پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مسوولیت در سیاست مدرن
در این نوشته مختصر درباب «مسوولیت»، پس از تحلیل زبانی گزاره «مسوول بودن»، بحث چنان پیش برده میشود که تفاوت درک سنتی و مدرن از مسوولیت بارز شود. در پایان به سوءاستفاده ایدئولوژیک از مفهوم مسوولیت پرداخته میشود و اینکه در سیاست لازم است چه درکی از این مفهوم چیره شود، تا ظرفیت سوءاستفاده ایدئولوژیک از آن گرفته شود.
● گزاره سه متغیری مسوولیت
۱) «تو در برابر رب مسوولی»،
۲) «تو در برابر ارباب خود مسوولی»،
۳) «تو در برابر وجدان خود مسوولی»،
۴) «تو در قبال قوم خود مسوولی»،
۵) «تو در برابر جامعه بشری مسوولی»،
۶) «تو در برابر طبیعت مسوولی»
۷) «تو مسوول کردهها و ناکردههای خود هستی»،
۸) «تو مسوول اعمال همنوعان خود هستی.» این هشت جمله به هشت نوع کاربست مختلف محمول مسوول اشاره دارند. ۱ و ۲ در مورد مسوولیت در برابر اعلی و اقوی (برتر و قویتر) هستند، ۳ مسوولیت در برابر خود است، ۴ از همبستگی با گروه مشخصی از انسانها برمیخیزد. ۵ از یک گروه مشخصی انسانی فراتر رفته و کل انسانها را مرجع مسوولیت در نظر میگیرد. در ۶ مسوولیت متوجه یک چیز یا ایده است و مستقیما به انسانها برنمیگردد. در ۷ و ۸، موضوع مسوولیت، اعمال است.
یک گزاره جامع بیانگر «مسوول بودن» چنین ساختاری دارد: «الف» در برابر «ب» بهخاطر «پ» مسوول است. این عبارت سهمتغیری است؛ این بدین معناست که از سه زاویه میتوان در مورد «مسوول بودن» پرسید:
۱) چه کسی مسوول است؟
۲) در برابر چه کسی یا چه چیزی مسوول است؟
۳) به چه خاطر مسوول است؟
● مضمون مسوولیت در شکل کهن آن
شکل کهن مسوول بودن، قرار گرفتن در مقابل کسی یا قدرتی است که در موضع برتر است. این نوع مسوول بودن برخاسته از نابرابری در رابطه است. تاریخ آن همان تاریخ نابرابری است. «الف» قویتر از «ب» است. در یک ارتباط اتفاقی «الف» به «ب» اعمال قدرت میکند. در این حال «ب» در برابر «الف» مسوول نیست. اما اگر رابطه در یک شبکه پایدار از روابط اجتماعی قرار گیرد، یعنی «الف» فقط قوی نبوده، بلکه شأن اجتماعی پایداری چون ارباب و شاه داشته باشد، «ب» به عنوان فرودست، در برابر وی مسوول میشود. در ساختار اجتماعی کهن که اختلاف شاخص آن اختلاف «بالا» و «پایین» است، این تفاوت و بازتولید آن است که مضمون مسوولیت را مشخص میکند.
در دوران کهن، در جامعههایی با ساختار هرمی، درکی از «مسوول» با معنای بالا وجود داشته، اما زمینهای برای اندیشهورزی روی مفهوم «مسوولیت» وجود نداشته است. تنها استثنائی که وجود دارد یونان است که در آن به دلیل دموکراسیای که دست کم به طیف فوقانی آزادمردانش امکان اعمال اراده میداد، مسوولیت از زاویه اختیار و اضطرار موضوع اندیشه قرار گرفته است. بخشهایی از «اخلاق نیکوماخوس» ارسطو، بهویژه کتاب سوم آن را، میتوان بهعنوان اندیشهورزی در باب مسوولیت بازخواند.
● مسوولیت در خطه فرهنگی ما
در فرهنگ ما نیز تصوری از «مسوول»، بر مبنای پیشگفته نابرابری وجود داشته، اما مفهوم «مسوولیت» وجود نداشته است. اسم معنای «مسوولیت»، که از عربی میآید، واژهای جعلی است. عمر رواج آن شاید به یک قرن هم نرسد. در گذشته درکی از مسوولیت در برابر رب، در برابر ارباب و در برابر قوم و طایفه وجود داشته، اما مفهومی وجود نداشته که از نیاز تعقل روی این رابطهها برخاسته باشد. رابطهها شخصانی دیده میشده است، یعنی از شخص به شخص، از شخص به گروه، از شخص یا گروهی از اشخاص دربرابر ربی با خصوصیاتی شخصانی. مسوول بودن در حوزه آیینی بازتاب و تداوم رابطه در مقابل اقوی و اعلی در حوزه اجتماعی بوده است.
مسوولیت از راه ترجمه وارد گفتار ما میشود. مسوول را به معنای موظف در نظر میگیرند. او وظیفه دارد کاری را پیش برد و مرجعی وجود دارد که در برابر آن بایستی به این سوال پاسخ دهد که آیا به وظیفهاش عمل کرده است یا نه. مسوولیت در این معنا، با آنکه مفهوم جدیدی است، به سادگی، به نگرش دینی گره میخورد، یعنی به وظیفه و اینکه مرجعی وجود دارد که از انسان سوال کند.
سنت، «در برابر کسی مسوول بودن» را میفهمد، اما در متن تجربههایش «مسوول چیزی بودن»، در معنایی جز به خاطر چیزی متعصب بودن و غیرت نشان دادن، ادراک و اندیشیده نشده است. در جوامع دیار ما چیزی وجود نداشته است که کسی مسوول آن شود. مثلا کلانتر محل یک شأن تعریفشده نبوده است که بر مبنای آن کسی را بازخواست کنند تا دریابند آیا به مسوولیت خود بهعنوان کلانتر عمل کرده است یا نه. کلانتر محل مسوول بوده است در برابر کلانتر شهر و کلانتر شهر مسوول بوده است در برابر والی، امیر، وزیر یا شاه. قاضی و مفتی نیز آن شأنی را نداشتهاند که مسوولیتشان با آن سنجیده شود. آنان نیز مسوول بودهاند «در برابر»، در برابر مرجعی اعلی که ملک در زمین یا آسمان بوده است.
● وجدان
مسوولیت وجدانی نیز، بدانسان که امروز آن را درمییابیم، چیزی جدید است. در عصر جدید است که وجدان با ذهن و درون تعریف میشود. در گذشته امر وجدانی، امر ایمانی بوده است و امر ایمانی، حتی در عرفان، شاخصهایی عینی داشته است. وجدان، «خود» نبوده است. وجدان «بیخودی» بوده است. «خود» مفهومی جدید است. انسان مدرن است که شهامت دارد بگوید: خودم!
● مسوولیت، آزادی و قانون
سنت، مسوول اعمال خود بودن را به معنای مسوول بودن در برابر یک مرجع را میفهمیده است. از نظر دینی خدا داور نهایی است و زمانی میرسد که از انسان در مورد اعمالش سوال کند. انسان مسوول
اعمال خویش است، زیرا طرف سوال قرار میگیرد.
پس در سنت نیز به گزارهای با این مضمون میخوریم که انسان مسوول کردهها و ناکردههای خویش است. درک جدید با درک سنتی این تفاوت اساسی را دارد که مسوولیت را با آزادی مرتبط میکند. انسان مسوول است، چون آزاد است؛ چون آزاد است، بایستی در مورد کردهها و ناکردههایش پاسخگو باشد.
مرجع پاسخگویی در درک جدید، فرد یا قدرتی شخصانی نیست. کسی که بازخواست میکند که چرا چنین و چنان کردی، بایستی در پرسشگری محق باشد، مثلا در مقام قاضی. قاضی فرد نیست، یک مقام است. او بنابر تعریف، تنها به قانون پایبند است.
در دورانهای کهن، اندیشهورزی در مورد مسوولیت بدان جهت بیمورد بوده است، که آن آزادیای وجود نداشته که مسوولیت را مضموندار کند. بدون آزادی «مسوول» وجود ندارد؛ آنچه وجود دارد مامور معذور است و آمری که آمریت و امارت وی دیگران را معذور میکند، یعنی از مسوولیت میاندازد.
● تاریخ مفهوم
مفهوم مسوولیت، مفهومی است زاده عصر جدید. در گفتار سیاسی، نخست در انگلستان قرن هجدهم رواج مییابد، آن هم در ترکیبهایی تعیینگر حوزه مسوولیت وزیران. مسوولیت در معنای مدرن آن پیوسته به ایده محدودیت قدرت است. قدرت نامحدود، قدرت نامسوول است.
مفهوم از حوزه سیاست به حوزه حقوق میرود و از حقوق به فلسفه و اخلاق. در قرن نوزدهم با مفهوم آزادی جفت میشود. اندیشه در مورد رابطه مسوولیت و آزادی و خودباشی و رابطه خود با دیگری یکی از محورهای اندیشه فلسفی در نزد کسانی چون هوسرل، اینگاردن، سارتر، لویناس و ریکور است. در آغاز قرن بیستم ماکس وبر دوباره آن را در متنی به کار میبرد که هم سیاستشناسانه و هم اخلاقشناسانه است. او مسوولیت را بهعنوان مسوولیت در قبال اعمال تعریف میکند و تعریفی هنجارگذار از سیاستمدار همچون شخص مسوول عرضه میکند، شخصی که به نتایج اعمال خود آگاه است و بر آن پرده نمیافکند.
از نیمه دوم قرن ۲۰ مفهوم مسوولیت بسط معنایی یافته و موضوعهای متنوعی برای آن در نظر گرفته شود: کل انسانها، ستمدیدگان تاریخ، آیندگان، طبیعت.
در نظریه دموکراسی معمولا به «مسوولیت» به چشم یک مفهوم کلیدی نمینگرند، چون آن را محصول عواملی چون محدودیت قدرت، نظارت همگانی و لزوم حسابرسی مرتب دورهای و تغییر مقامها میبینند.
در کنار استفاده مدرن دموکراتیک، استفاده سنتی از آن نیز ادامه مییابد و همین نحوه استفاده سنتی است که در قالب ایدئولوژیهای مدرن نیز میرود.
● سوءاستفاده از مفهوم
مفهوم مسوولیت مثل هر مفهوم دیگری اجازه سوءاستفاده را نیز میدهد. گروهها و دولتهای ایدئولوژیک به این مفهوم علاقه ویژهای دارند. در نظام ایدئولوژیک، انسان همواره مسوول است؛ مسوول است به این معنا که مدام سوالپیچ میشود. او مسوول است در برابر هممسلکان، ملت، تبار، تاریخ. مسوولان امور نیز میگویند مسوولاند، مسوول در برابر وجدان خود. آنان فقط به وجدان خود پاسخ میگویند!
دموکراسی میگوید: وجدانتان محترم است، اما به جای وجدان یا افزون بر وجدان به مردم نیز پاسخ دهید؛ توضیح در مورد وجدانیات لازم نیست، آنچه محتاج توضیح است، کردهها و ناکردههاست. در حوزه سیاست به پیروی از ماکس وبر بایستی تاکید را روی مسوولیت گذاشت، آن هم مسوولیتی که متوجه اعمال باشد، نه چیزی به نام مسوولیت وجدانی.
● دو نوع سیاستمدار
سیاستمدار «الف» میگوید: من به مسوولیت وجدانی خود عمل کردم، به تعهدم در برابر ملت و تاریخ و وجدان پایبند بودم. سیاستمدار «ب» میگوید: من به مسوولیت خود عمل کردم، برنامه از پیش اعلام شده را اجرا کردم و به نتایجی رسیدم که آمار و ارقامشان عرضه شده و کارشناسان میتوانند آنها را بررسی انتقادی کنند. از دیدگاه سیاست مدرن دموکراتیک بایستی سیاستمدار «ب» را بر «الف» ترجیح داد.
تاریخ اخیر ایران و جهان را که بخوانیم، درمییابیم سیاستمداران معمولا از لحن خطابیای چون «الف» استفاده میکنند. از جمله اینان کسانیاند که وقتی در حوزه کاریشان قصور یا خطای آشکاری پیش آید، حاضر به پذیرفتن مسوولیت و کنارهگیری نیستند و مدام سوگند میخورند که به وظایف وجدانی خود عمل کردهاند.
● دو شرط وجود منش مسوولیت
دو شرط لازم برای آنکه سیاستمداران مسوول (از نوع «ب») جای سیاستمداران «باوجدان» (از نوع «الف»، «باوجدان» را به طنز میگوییم) را بگیرند، از این قرارند: شرط نخست گسترش دانش و بینش انتقادی است. وقتی سیاستمدار دریابد، با مردمی سروکار دارد که انتقادی میاندیشند و آن دانش را دارند که بر مبنای آن بتوانند یاوه را از سخن سنجیده، حرف را از عمل و عمل درست را از عمل نادرست تشخیص دهند، حساب کار خود را میکنند و به ژاژخایی و پردهپوشی رو نمیآورند. شرط دیگر علنیت است. در اصل همه چیز بایستی رو باشد و فقط آن چیزهایی بایستی مبنای قضاوت در سیاست قرار گیرند، که در برابر چشمان همه واقعاند. تنها علنیت است که اخلاق و سیاست را درهم میآمیزد. هر چه نظامی بستهتر و پوشیدهتر باشد، غیراخلاقیتر است. اصل علنیت ایجاب میکند که مسوولان به مردم پاسخ دهند، آن هم درباره کردهها و نکردهها بر مبنای برنامههای اعلامشده، آنچه قانون دموکراتیک مقرر داشته و وظایفی که از مسوولیتهای مشخص و محدود و تعریفشده ناشی میشوند.
ممکن است در جایی تربیتی که از سنت میآید، چنان باشد که گرایش به نظم و درستکاری غالب نباشد و افراد به سادگی بر خودخواهی و ریاکاری خود مسوولیت وجدانی نام نهند. در چنین جایی نیز برقراری نظمی که در آن مسوولیت، فضیلت باشد، ناممکن نیست. چاره در آن است که همه مسوولیتها محدود و زماندار باشند، افراد موظف به گزارشدهی دقیق و روشن باشند، امکان نقد و بررسی علنی فراهم باشد و همه بتوانند به کمک رسانههای آزاد به اطلاعات لازم برای قضاوت دست یابند. علنیت و آزادی از ریاکاری میکاهند و استبداد و پردهپوشی، در مقابل، پرورشدهنده ناراستی و ریاکاری و مسوولیتناشناسیاند.
محمدرضا نیکفر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست