چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مسئله اشتغال و چالش های علوم انسانی
![مسئله اشتغال و چالش های علوم انسانی](/web/imgs/16/141/61xp01.jpeg)
اشتغال برای فارغالتحصیلان علومانسانی یک مسئله جاری و یک معضل جدی است. حدود ۶۰ درصد از دانشجویان کشور در رشتـههای علومانسانی مشـغول بـه تحصـیل هستـند و طبیعـتاً ایـن نیـروی عظـیم انسانی بـه کار و اشتغـال نیـاز دارنـد. اما مسئله این است که چگونه میتوان بدون مخدوششدن هویت علومانسانی جهت حل این معضل قدم برداشت. هر رشته علمی برای خود دارای یک هویت است و این هویت البته یک ذات نیست و چیزی است که ما با انتظارات و تعاریف آن را بر میسازیم. از قضا وقتی تصویری از مشکلات و موانع رشد یا تداوم یک رشته به دست میدهیم خواسته و ناخواسته سرنوشت آن را نیز در جامعه ترسیم میکنیم. بیکاری یک معضل اجتماعی است و حل آن یک ضرورت است، در دوره معاصر نیز از رشتههای علمی چیزی بیش از ارائه مباحث صرفنظری و بدون ارتباط با نیازهای ملموس و واقعی انتظار میرود.
علوم باید توانایی تولید ثروت و قدرت داشته باشند و باید به کار نظامهای اقتصادی و سیاسی بیایند و در غیر این صورت مورد حمایت نخبگان اقتصادی و سیاسی قرار نمیگیرند. اما در حالیکه علومانسانی در چشمانداز مزبور فقط به اندازه مشارکت در تولید ثروت و قدرت معنادار است، در چشماندازی متفاوت میتوان هویت مستقل یا مکملی را نیز برای علومانسانی تعریف کرد. این چشمانداز جدید با جستوجو در سرشت تاریخی این رشته خود را آشکار میکند. پیدایش و رشد علومانسانی با طرح مجموعهای از دعاوی همراه بوده است که بدون توجه به آنها، اساساً میتوان موجودیت علومانسانی را زیر سؤال برد و در ضرورت آن تردید کرد. در خصوص علومانسانی میتوان از دو گرایش، دو فرهنگ یا از ابعاد دوگانه و کارکردهای دوگانه آن سخن گفت. علومانسانی بر حسب سرشت دوگانه خود از یک سو به دنیای جدید دیوانسالاری و صنعت تعلق دارد و از سوی دیگر نگرانیهای خود در مورد پیروزی دو نهاد مستقل اقتصاد و سیاست بر انسان را دارد.
به قول لیوس «تنها یک بیفرهنگی احمقانه در اوج آرمانی دوران کاپیتالیسم پیروزیای برای انسان میبیند. مسئله این است که هم از فروپاشی این دستگاه جلوگیری کنیم و هم از پیروزی آن یعنی از تسلیم نهایی روح انسانی به این نظام». اگر پیروزی سرمایهداری را در اینجا به معنای کلیتر پیروزی ثروت و قدرت بگیریم در اینصورت علومانسانی در مقابل این پیروزی به خود انسان میاندیشد که اغلب با این پیروزی نادیده گرفته و سرکوب میشود یا از یک هدف به یک ابزار تبدیل میگردد و به واسطه پول و پولسازی و یا قدرت و قدرتآفریدنی تقلیل مییابد. هر چند توجه به نظام اجتماعی به معنای توجه به اقتصاد و سیاست همواره یکی از کانونهای توجه علومانسانی بوده است ولی این توجه اغلب فرع توجه به خود انسان به عنوان موجودی اجتماعی و فرهنگی و دارای اصالت اخلاقی بوده است.
با اینهمه هر چند به کارگیری علومانسانی در جهت تبدیل انسان به ماشین صرف ثروت و قدرتآفرینی را ممکن است ولی میتوان از دریافتی از علومانسانی دفاع کرد که اشتغال انسان را در پرتوی تأمل او معنا میکند. علومانسانی که به دلیل این دوسویه بودن خویش ناگزیر به کار و فراغت یا اشتغال و خودآگاهی میاندیشد دارای دولبه است و دو گرایش فنی ـ تحلیلی و فرهنگی ـ ترکیبی را با خود حمل میکند. علومانسانی که بر حسب گرایش فنی و تحلیلی خود به نظام اجتماعی (اقتصاد و سیاست) توجه میکند و با مقولات دولت و بازار ارتباط مییابد، بر حسب گرایش فرهنگی و ترکیبی خود به معنا و کلیت میپردازد و به دانشی برای آفریدن معنا، هویت، فرهنگ و زندگی تبدیل میشود. دانشمند انسانی بالضروره هم متخصص است و هم روشنفکر و به این دلیل تنها در پی مشارکت در تولید ثروت و قدرت نیست و برای او مشارکت در تولید [سرمایه] اجتماعی و تولید فرهنگی نیز اهمیت دارد و با این کنش اخیر خود را از دانشمند طبیعی و فنی تمایز میبخشد.
هدف این مقاله دفاع از نگرش روشنفکری در برابر نگرش دانشگاهی در علومانسانی نیست زیرا به نظر ما نگرش ابزاری به علومانسانی این هر دو را به یک اندازه تضعیف میکند و این دو به یک اندازه به دفاع نیاز دارند. در واقع هدف مقاله دفاع از این دو نوع نگرش و توضیح مفهوم اشتغال در علومانسانی بر مبنای درک این ابعاد دوگانه است. به این دلیل این نوشتار در برابر حرفهگرایی بازار کار مفهوم حرفهگرایی دانشگاهی را مطرح میسازد که به علم برای علم (نه علم برای بازار و سیاست)، بازشناسی همکاران (در برابر ارزیابی مشتری)، آزادی آکادمیک (در برابر وابستگی تکنوبوروکراتیک) اهمیت میدهد. بر اساس چارچوب مفهومی این نوشتار حرفهگرایی بازار کار در علومانسانی تنها در پرتوی به رسمیتشناسی دو نگرش دانشگاهی و روشنفکری در علومانسانی دارای تناسب با نیازهای آشکار و پنهان ما میباشد؛ نیازهایی که برآوردن آنها میتواند هم حق دانشآموختگان این رشته را ادا کند، هم حق جامعه برای داشتن ذهنی نقاد و خلاق و هم حق رشد متوازن ابعاد سهگانه دانشگاهی، سیاستی و انتقادی علومانسانی را. حرفهگرایی بازار کار تنها هنگامی در بهبود فرآیندهای اقتصادی و سیاسی و انسانیکردن آنها مؤثر است که از دل این ابعاد دوگانه دانشگاهی و روشنفکری برآمده باشد. اشتغال دانشآموختگان علومانسانی خارج از چارچوبی که حرفهگرایی دانشگاهی و رسالت فکری این دانشها برای اندیشیدن انتقادی و فرهنگی به مسائل بازار و دولت را ملحوظ داشته باشد به معنای سرکارگذاشتن دانشآموختگان علومانسانی است.
محمد امین قانعیراد
عضو هیأت علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور
خلاصه سخنرانی ارائه شده به همایش علوم انسانی و چالش اشتغال
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست