شنبه, ۲۴ خرداد, ۱۴۰۴ / 14 June, 2025
قطعیتی در کار نیست

من در جهانی غوطه میخورم که سراسر از متن تشکیل شده است. امتداد خطوط حروف سفید با فونت کوریر تا افق کشیده شده و صفحات «کتابخانه بابل» بورخس را کلمه به کلمه بر میسازد: «جهان (که دیگران آن را کتابخانه مینامند) از تعداد نامحدود یا شاید هم محدودی سالنهای ششگوشه درست شده است...» پایین را نگاه میکنم و ناگهان احساس سرگیجه میکنم. زیر پاهایم، زنجیره حروف درون یک خلأ از جوهر سیاه فرو میروند.
اگر احساس کردید در خانهیی از زبان زندانی شدهاید، نباید تعجب کنید که زندانبانتان یک رماننویس پسامدرن باشد. رابرت کوور بیتکلف کنار من ایستاده و دستهایش را در جیب شلوارش فرو کرده است. صورتش در پشت یک عینک سه بعدی با قاب بزرگ، درست مانند عینک خود من، ناپیداست. شمایلش شبیه شخصیتهای تخیلی دهه ۱۹۶۰ است که از آینده میآمدند. کوور به همراه نویسندگانی چون تامس پینچون، ویلیام گس، دانلد بارتلمی و جان بارت از لاک رئالیسم امریکایی پس از جنگ جهانی بیرون آمد تا تونل وحشت نامتعارفی از قابلیتهای روایت را به همگان نشان دهد. تجربهگرایی بیحدوحصر او که آمیخته با نوعی مطایبه نغز و اغلب بیمبالات است، او را به الگویی برای نویسندگی تبدیل کرده، قهرمانی برای نویسندگانی که در میان انبوه رومانسهای نیمه ادبی و محافظهکارانه که وجه غالب داستانهای معاصر است، احساس خفگی میکنند. کوور با عدم تعلق خوشایندش به روانشناسی، حس همدردی، فرجام همراه با رستگاری یا تحول، و ساختارهای معمول روایی (یا بهتر بگویم تلاشش برای خنثی کردن همه اینها)، در بریتانیا نسبتا ناشناخته است؛ جایی که سه کتابش به نامهای Princksongs & Descant ،Geralds Party Briar Rose & Spanking the Maid و به تازگی توسط انتشارات پنگوئن و به عنوان بخشی از مجموعه ادبیات کلاسیک مدرن، منتشر شده است.
چنانچه دریدا مینویسد، چیزی خارج از متن وجود ندارد. البته به استثنای این مورد. ما در آزمایشگاهی در دانشگاه براون شهر پراویدنس، در ایالت رودآیلند، و مشغول بازی با یک شبیهساز «کیو» هستیم؛ یک محیط مجازی رایانهیی سه بعدی که او سالهاست از آن به عنوان ابزاری برای نوشتن حمایت میکند. میگوید شیفته « نحوه روایت، که پدیدهیی عموما خطی است، در فضایی غیرخطی» شده است. این فضا در شبیهساز «کیو» مکعبی با ابعاد یک اتاق است که پروژکتورهایی با کیفیت بالا روی دیوارهای داخلیاش تصاویر را نمایش میدهند. هماهنگ با پروژکتورهایی که تصاویر مختلفی را برای هر یک از چشمها نمایش میدهند، السیدی عینک شبیهساز هر چشم نیز با سرعت زیاد به نوبت خاموش میشود. شاخههایی از عینک من بیرون آمده و در بالایشان گویهای کوچکی قرار دارد که از طریق آنها حسگرهای مادون قرمز میتوانند اطلاعات مربوط بهموقعیت را دریافت کنند و با توجه به مسیر نگاه من، تصاویر را تغییر دهند. یک ابزار کنترل نیز در اختیار دارم که امکان حرکت کردن به اطراف را به من میدهد. این ابزار، در اصطلاح فنی، محشر است! شبیهساز سهبعدی، به نوعی میتوان گفت، که روشی معمول برای یک نویسنده نیست. این وسایل معمولا در صنعت برای تصویرسازیهای معماری به کار میروند. قبلا یک بار با استفاده از یک دستگاه کیو، بر فراز یک بندر تجاری فرضی در سوئد پرواز کردم. بزرگی و پیچیدگی دستگاه و اساس نامتعارف پروژه (چه ارزش افزودهیی نسبت به تجربه خواندن «کتابخانه بابل» دارد تا در چمنزار حروفش که تا کمر بلند شدهاند، سیر کنم؟) این کار را به یک آزمایش «پسا امروزی» تبدیل میکند که گستردگی و فراگیر شدن نتایجش دور از انتظار مینماید. ممکن است گفته شود که صنعت بازیهای رایانهیی بر قلمرو «روایت غیرخطی» حکمرانی میکند و با محصولات اخیرش، مانند بازی «لسآنجلس سیاه»، بیش از پیش در قلمرو رمان پیشروی کرده است. اما این فریبندگی با بازی و با آزمایشهای صوری و سکوهای پرش خلاقانه داستان برای کوور امری عادی است؛ او همیشه مشتاق بوده حدود روایت را، گاهی تا مرز جنون، گسترش دهد. کوور در سال ۱۹۳۲ در ایالت آیووا به دنیا آمده، در دانشگاه ایندیانا تحصیل کرده و مدرک کارشناسیاش را در حوزه مطالعات اسلاوی دریافت کرده است. پس از یک دوره خدمت در نیروی دریایی طی جنگ کره، در اوایل دهه ۱۹۶۰ وارد حرفه ادبی شده و داستانهایش در مجله اورگرین ریویو چاپ میشده است؛ نشریهیی به سردبیری بارنی راست، مالک انتشارات گروو پرس و قهرمان نویسندگی تجربی و کسی که با ویلیام باروز، هنری میلر، ساموئل بکت، هیوبرت سلبی پسر و دانلد بارتلمی همکاری داشته است. کوور در سال ۱۹۶۶ نخستین رمانش،
The Origin of the Brunists، را منتشر کرد که درباره ظهور فرقهیی مذهبی است که گرد بازمانده حادثهیی در یک معدن شکل میگیرد. نیویورک تایمز به طعنه نوشت که «کوور نخستین رمانش را طوری نوشته که گویی دیگر توانایی نوشتن رمان بعدی را در خود سراغ ندارد. همهچیز آن، از جمله پیرنگ، شبیه به چند داستان کوتاه ناامیدکننده و چندین رمان اجتماعی و نوشتههایی از یک مقاله نسبتا خوب است». کتاب دوم او، The Universal Baseball Association, Inc. , J. Henry Waugh, Prop. به سال ۱۹۶۸، از رئالیسم متداول (و منطقه امن صفحه کتاب «تایمز») دورتر میشود. پیرنگ داستان درباره خالق نوعی بازی بیسبال است که با تاس انجام میشود و خود او به تدریج غرق این لیگ خیالی میشود تا جایی که دیگر قادر به تمییز واقعیت از بازی نیست. ویلیام گس، رماننویس امریکایی، در مقالهیی درباره Pricksongs به این نکته اشاره میکند که این «قطعات روایی» مانند کارتهای بازی عمل میکنند و خواننده «احساس میکند که میتواند هر کدام را بیرون بکشد و دوباره بر بزند و نه عناصر را، که قانون و قواعد بازی را تغییر دهد». کوور در کودکی «بازیهای روایتمانندی را با تاس و کارتهای بازی میساخته است». این موضوع بعدها دغدغه و علاقه او شد. او این کار را نه طی یک فرآیند تصادفی (مانند جان کیج)، بلکه به مدد احتمالات معماری روایت غیرخطی (بیشتر شبیه خولیو کورتاسار یا بی. اس. جانسن) انجام میداده است؛ دغدغهیی که بهطور مستقیم او را به سوی آزمایشهای تکنولوژیک اخیرش هدایت کرد. او میگوید: «قبل از اینکه ابرمتنها فراگیر شوند، من کاملا با آنها آشنا بودم».
در دهه ۱۹۶۰، کوور با کارتپانچ آزمایش میکرد، یک سیستم ذخیره و بایگانی با استفاده از مجموعهیی از سوراخهای جنبی که بر لبه کارتها ایجاد میشد و میله دستگاه کارتخوان درون سوراخ موجود در یک دسته کارت وارد میشد. کارتهایی که دارای سوراخی در محل مورد نظر نبودند در میله میماندند و کارتهای مورد نظر از دسته جدا میشدند. این یعنی کارتها را میشد به طرق مختلف علامتگذاری کرد، که خود صورت ابتدایی «برچسبدهی» فایلهای دیجیتال بوده است. کوور از این سیستم برای تهیه یک گنجواژه استفاده کرد و میخواست با درست کردن کارتهایی برای شخصیتها و عناصر روایت، شبیه فنونی که بعدها در نقش آفرینی و بازیهای رایانهیی ماجرایی به کار برده شد، از آن در داستان نویسی بهره گیرد. به اعتراف خود او، مشکل آنجا بود که شبکه روابط داستانی به سرعت پیچیده و متراکم میشد. «خیلی زحمت داشت. یک شخصیت در ذهن دارید؛ اطلاعاتی درباره او بر میسازید؛ اطلاعات را به صورتی پانچ میکنید؛ به دنبال آن، افکار دیگری درباره آن شخصیت به ذهنتان خطور میکند؛ افکاری درباره یک شخصیت دیگر به فکرتان میرسد؛ و ناگهان به خودتان میآیید و میبینید ۱۵ یادداشت در دستتان است که قبلا به آن فکر نکرده بودید و هیچ کدام شان هم پانچ نشده اند».
داستانهایی که او با این سیستم میپروراند، اغلب از مواد موجود، مانند «شبهای عربی»، استفاده میکرد تا قاموسی از عناصری بسازد که با آنها کار کند. در سال ۲۰۰۵، انتشارات مک سوئینی A Child Again را منتشر کرد. در این مجموعه داستانی به صورت کارت بازی وجود دارد که خاستگاه آن در همین آزمایشهای اولیه کارت پانچ است. آیا او فکر میکند این اثرش ارتباطی با آثار رمون روسل، از نخستین سورئالیستهای فرانسوی، دارد؟ کسی که در سالهای پیش از جنگ جهانی اول آثاری چون Locus Solus و Impressions of Africa را با استفاده از مجموعهیی بسیار تصنعی از محدودیتهای صوری بر اساس بازی با کلمات همصدا خلق کرد. او اذعان میکند که به روسل علاقه دارد اما هیچگاه به تولید داستان با استفاده از ایجاد محدودیت علاقهمند نبوده است. او ترجیح میدهد «از نوشتن لذت ببرد» و ظاهرا دستکاریهای صوری در مواد اولیه برایش جالبتر است تا آنچه که به تحقیر «دلهرهنویسی» مینامد؛ اصطلاحی که بیشتر داستانهای دارای ریشههای روانشناختی را در بر میگیرد، از هنری جیمز گرفته تا جاناتان فرانزن. استفاده از قصههای پریان و عناصر ژانر راهی است تا خود را از قید تولید کارت و بر زدن آنها برهاند.
او داستانی برایم تعریف میکند که به نوعی میتواند مانند یک اسطوره بنیادی عمل کند. در تابستان ۱۹۶۰ او موقتا از خانوادهاش جدا شده و تنها در شیکاگو زندگی میکرده است. او که فردی شبزی بوده (اغلب شبها کار میکرده)، همزمان کتاب «ماجراهای اوگی مارچ» نوشته سال بلو و کتاب دوران ساز The Recognition نوشته ویلیام گس را میخوانده است. «واقعا عاشق اوگی مارچ شدم. حداقل بخش آغازین آن. اما جایی در اواسط کتاب، این تجربه به کلی تغییر شکل داد، واقعا آزاردهنده بود. بد بود و مدام بدتر هم میشد. ولی داشتم با The Recognition ارتباط برقرار میکردم. اوگی مارچ را برداشتم و پرت کردم آن طرف اتاق، و این آخرین باری بود که چشمم به آن افتاد». چرا داستان رئالیسم او را چنین عصبانی میکند؟ «آن را واقعی نمیدانستم. از روشهایی به جهان واکنش نشان میداد که دیگر بیاثر شده بودند و به همین دلیل به سادگی قابل انتقال بودند. من رئالیسم خودم را از کافکا یادگرفتم». این تصور که رئالیسم نامی وقیحانه برای یک اسلوب ادبی بشدت مصنوعی است، بیش از نیم قرن است که شایع شده؛ با این حال عواقب این تفکر همچنان همه جا مغفول مانده است. پسامدرنیسم کوور تنها یادآوری ملال آور این نکته به خواننده نیست که او در حال خواندن یک رمان است؛ بلکه مساله بازگشت به قابلیت اصلی و تکان دهنده رمان در خلق واقعیات است و نه تظاهر به بودن یک آینه یا دوربین فیلمبرداری. یک بخش از Pricksongs & Descants، به تقلید از «رمان نمونه » سروانتس، «هفت داستان نمونه» نام دارد. در مقدمه، کوور خطاب به این استاد قدیمی میگوید: «داستانهای تو نمونه کامل طبیعت دوگانه تمام هنر ناب روایت نیز هستند: آنها در تلاشند تا ترکیب ناشدنیها را با هم ترکیب کنند، به افکار و اسلوبهای منسوخ و صورتهای هنری فرسوده حمله ور شوند و با پیچیدگیهای تازه باز گردند». بزرگترین نبرد کوور با پیچیدگی The Public Burning است، رمانی برجسته درباره دوران مک کارتی و اعدام جولیوس و اتل روزنبرگ که پس از جدلهای بسیار در سال ۱۹۷۷ منتشر شد. آثار کوور این تفکر را که پسامدرنیسم کاملا فارغ از مسائل سیاسی است، رد میکند. خود او در مبارزه علیه جنگ ویتنام فعالیت داشته و فیلم کوتاهی درباره یک اعتراض دانشجویی در سال ۱۹۶۷علیه شرکت شیمیایی داو کمیکال ساخته است به نام «در باب یک رویارویی در شهر آیووا». بیهدفی سیاست سلطهجوی امریکا ابتدا او را واداشت تا یک نوولای هجوآمیز (به نام «یک فابل سیاسی»، ۱۹۶۸) درباره مبارزات «گربه توی کلاه دکتر سویس» در انتخابات ریاستجمهوری بنویسد، و سپس نگاهی همهجانبه به کمونیست هراسی دهه ۱۹۵۰ پیدا کند.
کتاب The Public Burning که پیش از ماجرای واترگیت در ذهن کوور شکل گرفته بود و پس از این رسوایی بازنویسی شد، از زبان ریچارد نیکسن روایت میشود که با غرور و دلهره در حال گذر از یک وادی سیاسی است که در سیطره یک «عمو سم» بددهان و بیگانه هراس است که خود در نبردی مرگبار با «شبه» است؛ دشمنی مرموز و ظاهرا همه جا حاضر. امروزه به داستان کشیدن افراد و رویدادهای واقعی برای ما طبیعی است اما در دهه ۱۹۷۰ استفاده از اسامی واقعی بدعتی خطرناک بود. ناشر کوور مردد بود، زیرا عامل اعدام روزنبرگها، روی کان، اندکی قبل از آن از شبکه تلویزیونی سی.بی.اس به جرم نحوه به تصویر کشیدن او در یک فیلم، تشکیل پرونده داده بود. کوور میگوید: «خیلی واهمه داشتیم. چنین کاری سابقه نداشت. باید یک وکیل استخدام میکردم تا در مذاکرات کمکم کند. یک روز به من گفت که به هیچوجه کتابم را چاپ نمیکنند و چاره این است که یک شرکت تاسیس و کتابم را خودم منتشر کنم». کتاب سرانجام منتشر شد و پایینترین رتبه را در جدول پرفروشترینهای نیویورک تایمز پیدا کرد اما در آن زمان به طرز مرموزی در کتابفروشیها نیز موجود نبود. به نظر کوور حقهیی در کار بود، و کتاب آن تاثیری را که نویسندهاش امید داشت، بر صحنههای سیاسی امریکا نگذاشت.
در دهه ۱۹۷۰، کوور در بریتانیا زندگی میکرد و در آنجا علاقهاش به قصههای پریان موجب آشنایی، و سپس دوستی نزدیکش با آنجلا کارتر شد. او میگوید: «حکایتهای عامیانه خیلی یاغی هستند. با مضامین اسطورهیی یک جامعه که از بالا به پایین است، فرق دارند». کوور به توضیحات کهن الگویی اسطوره و حکایات عامیانه علاقهیی ندارد. او بیشتر علاقه دارد آنها را بشکافد. در مقدمه «هفت داستان نمونه» مینویسد: «رمان نویس از صورتهای آشنای اسطورهیی و تاریخی استفاده میکند تا با مضامین آن صورتها مبارزه کند و خواننده را به سوی واقعیت هدایت کند، یعنی از سردرگمی به وضوح، از جادو به بلوغ و از سر به شهود رهنمون شود». کتاب Briar Rose به سال ۱۹۹۶، شاید اوج پرداختن او به فرم باشد که مجموعهیی خندهدار از داستانهایی (descant) حول داستان زیبای خفته (ملودی اصلی) است. این کتاب در یک مجلد به همراه Spanking the Maid (۱۹۸۲ )توسط انتشارات پنگوئن مجددا چاپ شده است؛ کتاب اخیر عملیاتی مشابه روی انگلیسیترین فرم، یعنی هرزه نگاریهای سادیستی-مازوخیستی قرن نوزدهم است. زیبای خفته و شاهزاده (در Briar Rose)، مانند ارباب و خدمتکار (در Spanking the Maid) که در تلاش برای برآوردن معیارهای سختگیرانه ارباب هستند، در حلقههایی روایی متصل به هم به دام افتادهاند که هیچگاه باز نخواهند شد اما شل میشوند و طی فرسایشی انتروپیک داستان را به نقطه توقف میرسانند؛ نه به این دلیل که به راهی «رضایت بخش» ختم شدهاند، بلکه به این دلیل که چرخهای حرکت از جا درآمدهاند. پایان داستان (احساس تمام شدن قصه) محقق نمیشود. شخصیتهای کوور (که تنها توابعی از داستان هستند) در فرم به دام افتادهاند و در انبوه بیشهزار روایت به دنبال راه خود هستند، به این امید که امیال خود را برآورده کنند. کوور در توضیحی معماگونه میگوید: «این تله به انواع دیگر تله ختم میشود. داستان یک وضع است، نه یک فرآیند». داستانهای کوور سرگرمیهایی جدی هستند که تماما به بازی میپردازند. سروانتس در مقدمه «رمان نمونه» مینویسد: «قصد من این بوده است که در دل جامعه مان، یک میز بیلیارد برپا کنم که هرکس بدون آسیب بدنی و روحی خود را سرگرم کند.»
مترجم: محمدامین فقیه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست