگرفت و مجموعه رویدادهای انتخابات ۸۸ هم سبب شدکه دو قطبی اصلاح طلبی و اصولگرایی شکل گیرد و علی مطهری به حاشیه بازی رود. در انتخابات ۹۲ هم او کار را خیلی سریع شروع کرد. از همان آغاز هم سراغ اصلاح طلبان رفت. البته حواسش به علی لاریجانی بود و شاید اگر او کاندیدا شده بود، مجبور بود سیاست ورزی خانوادگی کند. با اینحال، او درخواست هایش را با محوریت کاندیداتوری خاتمی و هاشمی شروع کرد. اینقدر در این کار مصر بود که روز آخر ثبت نام رفت دفتر هاشمی و گفت آمده ام که به زور شما را ببرم و ثبت نام کنید.

این پروژه با عدم احراز صلاحیت هاشمی نافرجام ماند ولی او خیلی سریع پشت سر روحانی قرار گرفت و به یکی از اعضای اتاق فکر او بدل شد. در روزهای پس از انتخابات هم در مقام دفاع از روحانی کاملا قدرتمند ظاهر شد.

دوباره مقابل پایداری ها ایستاد، نقدهایش علیه اصولگرایان تندتر شد، در اندیشه راه اندازی فراکسیون حامیان روحانی در مجلس است، حتی هوس رفتن به کابینه کرد و مطالبات سیاسی اصلاح طلبان را هم با زبانی صریح تر بیان کرد. او اکنون حداقل خودش را به دولت مطلوبش نزدیک می بیند و احساس می کند که پروژه دولت سازیش موفق شده است.

● روی دیگر سکه

اما علی را صرفا وجه سیاسی اش متمایز نکرده است. او یک چهره فرهنگی هم هست، هم به اعتبار خانوادگی و هم به سبب رویکردش در سال های اخیر. موضوعات مورد علاقه او همواره جنجال برانگیز بوده اند و ویژه. ازدواج موقت، سینما، بدحجابی، ایران گرایی، ماهواره و ... استدلال محوری او این است که ما در یک جامعه اسلامی زندگی می کنیم، ارزش های فرهنگی تعریف شده دینی داریم، دولت برای نشر این ارزش ها مسئول است و باید علاوه بر ایفای مسئولیت، به نقش بازدارنده اش در مقابل فرهنگ غرب نیز عمل کند.

با تکیه بر همین باور، او دولت احمدی نژاد را یک دولت لیبرال فرهنگی می خواند و با تندترین نقدها احمدی نژاد و مشایی را نواخت. توصیه هایش هم ساده است. باید ازدواج موقت به شدت ترویج شود، با بدحجاب ها برخورد شود، البته برخوردش را فرهنگی توصیه می کند ولی از مراحل بالاتر هم بدش نمی آید و از گشت ارشاد دفاع می کند، توجه به فرهنگ ایران و وطن دوستی را یک توطئه می داند، حساسیت های وی به گونه ای است که در ماجرای پخش یک تصویر د رمسابقات والیبال، می رود دفتر ضرغامی، روند را از نزدیک می بیند، تخطئه می کند و خواستار سانسور هر چه بیشتر می شود.

برای درک بهتر موضوع شاید خواندن بخش هایی از نظرات خودش در این زمینه بهتر کمک کند: «آقای احمدی نژاد در مسائل فرهنگی و دیدگاه های مربوط به این حوزه لیبرال هستند. دستور حضور بانوان در ورزشگاه های مردان و تسامح و تساهل در مسائل شرعی ورزش بانوان و بی تفاوتی نسبت به رواج کلمات لاتین در سطح کشور و حمایت از اقدامات رئیس دفتر خود در تلاش برای ورود خوانندگان لس آنجلسی به کشور و حمایت مادی و معنوی غیرمعمول و خلاف عدالت از برخی ستاره های سینمای کشور دلایل دیگری بر عقیده لیبرالیسم و رهاسازی فرهنگی ایشان است. متاسفانه ایستادگی دکتر احمدی نژاد در مقابل غرب فقط در بعد سیاسی است و در مسائل فرهنگی این ایستادگی وجود ندارد.

بسیاری از مردم متدین به احمدی نژاد به عنوان یک فرد مکتبی و حزب اللهی رأی دادند و این انتظار را دارند که نظارت های فرهنگی بیشتر در جامعه وجود داشته باشد اما این نوع نظارت ها در جامعه بسیار ضعیف است. دولت باید در مبادی ورودی دانشگاه ها از ورود دانشجویان بدحجاب جلوگیری کند. محیط دانشگاه محل حضور دانشجویان بد پوشش و محل تحریک غریزه جنسی نیست و دولت هم نباید برخورد با این افراد را به دانشجویان متدین واگذار کند، بلکه خود دولت باید ساز و کاری فراهم کند تا در مبادی ورودی دانشگاه ها از ورود افراد بدحجاب اعم از دخت رو پسر جلچوگیری شود.

مسئولان دانشگاه ها نیز در این زمینه تحت تاثیر تبلیغات دشمن قرار نگیرند و با قاطعیت کار خود را انجام دهند. دولت با جدیت به نظارت بر مسئله حجاب در جامعه و مسائل دیگری نظیر نظارت بر ساحل دریاها و خرید و فروش سی دی های خانمان برانداز بپردازد، چرا که روح و جان انقلاب اسلامی همین مسائل فرهنگی است. تفکیک جنسیتی اگر درست و در جای خود انجام شود امر مثبتی است و در درجه اول به معنی تاسیس دانشگاه های دخترانه است.

اگر دختر و پسر ساده به دانشگاه بیایند و پوشش اسلامی را رعایت کنند و موجبات تحریک جنسی را فراهم نکنند مشکلی نخواهد بود گرچه در بیشتر موارد عملا اینگونه نیست و معمولا اختلاط زن و مرد منجر به رقابت بین آنها می شود و مفسدی در پی دارد. در اکثر جوامع، تعدد زنان آماده ازدواج از مردان آماده ازدواج بیشتر است، به خاطر مرگ و میر بیشتر مردان و مقاوم بودن زن در برابر بیماری ها و در نتیجه تعدادی از زنان بدون شوهر باقی می مانند و طبیعی است که مشکلاتی برای جامعه به وجود می آورند. راهی که اسلام برای حل این معضل اجتماعی پیش بینی کرده تعدد زوجات است تا برخی مردان با داشتن شرایطی یعنی توان جسمی، روحی و مالی و نیز بیم نداشتن از عدم رعایت عدالت، بتوانند همسر دیگر اختیار کنند.»

● دوزیستی متفاوت

دوزیست بودن در عرصه سیاست پدیده غریبی نیست. برخی چراغ چشمک زن چپ را روشن می کنند ولی راست می پیچند. برخی در نهان اصولگرا هستند، در ظاهر اصلاح طلب نشان می دهند و ... این دوزیستی ها اغلب از یک رویکرد واحد پیروی می کرد، به عبارت ساده تر در راستای منفعت طلبی بوده است. آیا رویکرد علی مطهری را می توان اینگونه تفسیر کرد؟ نزدیکی سیاسی او به اصلاح طلبان به طور طبیعی سبب رشد سیاسی اش می شود ولی دوری فکریش اش، این رشد را می تواند متوقف کند. نزد اصولگرایان هم که رشد و قوام یافتنش دور از دسترس شده است خودش هم به اندازه کافی قوی نشده که بخواهد مستقل رشد کند، پس او چه می کند؟

ظاهرا شیوه غریبی است. شاید بتوان آن را به نوعی بن بست فکری، تضاد عمیق و گیج کننده تعبیر کرد. پس از طرح دغدغه های اصلاح طلبان درباره نظرات فرهنگی، علی مطهری و مخالفت با حضورش در عرصه فرهنگ، سایت عصر ایران در یادداشتی با تیتر «دموکراسی خواهان از علی مطهری نهراسند»، نوشت: «علی مطهری روزگاری فکر می کرد مشکل عقب نشینی خطوط قرمز در حوزه آزادی های اجتماعی، زیر سر دولت خاتمی است ولی بعدا با همان شدت و حدی که از سیاست های دولت خاتمی در قصه آزادی های اجتماعی و فرهنگی انتقاد می کرد، از دولت احمدی نژاد هم انتقاد کرد.

او اگر خودش وزیر فرهنگ و ارشاد شود، درمی یابد که علت گسترش آزادی های اجتماعی، عملکرد دولت خاتمی و احمدی نژاد نبوده است. علت را باید در جای دیگری جست، در نفی تحمیل یک سبک زندگی به مردم از سوی دولت ... او وزیر که شود، با واقعیت ستبر جامعه بیشتر آشنا می شود و درمی یابد جامعه مومی در دست دولت نیست که دولتمردان به هر شکل که خواستند، درش بیاورند.»

معنای ساده اش این است که علی مطهری استعدادش را دارد که در حوزه فرهنگی نیز به نظرات اصلاح طلبان و حتی مشایی نزدیک شود، باید به او فرصت را داد، در واقع او همانگونه که در عرصه سیاست، دچار فروپاشی روشی و محتوایی شد و از یک اصولگرای منتقد هاشمی به یک هوادار دو آتشه رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام تبدیل شد، در عرصه فرهنگ هم این استعداد و آمادگی را دارد که تغییر کند، با واقعیت ها آشنا شود و نظراتش به اصلاح طلبان و مشایی نزدیک شود. تفسیر عجیبی است، مانند خود مطهری ولی بعید هم نیست. درست است که او مدام حرف از بنیان های اصیلی می زند که بدان ها وفادار است ولی در مجموع او یک عضو جامعه سیاست است و فکرهایی در سر دارد. فکرهای بلند، نیازمند تغییرات بزرگ هستند.