یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

آنها فکر می کنند تا ما فکر نکنیم


آنها فکر می کنند تا ما فکر نکنیم

اعتراف به دیدن تلویزیون حتی در بین آنهایی که پای ثابت برنامه های تلویزیونی و سریال های رنگارنگ آن هستند نیز آنقدر سخت است که بسیاری اساساً دیدن برنامه های تلویزیون را نفی می کنند و وقتی صحبت از سریال یا فیلمی می شود خود را « به کوچه علی چپ می زنند» که یعنی من زیاد تلویزیون نگاه نمی کنم

اعتراف به دیدن تلویزیون حتی در بین آنهایی که پای ثابت برنامه های تلویزیونی و سریال های رنگارنگ آن هستند نیز آنقدر سخت است که بسیاری اساساً دیدن برنامه های تلویزیون را نفی می کنند و وقتی صحبت از سریال یا فیلمی می شود خود را « به کوچه علی چپ می زنند» که یعنی من زیاد تلویزیون نگاه نمی کنم.

اگر از کیفیت سریال ها و فیلم های ایرانی پخش شده در صدا و سیما بگذریم یا حتی از تغییر روابط و سناریوهای محصولات خارجی هم از سر تساهل و مدارا بگذریم باز هم نمی توان از این موضوع روشن و بی تعارف گذشت که تلویزیون برای پر کردن وقت یا بهتر بگوییم برای از بین بردن وقت است که می تواند به خوانده شدن کتاب و روزنامه یا صحبت کردن با خانواده و گوش کردن موسیقی اختصاص یابد.

همه ما که ساعت های زیادی از زندگی خود را پای حرف های مجریان و مسابقات بی هیجان تلویزیونی و سریال هایی که اگر ۱۰ قسمت آن را هم نبینی باز متوجه کل داستان می شوی و چیزی را از دست نمی دهی می نشینیم باید بدانیم که در واقع این فرصت را به سازنده آن اثر داده ایم تا ساعاتی را که خود می توانیم بیندیشیم به نتیجه اندیشه های او بنگریم.

آنها ساعت ها فکر می کنند، با هم به گفت وگو می نشینند و از لوازم و دستگاه های پیشرفته و فنون جدید استفاده می کنند تا آنچه را به نظر آنها درست است و دوست دارند، به روش های نوین ارتباطات به خورد ما بدهند، داستان هایی تعریف کنند که هویت ما را آنچنان که خود می خواهند در آن به نمایش بگذارند و روابط جامعه را جوری که خود می پسندند تعریف کنند.

هر نظام فکری برای اینکه بتواند به زندگی خود ادامه دهد نیازمند بازتولید است چنانچه این مثل قدیمی ایرانی که« از دل برود هر آنکه از دیده رود» در دنیای امروز شکل بسیار پیچیده تری به خود گرفته است که نه تنها در مناسبات سیاسی و فلسفی که در روابط اجتماعی نیز باید به دنبال مصداق های آن برای زندگی گشت زیرا یک نوع از تفکر در نهایت به یک نوع خاص از زندگی منجر می شود که باید انواع و اقسام آن را به نمایش گذاشت و آن را تبلیغ کرد.

در دنیایی که رسانه به عنوان ابزار قدرتمندان و گاه گداری اندیشمندان روابط انسان ها با یکدیگر، شیوه مصرف و حتی نوع پوشش آنان را تعیین می کند و ما خواسته یا ناخواسته های الگوهای ذهنی خود را از آنها وام می گیریم.

توجه به آنچه در این رسانه ها به ما عرضه می شوند در بین ما ایرانیان چندان هم جدی گرفته نمی شود زیرا حتی اگر صدا و سیما نباشد شبکه های ماهواره یی آنقدر برنامه های نازل برای پخش دارند که تمام وقت ما را به خود اختصاص دهند.

همین که یک شبکه تلویزیونی ماهواره یی می تواند ساعت ها با نشستن یک مجری بی ریخت و زشت کلام جلوی دوربین مخاطبان را به خود جذب کند و در نهایت با پخش چند آهنگ کوچه بازاری و بی کیفیت سر و ته قضیه را هم بیاورد نشان از این دارد که ما ایرانیان تنها به دنبال پر شدن ساعت هایی هستیم که هیچ کار تعریف شده یی نداریم و چه بهتر لگام فکر و اندیشه خود را به دستان کسانی بسپاریم که در خوش بینانه ترین حال چند کلاسی بیشتر از ما سواد دارند.

در این جا شبکه های تلویزیونی ماهواره یی جای تنهایی آدم ها را پر می کنند؛ سریال های تلویزیونی به گونه یی طراحی شده اند که حتی لحظه یی فرصت گرداندن سر را نداشته باشی و بلافاصله بعد از پایان یکی به سراغ دیگری بروی تا احساس نکنی در این دنیای پیچیده که روابطش را تو تعیین نمی کنی سردرگمی و اگر می خواهی از سردرگمی بیرون بیایی باید تلویزیون را خاموش کنی.

شبکه های تلویزیونی ایرانی که فرهنگ« آبگوشت خوری و زیرشلواری» را به عنوان فرهنگ غالب ایرانی در تک تک فریم های سریال ها و فیلم ها تبلیغ می کنند شاید به نوعی به حفظ هویت دلخواه خود می پردازند و شاید به همین خاطر است آدم هایی که مانند شخصیت های سریالی نباشند نامتعارف و عجیب و غریب به نظر می رسند.

همیشه یکی از انتقادات رسانه های رسمی ایرانی به رسانه های غربی ترویج فرهنگ غرب و شکل دادن به نوع تفکر و نظام فرهنگی جوامع غربی و انتشار آن در سراسر دنیا مطرح می شود در حالی که به هر حال رسانه هنگامی که به عنوان مروج نوع خاصی از ایدئولوژی حاکم در جامعه به کار گرفته می شود در هر صورت کارکردی جز آنچه امروز به عنوان تاکتیک شکل دهی توده ها شناخته می شود نمی یابد.

به هر حال آنها با هفتاد میلیون مخاطب فکر می کنند تا دیگر احتیاجی نباشد ما فکر کنیم و آنها به جای ما روابط و شخصیت های اجتماعی را تعریف می کنند تا ما به روابط و شخصیت ها و نقش های جدیدی که می توانیم برعهده بگیریم فکر نکنیم، برای همین است که هیچ یک از آنها که ساعت های زیادی از عمر خود را پای این جعبه جادویی صرف می کنند دوست ندارند تا اعتراف کنند که تلویزیون تنها همدم و مونس آنها و یگانه جایگاه تعریف جایگاه اجتماعی آنها است.

کورش آریامنش



همچنین مشاهده کنید