جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

ضرورت سازگاری با دنیای جدید


ضرورت سازگاری با دنیای جدید

نگاهی به کتاب «راه و بی راه» نوشته دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن

«... ما اکنون در یکی از آن دوران های گزینش به سر می بریم، زیرا در برخورد با تجدد هستیم، و این تجدد تحت سیطره تکنولوژی و علم است. وقتی از صبح تا شب محصول علم را به کار می بریم، چگونه می توانیم خود را با اندیشه علمی بیگانه نگه داریم؟ در این صورت شبیه به معرکه گیری می شویم که پشت فرمان هواپیما بنشیند. تمام ظرافت کار در این است که ما اندیشه علمی را با فرهنگ خود سازگار داریم، وگرنه برخورد پیش خواهد آمد. کشور ایران، مانند هر کشور دیگری به یک پهنه خاک ختم نمی شود. سرشار است از یادگار و ماجرا و دستاورد فکری و هنری که مجموع آنها بار فرهنگی او را تشکیل می دهند. اینان برای ما حافظه تاریخی هستند، چنان که گویی چند هزار سال عمر کرده ایم. بیم و امیدها، وسواس ها و آرزوهای گذشتگان به ما انتقال یافته است و هر یک از ما یک خزانه وجدان ناآگاه تاریخی شده ایم.

خصوصیت دیگر آن است که ما اکنون از طریق وسایل ارتباطی با دنیای بیرون و کشورهای دیگر ارتباط یافته ایم. ما دیگر مانند گذشته، خود مسیر خود را به تنهایی ترسیم نمی کنیم، بلکه هر واقعه در دوردست در وضع ما تاثیرگذار می شود. بنابراین در موقعیت کنونی با چهار عامل روبه روییم؛ سنت و تجدد، دنیای درون و دنیای بیرون، و ناگزیر باید خط خود را تعیین کنیم. این خط چیست؟ آن چیزی است که بتواند با موقعیت جغرافیایی ایران، نوع همسایگی، سوابق تاریخی، وضع طبیعی و اقلیم، روحیه و روانشناسی مردم، درجه انعطاف پذیری و تغییرپذیری آنان همخوانی داشته باشد... از این رو لازم است یک ارزیابی مجدد از تاریخ ایران و ادب فارسی و تفکر ایرانی صورت یابد. ارزیابی همراه با روشن بینی و نقد درست، بی طرفانه و عاری از بیم.چراهایی در برابر تاریخ و فرهنگ ایران است که باید به آنها جواب داده شود. تا زمانی که به آنها پاسخ درست داده نشده، ما نسبت به امروز و آینده خود دید روشنی نخواهیم داشت.»۱

کتاب «راه و بی راه» نوشته دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، به تازگی از سوی شرکت سهامی انتشار راهی بازار کتاب ایران شده است. این کتاب به دو بخش تقسیم می شود؛ بخش نخست دربردارنده مقاله های نویسنده درباره موضوع های گوناگونی در زمینه های فرهنگی، تاریخی، سیاسی و اجتماعی، و بخش دوم دربردارنده گفت و شنود هایی با نویسنده است. مداومت تاریخی ایران، امپراتوری فراموش شده، عسرت و عشرت در شهر مسکو، دنیایی که در راه است، بیشه زار بزه، دنیا علامت می دهد، در معنای زندگی، ایران و جهان امروز، حالتی به نام سرگردانی فرهنگی، جایگاه زبان و ادبیات فارسی در جهان معاصر، تمدن و جنگ، دموکراسی و دیکتاتوری و... نام تعدادی از مقاله ها و گفت و شنودهای این کتاب است. همچنین از چینش مطالب و متن کتاب چنین برمی آید که این اثر تازه ادامه کتاب «دیروز، امروز، فردا» است.

دکتر اسلامی ندوشن در یکی از مقاله های کتاب که «از حقیقت چه خبر؟» نام دارد، با بررسی سرگذشت و شخصیت استالین به موضوع خانه به دوش بودن حقیقت می پردازد و نکته های جالبی را مطرح می کند. اینکه استالین در مقطعی «پدر ملت روس» خوانده می شود و در مقطعی دیگر با تالی کالیگولا (امپراتور نابکار و ستم پیشه روم از سال ۳۷ تا ۴۱ میلادی) مقایسه می شود، موضوعی است که وی برگزیده تا در کنار نشان دادن چهره واقعی شخصی که در پندار شمار زیادی از انسان ها نجات دهنده بشریت لقب گرفته بود، به مفهوم حقیقت در دوران معاصر بپردازد. نویسنده کتاب «راه و بی راه» که هنگام مرگ استالین در فرانسه به سر می برده است به مراسم عزاداری کم نظیر حزب کمونیست فرانسه هم اشاره دارد و می گوید در یک محوطه بزرگ، در حالی که بلندگوهای قوی سمفونی «پاتتیک» بتهوون را می نواختند، جمعیت انبوهی غمزده و خاموش ایستاده و از سخنرانی های پرشور اشک در چشمان شان حلقه زده بود. همچنین به سروده های دو شاعر برجسته فرانسوی لویی آراگون و پل الوار، و اغراق هایی که درباره استالین روا داشتند، می پردازد؛ شعرهای پرسوزی که شاعران دیگر هم در سراسر جهان سرودند.

سپس این پرسش را مطرح می کند که چرا و به چه دلیل مایاکوفسکی، شاعر روس، در ۳۷سالگی خودکشی کرد. چرا این شاعر در بهشت موعود استالین از زندگی سیر شد؟ چرا از بهشتی که وعده داده شده بود، پدیده های جهنمی زاده شد؟ چراهایی که اسلامی ندوشن تلاش می کند در مقاله خویش به آنها پاسخ دهد و خود می افزاید پس از اینکه تب ها فرو نشست، پرده ها کنار رفت و حقیقت آشکار شد و همگان به ستم ها و کشتارهای ناجوانمردانه یی که رخ داده بود، پی بردند تا آنجا که بوریس پاسترناک، استالین را به کالیگولا شبیه دانست. سرانجام و در تحلیل نویسنده کتاب، شکست و فروپاشی نظامی که پایه گذارش استالین بود، به خاطر غیبت آزادی و صداقت رقم خورد.

در بخش دیگری از کتاب «راه و بی راه» نیز که گفت و شنود نام دارد، نویسنده کتاب درباره سخنرانی خود در سمینار بین المللی دانشگاه هاروارد و پیشنهادی که برای بهبود بخشیدن به وضعیت جهان ارائه کرده بود، توضیح می دهد؛ «سخنرانی که در تابستان ۱۹۶۷ در سمینار بین المللی دانشگاه هاروارد امریکا تحت عنوان انسان متجدد و انسان واپس مانده ایراد شد، به نکاتی درباره وضع موجود جهان اشاره داشت که متاسفانه بعضی از پیش بینی هایش در این سه، چهار دهه به واقعیت پیوسته است. در این مجمع که نمایندگان حدود ۴۰ کشور در آن شرکت داشتند، پیشنهاد کردم برای آنکه مسائل جهان از دید فرهنگی هم دیده شود- و نه تنها از دید سیاست - خوب است انجمنی مرکب از فرهنگ مداران کشورهای مختلف که نماینده ملت ها باشند و نه تنها دولت ها، تشکیل شود و مسائل حاد جهانی را مورد بحث و بررسی قرار دهد. ولو نظر آنها ضمانت اجرا نداشته باشد، لااقل مرجعی است که با دید فرهنگی به جهان نگاه خواهد کرد. این پیشنهاد ۴۰ سال پیش اعلام شد، ولی دنباله اش گرفته نشد.

یک علتش آن بود که پیشنهاددهنده از کشوری بود که حکومتش نسبت به این موضوع نظر مساعد نداشت. این پیشنهاد را در چند کشور دیگر هم عنوان کردم. به نظر می رسد امروز بیشتر از همیشه ضرورت توجه به آن احساس می شود.» ۲ اکنون و با توجه به آنچه در چند سال گذشته رخ داده و فضای جهانی را ناآرام ساخته، به نظر می رسد او زودتر از دیگران توانسته به مشکلی که در راه است پی ببرد و هشدار بدهد، هرچند راهکاری که مطرح می کند به اجرا درنمی آید. وی در بخشی از سخنان خویش در دانشگاه هاروارد می گوید؛«هرگز آشوب و ناسازگاری در جهان، آنچنان که ما امروز می بینیم، وجود نداشته و این آشوب و ناسازگاری نه تنها در بین ملت هایی جریان دارد که آشکارا با هم در ستیزه اند، بلکه در میان طبقات مختلف مردمی که در داخل یک خاک زندگی می کنند، نیز هست. از هر سو طغیان است و دسیسه و خونریزی.

در واقع کلیه عوامل برای یک جنگ بنیان کن آماده شده است و اگر می بینیم جهان به نحو تصنعی و نسبی به زندگی صلح آمیز خود ادامه می دهد، به علت ترس از نابودی کامل کره خاک زمین است. به این گونه ما در دوران جنگی نهانی، درونی و فروخورنده زندگی می کنیم. اما اگر جهان، بی آنکه دست به جنگی بزرگ بزند، به زندگی خود ادامه می دهد، نباید تصور کند در امن و سلامت است. در جنگ نبودن، به معنای در صلح و عافیت بودن نیست. صلح واقعی آن نیست که بر ترس و زور مبتنی باشد، چنین صلحی منفی است. صلح آن است که از تفاهم سرچشمه گیرد؛ صلح برای خود صلح، نه صلح برای احتراز از جنگ. دنیای امروز حکم بیمار بستری را دارد که ممکن است روزی از بیماری دراز و علاج ناپذیر خود به تنگ آید و بر آن شود که بین مرگ و زندگی یکی را انتخاب کند، یعنی نابودی را. برای جلوگیری از این پیشامد چاره یی جز این نیست که بنیه جسمی و روحی صلح، از طریق رسانیدن قوت لازم به آن بازگردانده شود و این میسر نخواهد بود مگر با ایجاد حداقل تعادل در بین عوامل متعارض.»۳

از دیگر مطالب خواندنی این کتاب می توان به مقاله «دنیا علامت می دهد» اشاره کرد، بخش نخست این مقاله، سخنرانی دکتر اسلامی ندوشن در کانون ایرانیان دانشگاه تورنتو کانادا (آبان ۱۳۸۷) است. وی در این مقاله به بررسی انتخابات امریکا و چهره تغییرخواه آن باراک اوباما پرداخته و همچنین با نگاهی منتقدانه به مسائل مختلف جهان و سیاست های غرب می نگرد و پشتیبانی از طالبان در افغانستان را (به بهانه جلوگیری از نفوذ شوروی) نمونه یی از رفتارهای نابخردانه غرب می خواند و این گونه نتیجه می گیرد که سیاست های غرب به تداوم جهل در جهان سوم انجامیده است. در نگاه وی قرن بیست و یکم محصول بیراهه های قرن بیستم را درو می کند زیرا جنگ سرد را پدیده یی می داند که با وجود هزینه شدن هزاران میلیارد از ثروت جهان نتیجه چندانی دربر نداشته است.

سپس این پرسش ها را مطرح می کند؛ دنیای غرب که خود را دارای پیشرفته ترین تمدن می داند، چرا طی این ۶۰ سال (از بعد از جنگ جهانی) هیچ قدمی برای صلح پایدار در جهان برنداشته است؟ چرا دنیا بیش از همیشه معلق در میان جنگ و صلح به سر می برده است؟ به باور وی در گذشته هم جنگ و ستم وجود داشته است ولی باید آن را متناسب با دانش همان روزگار بررسی کرد، اکنون که پیشرفت های شگفت انگیز علمی و گسترش فضای ارتباطی به ایجاد دهکده جهانی منجر شده چرا وضعیت جهان همچنان آشفته است؟ و بخشی از پاسخ وی نیز چنین است؛ بزرگ ترین تناقض امروز دنیا در این دوقطبی شدن علم و انسانیت است، زیرا این دو هیچ گاه تا این اندازه رودررو نبوده اند.

... اما شاید بهتر باشد این نوشتار را با قطعه یی از مقاله «تمدن و جنگ» نوشته دکتر اسلامی ندوشن به پایان برسانم که جای بسی اندیشیدن دارد؛ «... حالا چرا خواست ها به نتیجه نمی رسند، برای آنکه اصولاً ذات بشر آرزوهایش دامنه دارتر از امکاناتش است، بسیاری چیزها را می خواهد که به آنها دسترسی نمی یابد، همیشه به دنبال آرزوهای خود دوان است. خوب، بنا به نظر فروید این آرزوها متراکم می شوند، در درون به انتظار می نشینند، به کمین می نشینند که نوعی خودشان را بروز بدهند و این بروز، در مواردی از طریق جنگ اتفاق می افتد. طریق دیگر؛ عکس آن را عارفان پیشنهاد کرده اند، یعنی گذشتن از سر آرزو، پشت پا زدن به آن. سعدی می گفت؛ سعدی افتاده یی است آزاده/ کس نیاید به جنگ افتاده. آنها می خواستند با تصفیه درون، عوامل جنگ انگیز را از خود بزدایند. نظریه وحدت وجود، که کل کائنات را یک بدنه جدایی ناپذیر می دانست، یک نتیجه عملی هم می خواست از آن گرفته شود و آن این بود که کل خانواده بشری با هم برادروار زندگی کنند و سعدی آن را در این مصراع خلاصه می کرد؛ بنی آدم اعضای یکدیگرند...و عرفان چون با جنگ های دینی و فرقه گرایی روبه رو بود، می خواست از طریق این اندیشه، ریشه افتراق و جنگ را از میان بردارد...»۴

محمد صادقی

پی نوشت ها؛

۱- اسلامی ندوشن، محمدعلی، راه و بی راه، تهران، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۸۸، صص ۷-۶

۲- همان، ص ۲۰۱

۳- اسلامی ندوشن، محمدعلی، ارمغان ایرانی، تهران، نغمه زندگی، ۱۳۸۶، ص ۱۲

۴- اسلامی ندوشن، محمدعلی، راه و بی راه، تهران، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۸۸، صص ۲۷۰-۲۶۹