جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
آیا انقلابیون باید در اتحادیه های ارتجاعی فعالیت کنند
«چپهای» آلمان این موضوع را برای خود حلشده میدانند که باید بی چون و چرا به این پرسش پاسخ منفی داد. به عقیدۀ آنان سخنآراییها و عتاب و خطابهای خشماگین بر ضد اتحادیههای «ارتجاعی» و «ضد انقلابی» برای «اثبات» عدم لزوم و حتا مجاز نبودن فعالیت انقلابیون و کمونیستها در اتحادیههای زرد سوسیال شوینیستی و سازشکار و لژینی و ضد انقلابی کافیست (ک هورنر این عمل را با «وقار» خاص و سفاهت خاص انجام میدهد).
ولی هر قدر هم «چپهای» آلمان به انقلابی بودن چنین تاکتیکی مطمئن باشند، در حقیقت امر این تاکتیک از بیخ و بن خطا بوده و جز عبارات پوچ هیچ چیز دیگری در بر ندارد...
اظهارات متکبرانه و بسیار دانشمندانه و بیش از حد انقلابی «چپهای آلمانی» در بارۀ اینکه کمونیستها نمیتوانند و نباید در اتحادیههای ارتجاعی کار کنند و ماذونند از این کار امتناع ورزند و باید از این اتحادیهها خارج شوند و حتماً یک «اتحادیه کارگری» کاملاً تر و تازه و شسته رفتهای که توسط کمونیستهای بسیار نازنین (و لابد اکثراً به کلی جوان) اختراع شده باشد، تشکیل دهند و غیره نیز در نظر ما چیزی جز اباطیل کودکانه و خندهآور نمیتواند باشد.
سرمایهداری بطور ناگزیر میراثی برای سوسیالیسم باقی میگذارد که از یک طرف عبارتست از آن تمایزات قدیمی صنفی و حرفهای بین کارگران که طی قرنها پدید آمده است و از طرف دیگر عبارتست از اتحادیههایی که فقط خیلی آهسته و طی سالیان دراز میتوانند رشد یافته و به اتحادیههای تولیدی دارای وسعت بیشتر و جنبۀ صنفی کمتر بدل گردند و بدل خواهند شد (که دیگر تنها صنفها و پیشهها و حرفهها را در بر نگرفته، بلکه رشتههای تولیدی تام و تمامی را در بر میگیرند) و سپس از طریق اتحادیههای تولیدی به محو تقسیم کار بین افراد و تربیت و تعلیم و آماده ساختن افرادی بپردازند که از هر جهت تکامل یافته و از هر جهت ورزیده باشند و از عهدۀ هر کاری برآیند. کمونیسم به سوی این مقصد میرود و باید برود و به آن خواهد رسید، ولی فقط پس از سالیان متمادی. اگر خواسته باشیم همین امروز عملاً به نتایج آتی کمونیسم کاملاً تکامل یافته، کاملاً استوار شده و قوام یافته، کاملاً گسترش پذیرفته و نضج یافته دست یابیم، درست مثل این خواهد بود که به کودک چهار سالهای ریاضیات عالی بیاموزیم.
ما میتوانیم (و مؤظفیم) ساختمان سوسیالیسم را نه با مصالح پندارآمیز و نه آن مصالح انسانی که خود ما مخصوصاً ایجاد نموده ایم، بلکه با آن مصالحی آغاز کنیم که سرمایهداری برای ما به میراث نهاده است. بدون شک این کار بسیار «دشوار» است ولی هر نوع شیوه برخورد دیگری نسبت به این وظیفه به حدی سبکمغزانه است که حتا قابل بحث هم نیست.
در ابتدای تکامل سرمایهداری اتحادیهها برای طبقه کارگر پیشرفت عظیمی بود، زیرا انتقالی بود از حالت پراکندگی و ناتوانی کارگران به سرآغاز اتحاد طبقاتی. هنگامی که عالیترین شکل اتحاد طبقاتی پرولترها، یعنی حزب انقلابی پرولتاریا (که شایستگی این عنوان را تنها وقتی خواهد داشت که بتواند پیشوایان را با طبقه و توده در یک واحد کل و جداییناپذیر به یکدیگر مربوط سازد) آغاز پیدایش نهاد، اتحادیهها ناگزیر رفته رفته برخی از صفات ارتجاعی و محدودیت صنفی و تمایل به برکنار ماندن از سیاست و تا حدودی کهنهپرستی خود و غیره را آشکار ساختند. ولی در هیچ جای جهان تکامل پرولتاریا جز از طرق اتحادیهها و همکاری متقابل آنان با حزب طبقۀ کارگر انجام نگرفته است و نمیتوانست انجام گیرد. تصرف قدرت سیاسی توسط پرولتاریا گام عظیمی است که پرولتاریا به عنوان یک طبقه به جلو برمیدارد و حزب باید پیش از پیش و نه تنها به شیوۀ پیش، بلکه به شیوهای نوین اتحادیهها را تربیت نماید و آنها را رهبری کند، ولی در عین حال فراموش ننماید که اتحادیهها کماکان به عنوان «مکتب کمونیسم» و آن هم مکتب ضروری و مقدماتی برای عملی ساختن دیکتاتوری پرولتاریا به دست خود آنان و نیز به عنوان اتحاد ضروری کارگران جهت انتقال تدریجی زمام کلیۀ امور اقتصاد کشور به دست طبقۀ کارگر (نه اینکه حرفههای جداگانه) و سپس به دست تمام زحمتکشان باقی مانده و برای مدتی مدید باقی خواهند ماند...
و اما بعد. در کشورهای مترقیتر از روسیه، برخی از جنبههای ارتجاعی اتحادیهها بیشک دارای تأثیری به مراتب بیشتر از روسیه بوده و میبایست هم باشد. علت اینکه در کشور ما منشویکها تکیهگاهی در اتحادیهها داشتند (و تا حدودی اکنون هم در عده معدودی از اتحادیهها دارند). در باختر، منشویکهای آنجا بس استوارتر در اتحادیهها «جایگیر شده اند». در آنجا یک قشر «اشرافمنش کارگری» سندیکالیست، محدود، خودپرست، بیروح، آزمند، خرده بورژوآ و دارای روحیه امپریالیستی، که امپریالیسم آنها را خریده و فاسد نموده، پدید آمده است که به مراتب نیرومندتر از چنین قشری در کشور ماست.
در این امر تردیدی نیست. مبارزه با هومیرسها و آقایان ژوئوها، هندرسونها، مرهیمها، لژینها، و شرکاء در اروپای باختری به مراتب دشوارتر از مبارزه با منشویکهای ماست که یک تیپ اجتماعی و سیاسی کاملاً همگون را تشکیل میدهند. این مبارزه را باید بیامان انجام داد و حتماً آن را، همانطور که ما کردیم، تا مرحلۀ رسوایی کامل و اخراج کلیه رهبران اصلاحناپذیر، اپورتونیسم و سوسیال شوینیسم از اتحادیهها ادامه داد. مادام که این مبارزه به مرحلۀ معینی نرسیده است، نمیتوان قدرت سیاسی را به تصرف درآورد (و نباید برای تصرف قدرت سیاسی اقدام کرد) و ضمناً این «مرحله معین» در کشورهای گوناگون و در شرایط مختلف یکسان نیست و فقط رهبران سیاسی فکور و مجرب و مطلع پرولتاریا در هر کشور جداگانه میتوانند آن را به درستی تشخیص دهند (در کشور ما معیار موفقیت در این مبارزه ضمناً انتخابات مجلس مؤسسان بود که در نوامبر سال ١٩۱٧، چند روز پس از انقلاب پرولتری ٢۵ اکتبر ١٩۱٧، انجام گرفت. منشویکها در این انتخابات به کلی در هم خورد شدند و در مقابل ٩ میلیون آرای بلشویکها، فقط ٧٠٠هزار رأی- که به انضمام آرای قفقاز ۱٫۴ میلیون رأی میشود- گرد آوردند؛ رجوع شود به مقالۀ من تحت عنوان «انتخابات مجلس مؤسسان و دیکتاتوری پرولتاریا» مندرجه در شمارههای ۸- ٧ مجلۀ «انترناسیونال کمونیستی»).
ولی مبارزۀ ما با «قشر اشرافمنش کارگری» به نام تودۀ کارگر و به خاطر جلب وی به سوی ما انجام میگیرد؛ مبارزۀ ما با پیشوایان اپورتونیست و سوسیال شوینیست به خاطر جلب طبقۀ کارگر به سوی ما انجام میگیرد. فراموش نمودن این حقیقت کاملاً مقدماتی و کاملاً مبرهن، سفاهت است و کمونیستهای «چپ» آلمان که از خصلت مرتجعانه و ضد انقلابی سران اتحادیهها... خروج از اتحادیهها!! امتناع از کار در آنها!! و ایجاد شکلهای جدید و من درآوردی سازمانهای کارگری!! را نتیجه میگیرند، مرتکب همین سفاهت میشوند. این، چنان سفاهت بخشایش ناپذیری است، که با حد اعلای خدمتگذاری کمونیستها به بورژوازی همپایه است. زیرا منشویکهای ما هم، مانند همۀ سران اپورتونیست و سوسیال شوینیست و کائوتسکیست اتحادیهها، چیزی نیستند جز «عمال بورژوازی در جنبش کارگری» (همان چیزی که ما همواره بر ضد منشویکها میگفتیم) و یا به گفتۀ بسیار عالی و بسیار صائب پیروان دانیل دولئون در آمریکا «کارپردازان کارگری طبقۀ سرمایهداران».
امتناع از کار کردن در درون اتحادیههای ارتجاعی معنایش آنست که تودههای کارگران کاملاً رشد نیافته یا عقبمانده را تحت نفوذ سران مرتجع، عمال بورژوازی و کارگران اشرافمنش یا «کارگران بورژوا شده» باقی گذاریم (رجوع شود به نامه سال ۱۸۵۸ انگلس به مارکس در بارۀ کارگران انگلیسی).
اتفاقاً «تئوری» نابخردانه عدم شرکت کمونیستها در اتحادیههای ارتجاعی، با نهایت وضوح نشان میدهد که این کمونیستهای «چپ» تا چه اندازه سبکمغزانه به موضوع نفوذ در میان «تودهها» مینگرند و چقدر از داد و فریادهای خود راجع به «توده» سوءاستفاده میکنند. برای اینکه بتوان به «توده» کمک کرد و هواخواهی و همدردی و پشتیبانی «توده» را به سوی خود جلب نمود، باید از دشواریها نهراسید. و از ایرادگیرها و پاپوشدوزها و اهانتها و تعقیبات ناشیه از طرف «پیشوایان» (که چون اپورتونیست و سوسیال شوینیست هستند، اکثراً بطور مستقیم یا غیرمستقیم با بورژوازی و پلیس ارتباط دارند) باک نداشت و حتماً در جایی کار کرد که توده هست. باید به هر گونه فداکاری تن در داد و بزرگترین موانع را برطرف ساخت تا اینکه بتوان بطور سیستماتیک و با سرسختی و مصرانه و صبورانه درست در آن مؤسسات و در بین آن جمعیتها و اتحادیهها، ولو ارتجاعیترین آنها، که تودۀ پرولتر یا نیمه پرولتر در آنجا هست به تبلیغ و ترویج پرداخت. اتحادیهها و تعاونیهای کارگری نیز (سازمانهای اخیر لااقل در برخی از موارد) همان سازمانهایی هستند که در آنها توده هست. در انگلستان، طبق اطلاع روزنامۀ سوئدی «روزنامۀ سیاسی یومیۀ خلق» (مورحۀ ۱٠ مارس سال ۱٩٢٠) عدۀ اعضای اتحادیهها از پایان سال ۱٩١٧ تا پایان سال ۱٩١۸ از ۵٫۵ میلیون به ۶٫۶ میلیون رسیده بود، یعنی ۱٩درصد افزایش یافته بود. در پایان سال ١٩١٩ این رقم به ٧٫۵ میلیون میرسد. من آمارهای مربوط به فرانسه و آلمان را موجود ندارم ولی این حقیقت کاملاً مسلم و بر همه عیانست که در این کشورها نیز عدۀ اعضای اتحادیهها افزایش فراوانی یافته است.
این حقایق با نهایت وضوح گواه بر آن چیزیست که هزاران نکتۀ دیگر نیز مؤید آنست و آن عبارتست از رشد آگاهی و تشدید تمایل به تشکل در بین تودههای پرولتر و «قشرهای پایینی» و عقب ماندهها، میلیونها کارگر در انگلستان، فرانسه و آلمان برای نخستین بار از حالت عدم تشکل کامل خارج شده و به آن مرحله مقدماتی و ابتدایی و ساده که پیش از همه قابل فهم است (برای کسانی که سراپا در خرافات بورژوا دمکراتیک غرق شده اند) یعنی به اتحادیه گام میگذارند و حال آنکه کمونیستهای چپ انقلابی ولی نابخرد در کنار آنان ایستاده و فریاد میزنند «توده» «توده»! و از کارکردن در داخل اتحادیه امتناع میورزند!؟ و بهانهشان این است که این اتحادیهها «ارتجاعی» هستند!! و «اتحادیه کارگری» تر و تازه و شسته و رفتهای را از خود اختراع میکنند که از خرافات بورژوا دمکراتیک و خطایای صنفی و سندیکالیسم محدود مبرا باشد و مدعی اند، که گویا چنین اتحادیهای دامنهدار خواهد بود (خواهد بود!) و شرکت در آن فقط (فقط!) مستلزم «قبول سیستم شوروی و دیکتاتوری» است (رجوع شود به نقل قول بالا)!!
نابخردی بیش از این و زیانی بالاتر از آنچه که انقلابیون «چپ» به انقلاب وارد میسازند تصورناپذیر است! حتا اگر ما اکنون هم در روسیه، پس از دو سال و نیم پیروزیهای بینظیر بر بورژوازی روسیه و آنتانت، شرط ورود در اتحادیهها را «قبول دیکتاتوری» قرار دهیم، عمل سفیهانهای مرتکب شده ایم و به نفوذ خود در بین تودهها لطمه وارد ساخته ایم و به منشویکها کمک نموده ایم. زیرا تمام وظیفۀ کمونیستها این است که بتوانند عقبماندهها را اقناع نمایند، بتوانند بین آنها کار کنند، نه اینکه با شعارهای من درآوردی «چپ» کودکانه بین خود و آنها حصار بکشند.
بیشک آقایان هومپرسها، هندرسونها، ژوئوها و لژینها از این انقلابیون «چپ» که نظیر اپوزیسیون «اصولی» آلمان (خدا چنین «اصولیتی» را نصیب ما نکند!) و یا برخی از انقلابیون عضو سازمان آمریکایی «کارگران صنعتی جهان» خروج از اتحادیههای ارتجاعی و امتناع از کار در آنها را موعظه میکنند، بسی سپاسگذارند. بیشک حضرات «پیشوایان» اپورتونیسم به هر گونه نیرنگ دیپلماسی بورژوایی و به کمک دولتهای بورژوایی و کشیشان و پلیس و دادگاهها متوسل خواهند شد تا کمونیستها را به اتحادیهها راه ندهند و به هر وسیلهای شده آنها را از آنجا برانند و کار در داخل اتحادیهها را برای آنان حتاالامکان نامطبوع سازند و به آنها اهانت نمایند و ضدشان تحریک کنند و مورد تعقیبشان قرار دهند.
باید توانست در مقابل این اعمال مقاومت ورزید و به همه و هر گونه فداکاری تن داد و حتا- در صورت لزوم- به هر گونه حیله و نیرنگ و شیوههای غیرعلنی و سکوت و کتمان حقیقت متوسل شد تا هر طور شده به اتحادیهها راه یافت و در آنها باقی ماند و به هر قیمتی شده فعالیت کمونیستی خود را در آنها انجام داد. در دوران تزاریسم تا سال ۱٩٠۵ در روسیه هیچگونه امکان فعالیت علنی وجود نداشت، ولی وقتی زوباتف عامل ادارۀ آگاهی، مجامع و انجمنهای کارگری سیاه را برای به دام انداختن انقلابیون و مبارزه با آنها تشکیل میداد، ما اعضای حزب خود را به این مجامع و انجمنها میفرستادیم (من شخصاً از میان آنها رفیق بابوشکین کارگر برجستۀ پتربورگ را که در سال ۱٩٠۶ به دست ژنرالهای تزاری تیرباران شد، به خاطر دارم) و این اعضای حزب با توده ارتباط برقرار میساختند و ماهرانه راه برای تبلیغات مییافتند و کارگران را از زیر نفوذ زوباتویها خارج مینمودند ( هومپرسها، هندرسونها، ژوئوها و لژینها، همان زوباتفها هستند که فرقشان با زوباتف ما در جامه و رنگ و روغن اروپایی آنها و در این است که سیاست پلید خود را با شیوههای متمدنانه و نازککاری شده و دمکراتیکمآبانه عملی میسازند).
البته در اروپای باختری، که خرافات بسیار ریشهداری در بارۀ فعالیت در شرایط علنی و مشروطیت و بورژوا-دمکراتیک در آنجا به ویژه رسوخ کرده است، انجام چنین کاری دشوارتر است، ولی این کار را میتوان و باید انجام داد و بطور سیستماتیک هم انجام داد.
کمیتۀ اجراییۀ انترناسیونال سوم به عقیدۀ من باید هم بطور کلی سیاست عدم شرکت در اتحادیههای ارتجاعی را آشکارا تقبیح کند و به کنگرۀ آیندۀ انترناسیونال کمونیستی نیز این امر را پیشنهاد نماید (و نابخردانه بودن این عدم شرکت و زیانبخشی فوقالعاده آن را برای امر انقلاب پرولتری با استدلال مفصل به ثبوت رساند) و هم بطور اخص خط مشی برخی از اعضای حزب کمونیست هلند را که مستقیم یا غیرمستقیم، آشکار یا پنهانی، تماماً یا جزئاً- از این سیاست نادرست پشتیباتی نموده اند، تقبیح کند. انترناسیونال سوم باید با تاکتیک نادرست انترناسیونال دوم پیوند بگسلد، مسایل دردناک را نادیده نگیرد، و پردهپوشی نکند و آنها را بیپرده و صریح مطرح سازد، و ما تمام حقیقت را توی روی «مستقلها» (حزب مستقل سوسیال دمکرات آلمان) گفتیم. باید تمام حقیقت را توی روی کمونیستهای «چپ» نیز بگوییم.
از کتاب بیماری کودکی «چپروی» در کمونیسم*
برگردان: محمد پورهرمزان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست