پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مجله ویستا

جهانی شدن, اجبار یا اختیار


جهانی شدن, اجبار یا اختیار

«جهانی شدن» در دهه گذشته از مباحث مهم و جنجال برانگیز دنیا بوده و سیاستمداران و اندیشمندان کشورهای مختلف, هر یک به گونه ای در مورد آن سخن گفته اند در واقع امروزه در مورد این اصطلاح, هیچ اتفاق نظری وجود ندارد و این که جهانی شدن چیست و چه چیزی بُعد جهانی به خود می گیرد, اولین پرسشی است که باید بدان پاسخ گفته شود

جهانی شدن از ابعاد و زوایای مختلفی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. تفاوت جهانی شدن و جهانی‏سازی، از جمله موضوعاتی است که می‏تواند محور طرح مباحث جدیدی در این رابطه باشد. این نوشتار در پی آن است تا تفاوت دو اصطلاح یاد شده را تحت عنوان دو قرائت یا برداشت از جهانی شدن، مورد دقت قرار داده و ابعاد، آثار و لوازم هر یک را به شکلی مستند بررسی کند و جمع‏بندی مناسبی از این بحث در اختیار خوانندگان بگذارد.

«جهانی شدن» در دهه گذشته از مباحث مهم و جنجال‏برانگیز دنیا بوده و سیاستمداران و اندیشمندان کشورهای مختلف، هر یک به گونه‏ای در مورد آن سخن گفته‏اند. در واقع امروزه در مورد این اصطلاح، هیچ اتفاق نظری وجود ندارد و این که جهانی شدن چیست و چه چیزی بُعد جهانی به خود می‏گیرد، اولین پرسشی است که باید بدان پاسخ گفته شود.

علاوه بر این، درباره جهانی شدن، ابهامها و پرسشهای دیگری نیز وجود دارد؛ برای مثال پیشینه تاریخی آن چندان روشن نیست. آثار و پیامدهایش مورد بحث و اختلاف است و شیوه منطقی برخورد با این پدیده، دقیقا تعریف نشده است. اما شاید اصلیترین پرسش، تفاوت بین جهانی شدن و جهانی‏سازی است؛ زیرا بررسی نظرات و دیدگاه‏ها بیانگر آن است که بیشترین مناقشات در پاسخ به این پرسش روی داده است؛ یعنی این که آیا جهانی شدن، یک فرایند طبیعی است که خود به خود در حال شکل گرفتن است، یا پروژه‏ای برنامه‏ریزی شده است که قدرتهای بزرگ، یا به تعبیری جهانی‏سازان، هدایت و کنترل آن را بر عهده دارند؟

در این راستا بررسی قرائتها و برداشتهای گوناگون از جهانی شدن، زمینه‏های دست یافتن به پاسخهای مورد نیاز را فراهم می‏آورد.

● دیدگاه نخست

نخستین قرائت، جهانی شدن را پدیده‏ای می‏داند که به دلیل پیشرفت و انقلاب در تکنولوژی ارتباطات به وجود آمده و موجب پیدایش یک نوع مشابهت و همگرایی در میان ملتها و کشورهای مختلف شده است. طرفداران این قرائت، جهانی شدن را با عباراتی تعریف می‏کنند که توسعه ارتباطات و دسترسی آسان به اطلاعات، رکن اصلی آن را تشکیل می‏دهد؛ برای مثال آنها از جهانی شدن به «فشردگی زمان و مکان و کاهش مرزها و فاصله‏ها، یا به عبارتی پایان جغرافیا»۲، «افزایش شمار پیوندها و ارتباطات متقابل و فراتر از دولتها و جوامع»۳، «به هم پیوستن مردم جهان در جامعه واحد و فراگیر جهانی»۴، «ظهور نوعی جامعه شبکه‏ای و امکان دسترسی بیشتر به اطلاعات»۵، «شکافته شدن مرزهای ملی و کاسته شدن از حاکمیت دولتها»۶، «از بین رفتن هویت ملی یا ملّیتی و پیدایش هویت جهانی»۷ و «جدا شدن هویّت، از مکان و اهمیت یافتن فضا»۸ یاد می‏کنند.

این قرائت از جهانی شدن، آثار و لوازم خاصی به دنبال دارد که برخی از آنها بدین شرح است:

۱) جهانی شدن یک فرایند طبیعی یا پروسه تاریخی است که تحقق آن اجتناب‏ناپذیر خواهد بود. آنتونی گیدنز جامعه شناس معروف بریتانیایی، معمولاً این ویژگی جهانی شدن؛ یعنی پروسه بودن آن را مورد تأکید قرار داده و بر همین اساس، از جهانی شدن به عنوان نیرویی غیرقابل مقاومت یاد می‏کند.۹

مک گرو و دیوید هلد نیز در کتابی به نام «تغییر و تحوّل جهانی» آورده‏اند که جهانی شدن فرایندی گریزناپذیر است که فرایندهای دیگر را در درون خود جای داده و تحوّلی بنیادین در فضای سازمانی و روابط اجتماعی و کنشهای متقابل قدرت به وجود می‏آورد. این تحوّلات بنیادین، پروژه نیستند بلکه مقتضیات خاص تاریخی، آنها را پدیدار ساخته است.۱۰

از این دیدگاه، جهانی شدن عامل و فاعل مشخصی ندارد و به منزله غول بی شاخ و دمی است که هیچ کس؛ نه غرب، نه آمریکا و نه کاپتیالیسم چند ملّیتی، قادر به کنترل آن نیست. برای مثال اگر از زاویه تحولات اقتصادی به جهانی شدن نگاه کنیم هیچ‏کس عهده‏دار و مسؤول آن نیست و گروه سرمایه‏گذار هیچ شماره تماس یا تلفنی ندارد و وقتی که تصمیم می‏گیرند سرمایه‏شان را از کشوری خارج کنند، کسی نمی‏تواند یا نیست که اعتراض یا شکایتی یا درخواست کمک بکند. تصمیمات آنها گروهی است، این تصمیمات اتخاذ نمی‏شوند بلکه اتفاق می‏افتند. آن هم به این دلیل که بیشتر سرمایه‏گذاران به صورت انفرادی و همزمان و به دلایل مشابه و یکسان تصمیم می‏گیرند که آیا در کشوری سرمایه‏گذاری کنند یا این که ذخیره‏هایشان را از آن کشور خارج نمایند.۱۱

۲) جهانی شدن، نقاط دور و نزدیک دنیا را به یکدیگر مرتبط ساخته و سرنوشت واحدی را برای همه مردم جهان رقم می‏زند. این ارتباط و به هم پیوستگی، آثار و لوازم گوناگونی به دنبال داشته و از جمله، «جهانی اندیشیدن» را ضروری کرده است.

«به عقیده نویسندگان کتاب سیاست جهانی تنها عبارت مناسبی که می‏توان از آن به عنوان بهترین مانیفست برای سیاست جدید در قرن آینده بهره برد، این است: جهانی بیندیشید و محلّی عمل کنید.»۱۲

جهانی اندیشیدن به معنای توجه به آثار و لوازمی است که هر تصمیم و فعالیتی، هر چند محلی، در سطح دنیا بر جای می‏گذارد. روشنترین مثال در این زمینه، فاجعه‏های زیست محیطی است که آثار مخرب فرا منطقه‏ای به دنبال دارد؛ یعنی آلودگی ناشی از سوختن چاه‏های نفت کویت در جنگ خلیج فارس آثارش در کوه‏های هیمالیا بروز می‏کند یا موجب بارش بارانهای اسیدی در دیگر قاره‏های جهان می‏شود یا آثار یک لکه آلودگی در یک نقطه دور افتاده دریا و اقیانوس، پس از چندی در سواحل دور دست ظاهر می‏شود.

علاوه بر این، جهانی شدن، فرهنگها و تمدنهای مختلف را به گفتگو با یکدیگر دعوت کرده و آنها را به پیگیری شیوه‏های مسالمت‏آمیز همزیستی ترغیب می‏کند. همانگونه که رئیس جمهور محترم کشور، «گفتگوی تمدنها» را از لوازم منطقی جهانی شدن دانسته و در یکی از سخنانش می‏گوید:

«همه مردم جهان، به دلایل متعدد سیاسی، اجتماعی و تکنیکی، امروزه سرنشینان کشتی واحدی هستند. گذشت از غرقاب و نیل به ساحل امن، یا برای همه ممکن خواهد شد یا برای هیچ کس. این سخن اگر امروز کمی مبالغه‏آمیز به نظر آید فردا قطعا روشنتر و آسانتر فهمیده خواهد شد. برای این که این سرنوشت، عادلانه و سعادتمند باشد چاره‏ای جز گفتگوی میان فرهنگها و تمدنهای گوناگون وجود ندارد. ما باید بدانیم اگر قرن بیستم بر مدار شمشیر گشت و در این گردش بعضی بازنده و بعضی برنده شدند، مدار قرن آتی باید بر گفت و گو بچرخد و گرنه، آن شمشیر دو لبه‏ای خواهد شد که به هیچ کس رحم نمی‏کند و چه بسا جنگ‏افروزان، نخستین قربانیان آن باشند. این سخن یکی از لوازم و پیامدهای جهانی شدن است.»۱۳

۳) برخی بر این باورند که جهانی شدن، به سود همه مردم جهان و از جمله کشورهای در حال توسعه بوده و منافع بی‏شماری را برای آنها، چه در حوزه مسائل اقتصادی و رفاهی و چه در سایر حوزه‏ها به ارمغان می‏آورد. همانگونه که پس از جنگ سرد، سرمایه‏داری جهانی، چشم‏انداز روشنی برای کامیابی جهانی ترسیم می‏کرد و سرانجام کار را استقرار دموکراسی می‏دانست و می‏گفت که شرکتهای چند ملیتی و سرمایه‏گذاران، فناوری و سرمایه خود را به کشورهای فقیر سرازیر خواهند کرد. بازار عظیم فرا ملّی با حضور مصرف کنندگان طبقه متوسط ایجاد خواهند کرد که تویوتا برانند، سی.ان.ان. تماشا کنند، مک دونالد گاز بزنند و آزادی بیشتری بخواهند.۱۴

اساسا گذشت زمان، آثار مثبت جهانی شدن را برای همه مردم دنیا روشن ساخته است. از این رو، امروزه بحث جهانی شدن، یک تفکر انتزاعی نیست بلکه یک واقعیت است که انسانها آن را لمس کرده‏اند. پیشتر، این گونه تبلیغ می‏شد که ثروتمندان به قیمت استثمار فقرا، ثروتمند شده‏اند، اما امروز کسی این نظریه را نمی‏پذیرد. پیشتر تشویق و تبلیغ می‏شد که این ثروتی که فراهم آمده، از منابع کشورهای جهان سوم بوده است، اما اکنون این نظریه کارآیی ندارد. اکنون کشورهای استثماری سابق، در بسیاری مناطق به کشورهای جهان سوم، تکنولوژی صادر می‏کنند و کارخانه‏هایی ایجاد می‏کنند که به نفع دو طرف است. بزرگترین بخت برای کشورهای جهان سومی، این است که ده کمپانی بزرگ در آنجا کارخانه راه بیاندازند و فقط از آن کشور کارگر بگیرند و مهندس استخدام کنند، آیا این بد است؟۱۵

در خصوص آثار مثبت جهانی شدن بر فرهنگ نیز می‏توان به تسریع تحرّک اجتماعی، گسترش علوم و دانش بشری، افزایش ارتباطات، امکان فزاینده تبادل دیدگاه‏ها، درک متقابل فرهنگها، رفع سوء تفاهمها میان ملتها، ارتقای ارزشهای مشترک ذهنی و احساس تعلق انسانها به اجتماعی کلی‏تر اشاره کرد که به گسترش و تقویت همکاری و همفکری ملتها و گشودن درهای استقبال به سوی هویتهای فرهنگی متکثّر، منجر می‏شود.۱۶

در واقع، جهانی شدن در عرصه فرهنگ، نوعی وحدت و همگرایی ایجاد می‏کند که در بطن آن، کثرت نهفته است و زمینه‏های رشد تنوّع و تکثّر فرهنگها را فراهم می‏سازد.

در حوزه سیاست نیز اولین ره‏آورد جهانی شدن، گسترش دامنه آزادیهای فردی و افزایش زمینه‏های مشارکت عمومی در تصمیم‏گیریهای کلان و استراتژیک است. به تعبیر یکی از نویسندگان، با تشدید روند جهانی شدن، روزگار سالخورده دولتها و ملتهایی که مرزهای کشور خود را مانند یک قلعه می‏بستند به پایان رسیده است. از لحاظ دانش جامعه‏شناسی سیاسی، بر اثر فرایند جهانی شدن، حاکمیت در مفهوم سنتی آن، معنایی اساسا صوری پیدا می‏کند و دولتهای ملی، دیگر نخواهند توانست بر مسیر تحولات سیاسی و فرهنگی جهان تصمیم‏گیری کنند. استیلای کامل دولتهای محلی بر شیوه فرهنگی مردم خود، با توجه به گسترش ارتباطات و اطلاعات در سطح جهان، دیگر ممکن نیست.۱۷

● جهانی شدن و دین

طرفداران این تعریف از جهانی شدن، نظرات و دیدگاه‏های خاصی را نیز در مورد نقش و جایگاه دین در عرصه جهانی شدن مطرح می‏کنند. در این رابطه یکی از پیشنهادات آنها «ایده خصوصی‏سازی دین» است. ایده خصوصی سازی دین با توجه به رشد روزافزون جنبشهای مذهبی و بنیادگرایی دینی در نقاط مختلف جهان که تئوری سکولاریزاسیون را زیر سؤال برده، در صدد است تا به نوعی با اصلاح نظریه سکولاریزاسیون، فرایند تجدید حیات مذهبی را تبیین نماید. در این دیدگاه، دینی ملایم، معقول، تلفیق‏گرا و اخلاقی به عنوان سایبان مقدس بر سر جامعه ارائه می‏شود و با تأکید بر فردگرایی و تکثرگرایی، تفاوتهای نهادی و هویتهای کثرتگرای افراد را به عنوان مبنای سیمای جامعه مدرن در نظر می‏گیرد.

این ایده که توسط نیکلاس لومان مطرح و سپس توسط پیتر بیر بسط و گسترش یافته است با رهیافت عقلانی دین نیز ارتباط می‏یابد. بر اساس این رهیافت، مذهب در یک بازار آزاد کثرت‏گرایی مذهبی به مانند یک کالا ارائه می‏شود. این کثرت به افراد اجازه می‏دهد تا متناسب با علایقشان شکلی از مذهب را درک کنند و در مقابل، هزینه کمتری را متقبل شوند. در این حالت، افراد حق انتخاب مذهب دارند و موفقیت نهادهای دینی در گرو جلب رضایت افراد است.۱۸

توصیه دیگر طرفداران این تعریف جهانی شدن به مسلمانان و نهادهای دینی، همراه شدن با کاروان جهانی شدن و بسترسازی برای تحقق اهداف آن است؛ زیرا اولاً، مسلمانان نمی‏توانند در مقابل موج جهانی شدن بایستند و توان مقابله با آن را در ابعاد نظامی و فرهنگی ندارند. ثانیا، گوشه‏گیری و انزواطلبی با توجه به گسترش ارتباطات و پیشرفت رسانه‏های جمعی، نه ممکن است و نه منطقی. پس تنها راه‏حل، مشارکت فعال در جریان جهانی شدن است ضمن این که باید هویت دینی خود را حفظ کنند.۱۹

از سوی دیگر برای مشارکت فعال در عرصه جهانی شدن، دین باید پاسخهای قانع‏کننده در زمینه‏های کارآمدی، هویت بخشی، حقوق بشر، حقوق اقلیتهای مذهبی، مسأله زنان و پذیرش دموکراسی داشته باشد. بر پایه این عقیده، امروزه تنها شیوه مقبول حکومت در سطح جهان، علی‏رغم تمام انتقادات وارد به آن، دموکراسی می‏باشد. ارتباطات گسترده و وجود ماهواره و اینترنت باعث شده‏اند که موارد یاد شده به خواست عمومی مردم در تمام کشورها تبدیل شوند. اساسا هر دینی هر چند که از حقانیت اثباتی و عقلی نیز برخوردار باشد اما اگر در ایجاد نظام سیاسی برآورنده این اهداف ناتوان باشد، در جهانی شدن سخنی برای گفتن (حداقل به عنوان نظام) نخواهد داشت.۲۰

بنابراین، هنگامی که جهانی شدن یک فرایند طبیعی و غیرقابل مقاومت تلقّی می‏شود باید دین و مذهبی سازگار با این فرایند انتخاب کنیم، یا حداقل اصلاحات لازم برای ایجاد تناسب بین دین و فرایند جهانی شدن را در احکام و شریعت انجام دهیم تا نهادهای دینی بتوانند خواست و رضایت عمومی مردم را براحتی تأمین کنند.

● راهبردها

ارائه تعریف از جهانی شدن و بیان آثار و ویژگیهای آن، مقدمه تبیین راهبردهای برخورد با این پدیده است. از این رو، پس از بررسی دیدگاه نخست در زمینه تعریف جهانی شدن و آثار و ویژگیهای آن، باید راهبردهای مبتنی بر این دیدگاه را نیز مورد دقت قرار داد.

به عقیده صاحب‏نظران در برخورد با جهانی شدن، سه راهبرد «تسلیم»، «اعتراض» و «بازیگری نقّادانه» وجود دارد که هر یک بر پایه ساز و کارهای اجرایی مشخصی تحقق می‏یابد.۲۱ طرفداران دیدگاهی که تاکنون بیان شد معمولاً خود را معتقد به «راه سوم» نشان می‏دهند و راهکارهایی را برای بازیگری نقادانه در عرصه جهانی شدن، پیشنهاد می‏کنند. از نظر آنها چون جهانی شدن یک فرایند تاریخی و اجتناب‏ناپذیر است باید برای پیوستن به این کاروان پرشتاب، آماده شد و به قواعد و ضوابط حاکم بر آن احترام گذاشت.

«وقتی بحث جهانی شدن را به عنوان یک فرایند اجتناب‏ناپذیر می‏پذیریم، باید بسترهای اقتصادی را برای تعامل با نظام جهانی آماده کنیم. از جمله باید نظام ارزی شناور و کارآمد داشته باشیم، بازار سرمایه ما باید باز شود تا سرمایه‏گذاریهای خارجی امکان‏پذیر شود. مسأله دیگر، بحث مقررات‏زدایی است. من نمی‏گویم همه اصلاحات را یک دفعه انجام دهیم ولی واقعا یک سری ضوابط است که با جهانی شدن سازگاری ندارد. باید قواعد بین‏المللی را یاد بگیریم و به آن احترام بگذاریم. احترام گذاشتن به آنها به معنی کم رنگ کردن ارزشهایمان نیست بلکه توجه به یک سری ضوابط بین المللی است که امروز بر جهان حاکم شده است.»۲۲

بنابراین، برای بهره‏مندی از سرمایه و تکنولوژی شرکتهای بزرگ، نه تنها اصلاح برخی از قوانین و مقررات، ضروری است بلکه تنشها و التهابهای سیاسی نیز باید کنترل شوند تا به منافع سرمایه‏گذاران خارجی آسیب نرسانند.

«آنچه را سبب رنجش و نارضایتی گروه‏های سرمایه‏گذار می‏شود انجام ندهید؛ زیرا شما را در روی زمین ضعیف و لگدمال خواهند کرد. پیام دموکراسیهای لیبرال به تمام حکومتها روشن است: خودت را تطبیق بده و تحمل کن و آنچه را سرمایه‏گذاران مجهز به فناوریها و صنایع روزآمد و مدرن الکترونیکی، لازم می‏دانند انجام بده و گرنه ضعیف باقی می‏مانی و سرکوب خواهی شد.»۲۳

نکته دیگر آن که اصلاحات مورد نیاز برای پیوستن به کاروان پرشتاب جهانی شدن، فقط به حوزه مسائل اقتصادی و قوانین اجتماعی، محدود نمی‏شود بلکه زندگی شخصی و ارزشهای اخلاقی را نیز در بر می‏گیرد؛ زیرا به قول آنتونی گیدنز: «جهانی شدن، شیوه نوین و امروزین زندگی ماست.»

«اشتباه است که فکر کنیم جهانی شدن فقط درباره نظامهای بزرگ، صدق می‏کند. جهانی شدن نه فقط مربوط به پدیده‏های «برون فردی» است بلکه یک پدیده «درون فردی» نیز به شمار می‏رود؛ به این معنا که جنبه‏های خصوصی و شخصی زندگی ما را تحت تأثیر قرار می‏دهد. برای مثال، به نظر می‏رسد بحث درباره ارزشهای خانوادگی که در بسیاری از کشورها جریان دارد می‏تواند از تأثیرات جهانی شدن به دور باشد اما این طور نیست. نظامهای سنتی خانواده‏ها دگرگون می‏شوند یا (در بسیاری از بخشهای جهان) تحت فشار قرار می‏گیرند بویژه که زنان درخواست برابری بیشتر را دارند. این انقلابی واقعی در زندگی روزمرّه است.»۲۴

از جمع‏بندی نظرات و سخنانی که در چارچوب این دیدگاه و تحت عنوان جهانی شدن ارائه شده می‏توان چنین نتیجه گرفت که جهانی شدن یک فرایند کاملاً طبیعی و مرحله‏ای اجتناب‏ناپذیر از تاریخ تکامل انسان و جهان است که به دلیل توسعه و تکامل مناسبات، ارتباطات و حمل و نقل از یک سو و گسترش اطلاعات، علوم و تولیدات فکری و فرهنگی از دیگر سو تحقق یافته‏است.

این فرایند هر چند گریزناپذیر است و فاعل و عامل مشخصی ندارد ولی حداقل شکل و کیفیت آن تحت تأثیر اراده و برنامه‏های توسعه کشورهای مختلف است و در مسیر رشد خود، همه جوامع بشری را به همراهی و همکاری فرا می‏خواند. بر همین اساس عقاید، ایدئولوژیها و نگاه‏های ارزشی متفاوتی که در کشورهای مختلف رواج دارد، مانع پیوستن آنها به کاروان پرشتاب جهانی شدن و ایفای نقش در این میدان بزرگ بین‏المللی نیست و زمینه برای مشارکت عمومی کاملاً فراهم می‏باشد.

● دیدگاه دوم

در مقابل دیدگاه نخست که جهانی شدن را فرایندی طبیعی و غیرقابل مقاومت می‏دانست که به دلیل انقلاب در ارتباطات و اطلاعات، پدید آمده است، دیدگاه دیگری وجود دارد که جهانی شدن را یک طرح یا نقشه برنامه‏ریزی شده برای سلطه بر جهان می‏داند و برای اشاره به معنای واقعی آن، واژه جهانی سازی را به کار می‏برد.

طرفداران این تعریف را طیف گسترده‏ای از موافقان و مخالفان جهانی‏سازی تشکیل می‏دهند. از جمله ساموئل هانتینگتون و فوکویاما معتقد به این تعریف هستند. آنها بر خلاف آنتونی گیدنز که جهانی شدن را به نوعی با مدرنیته یکسان دانسته و آن را فرایندی طبیعی معرفی می‏کند، با صراحت جهانی شدن را به سلطه تمدن غرب بر جهان یا آمریکایی شدن جهان معنا می‏کنند.

همچنین اندیشمندانی چون والرشتاین، گوندرفرانک، سووی، پل باران، حسن حنفی و سمیر امین معتقد به چنین دریافتی هستند و جهانی شدن را حلقه‏ای اجتناب‏ناپذیر از تاریخ سرمایه‏داری می‏دانند؛ به این بیان که این نظام سلطه‏جو برای گریز از فروپاشی، ناگزیر است بحران ناشی از انباشت سرمایه و بحران مشروعیت را در جهان پخش کند تا لایه‏های نامکشوف جهان را به انحصار خویش درآورد.۲۵

از میان شخصیتهای سیاسی جهان نیز علاوه بر بسیاری از رهبران کشورهای اسلامی (مانند ماهاتیر محمد نخست‏وزیر سابق مالزی) سیاستمداران فرانسوی هم معتقد به همین تعریف هستند. چنان‏که هوبر ودرین وزیر امور خارجه فرانسه می‏گوید:

«پدیده جهانی شدن پس از نابودی جهان دوقطبی، گرایشی است به سوی همگن‏سازی جهان بر اساس الگوهای غربی. امروزه سلطه ایالات متحده آمریکا در تمام زمینه‏ها مشهود و محسوس است. سلطه سیاسی، نظامی، اقتصادی و فناوری به دلیل وجود رسانه‏ها، دلار، CNN، اینترنت و تبلیغات بی سابقه به شیوه و سلیقه آمریکایی را نمی‏توان انکار کرد.»۲۶

بر پایه این تعریف از جهانی شدن یا جهانی‏سازی، پاسخ برخی از پرسشهایی را که در مورد این پدیده مطرح است بدین نحو می‏توان بیان داشت:

الف) جهانی‏سازی، یک پروژه است (نه پروسه) آن هم پروژه‏ای که ماهیت برنامه‏ریزی شده دارد و از سوی برخی از مراکز قدرت، کنترل و هدایت می‏شود. این ویژگی جهانی سازی؛ یعنی پروژه بودن آن، یک ویژگی عام است و همه ابعاد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی این پدیده را در بر می‏گیرد؛ یعنی جهانی شدن اقتصاد، بیش از آن که زاییده پیشرفت فناوری ارتباطات و حمل و نقل باشد، مخلوق سیاستگذاری و برنامه‏ریزیهای اقتصادی چند دهه گذشته در کشورهای ثروتمند است. شاید اگر «جهانی سازی اقتصاد» راه نمی‏افتاد، حساسیتها درباره اصل جهانی شدن تا بدین پایه برانگیخته نمی‏شد.۲۷

همچنین در حوزه فرهنگ، مسؤولیت جهانی شدن فرهنگ بر عهده معیارها و ارزشهای فرهنگی ایالات متحده آمریکاست که بنیانگذار فرهنگ عمومی جهان است. ورزش، موسیقی، تلویزیون، ماهواره، اینترنت و پوشاک جین، سمبلهای فرهنگی آمریکا و از ویژگیهایی است که در شرایط کنونی، نوعی نحوست جهانی و شکلی از یأس و ناامیدی را در میان همه اقشار اجتماعی به وجود آورده است.۲۸

ب) جهانی سازی نه تنها موجب همگونی و همگرایی بیشتر مردم دنیا نشده و سرنوشت آنها را مانند سرنشینان یک کشتی به هم گره نزده است، بلکه تفرقه و شکاف بین مردم جهان را افزایش داده و اختلافات و درگیریهایی را که بین فرهنگها و تمدنهای مختلف وجود داشت دو چندان کرده است. بنابراین، آنچه ما به آن گلوبالیزاسیون می‏گوییم ظاهرا همه را متحد و یکسان می‏کند ولی در واقع، دقیقا عکس این است؛ یعنی تفرقه. آنان ظاهرا عالم را متحد و یک‏دست، ولی واقعا در عین تفرقه محض می‏خواهند. در آنجا همه چیز حوالت به امر بعدی دارد. همه به دنبال خیالی از چیزی هستند. همه به شوق چیزی که بعدا خواهند داشت می‏دوند. گفته می‏شود که اینترنت یا ماهواره که آمده، همه داریم در یک دنیای شیشه‏ای زندگی می‏کنیم. من درست عکس این را می‏گویم. اگر می‏توانستید همه قدرتهای جهان را پشت یک دیوار شیشه‏ای نگاه کنید، اختلاف پیش نمی‏آمد. مشکل این است که عده‏ای غایب هستند و هیچ کس آنها را نمی‏بیند؛ مثلاً هیأت حاکمه پشت پرده آمریکا، هرگز به صورت شفاف تعریف نمی‏شوند و هیچ‏یک در اخبار نمی‏آیند و در عین حال، همه‏کاره هم هستند. لابی صهیونیستی، یکی از آنهاست. اینها همه جا عامل و آدم دارند، مدارس خاص می‏روند، به طرز خاص می‏پوشند، به طرز خاص می‏خورند و دانشگاه خاص هم می‏روند. حال آن که اگر قرار است در این دهکده، همه پشت شیشه باشند نظام قدرت و سلطه و به عبارتی روشنتر «سیاست» که بر پایه خدعه و پنهان‏سازی است مطلقا بی‏معنا خواهد شد.۲۹

ج) جهانی سازی یک فرصت مناسب برای کشورهای پیشرفته و توسعه یافته و یک تهدید جدی برای کشورهای در حال توسعه، بویژه مسلمانان است. همانگونه که پاپ ژان پل دوم، رهبر کاتولیکهای جهان می‏گوید:

«جهانی سازی، پدیده‏ای وحشی و سرکش و فقط به سود ثروتمندان است که باید با آن مخالفت کرد.»۳۰

البته میزان بهره‏مندی کشورهای مختلف از پدیده جهانی سازی، متفاوت بوده و به تناسب نقش و جایگاه هر کشور در نظام مدیریت جهانی فرق می‏کند. به عبارت دیگر جهانی سازی‏ای که توسط «داووس» (اجلاس اقتصاد جهانی) اداره و هدایت می‏شود و از طریق پیوستن به سازمان تجارت‏جهانی تحقق می‏یابد، برای کشور شبه مدرنی مثل ما به معنای پذیرش یک نقش طفیلی و درجه سه‏در ساختار نظام بین‏المللی است که آمریکا سلطان بلا منازع آن و اروپای غربی و ژاپن و کانادا، وزرا و معاونان آن، و کره‏جنوبی و چین و تایوان و فیلیپین و کل ببرهای آسیا، دلالهای حلقه واسطه آن که هم قربانی می‏شوند و هم قربانی می‏کنند و ملل محروم آسیا و آفریقا و آمریکای جنوبی، قربانیان‏مطلق‏آن‏هستند.۳۱

اساسا وعده‏ای که تمدن غرب در ابتدای رنسانس بخصوص پس از انقلاب صنعتی به مردم جهان داد که عدالت اجتماعی، آزادی و کرامت انسان را محقق می‏کند، هرگز جامعه عمل به خود نپوشید و بلکه کاملاً برعکس شد؛ یعنی ره‏آورد این تمدن، چیزی جز «توسعه بردگی مدرن و نرم‏افزاری» و «توسعه اسارت انسان و نفی هویت انسانی» نبود؛ زیرا این تمدن به لحاظ خصلت ذاتی خود به حاکمیت سرمایه و تأمین منافع سرمایه‏داران می‏اندیشد و به تنازع بر سر دنیا منتهی می‏شود. تنازع بر سر دنیا با ایثار و گذشت در تعارض است. به همین جهت تنها مکتبی می‏تواند بشر را به ایثار و گذشت دعوت کند که روابط اجتماعی را بر پایه محبت پی‏ریزی نماید و انسانها را به امری فراتر از دنیا دعوت کند. در غرب، اساس حرکتها و داد و ستدها بر پایه منافع دنیایی است و این تمدن بدان لحاظ که نمی‏تواند ایثار و محبت را عمومی کند هرگز نمی‏تواند به عدالت منتهی شود و در جدال بین منافع فرد و جامعه، منافع فرد را مقدم می‏دارد.

لذا هر نوع کارامدی که تمدن غرب ایجاد کرده است در جهت توسعه آرمانهای فطری انسانها نبوده و به افزایش کارامدی آحاد جامعه جهانی منتهی نگردیده است. درست است که در مجموع، قدرت جهانی افزایش پیدا کرده اما توزیع ناعادلانه این قدرت به گونه‏ای است که زمینه‏های بهره‏وری عمومی را فراهم نمی‏کند.۳۲

● جهانی سازی و دین

جهانی سازی با آن ویژگیهایی که نظام سرمایه‏داری به دنبال آن است دین و نگاه قدسی به انسان و جهان را مانع تحقق اهداف سلطه‏جویانه خود می‏داند و در پی «عرفی سازی» آن است. عرفی سازی دین در جامعه مدرن مسیحی با دو رویکرد «اصلاح» و «ابداع»، معطوف به تحولاتی است که در خود دین رخ می‏دهد و ناظر به جوهر، ابعاد، اهداف، تعالیم و آموزه‏های دینی است و هدف آن، از بین بردن معارضه بین دین و جریان مدرنیته، به نفع جریان مدرن است. این امر تنها در سایه کوتاه کردن دست دین از دخالت در تنظیمات روابط انسانی (اعم از روابط انسانی با جامعه و طبیعت) امکان‏پذیر خواهد بود.۳۳

«تک بعدی کردن»، «عصری کردن» و «بشری ساختن» دین به عنوان مجاری عرفی کردن دین مطرح شده‏اند که روح مشترک تمام این تلاشها، حذف دین از صحنه عمل فرد و اجتماع است.

تک بعدی کردن دین بدین معناست که دین از هر نوع بروز و ظهور اجتماعی تهی شود و به یک تعلق خاطر و دل‏مشغولی کاملاً شخصی و خصوصی تبدیل شود.

عصری کردن دین اگر چه به معنای محدود کردن و تقلیل در دین نیست، ولی تلاشی است منفعلانه از سوی عصری‏گرایان دین باور در دنیای مدرن که به قلب ماهیت دین و دگرگون شدن تعالیم آسمانی به نفع ارزشهای مدرنیته آن می‏انجامد.

بشری کردن دین نیز دین را از هر گونه پایگاه ماورای طبیعت مبرّا می‏داند و آن را فراورده‏ای کاملاً بشری معرفی می‏کند که همانند دیگر فراورده‏های بشری، دارای محدودیتهای تاریخی و نقصانهای حقیقت نمایانه است و به همین جهت، همواره آماده پذیرش هر نوع انقلاب و تحول برهم زننده می‏باشد.۳۴

۱ ـ محقق و نویسنده.

۱۱ ـ کنت والتز، حکومتها و فرایند جهانی شدن، ترجمه حسین شریفی، جام جم، ۶/۳/۸۰.

۱۰ ـ قدیر نصری، در چیستی جهانی شدن، فصلنامه مطالعات راهبردی، ش ۱۳، ص ۲۹۶.

۱۳ ـ سخنرانی آقای خاتمی در کنفرانس یونسکو، پاریس، آبان ماه ۷۸، مجله تربیت، آذرماه ۷۹.

۱۵ ـ مرتضی مردیها، جهانی شدن یک انتخاب نیست، روزنامه حیات نو، ۱۱/۱۰/۷۹.

۱۸ ـ مجید موحّد، رویکردی جامعه شناختی به فرایند سکولاریزاسیون در عصر جهانی شدن، از سلسله مقالات چهارمین کنگره دین پژوهان، دفتر اول، اردیبهشت ۸۲.

۱۷ ـ حسین بشیریه، جهانی شدن، سیاست و قدرت، همشهری، ویژه‏نامه چهاردهمین نمایشگاه بین‏المللی کتاب، ش ۲.

۱۹ ـ جلیل مسعودی‏فر، حفظ فرهنگ ایرانی ـ اسلامی در فرایند جهانی شدن، از سلسله مقالات چهارمین کنگره دین‏پژوهان، دفتر اول، اردیبهشت ۸۲.

۱۴ ـ عزیز کیاوند، سرمایه‏داری جهانی خدایش بیامرزد، ماهنامه تدبیر، ش ۸۸.

۱۶ ـ محمدرضا دهشیری، جهانی شدن و هویت ملی، فصلنامه مطالعات ملی، سال دوم، ش ۵، ص ۷۳.

۱۲ ـ آیا جهانی شدن همان آمریکایی شدن است؟، جام جم، ۱۱/۱۲/۷۹.

۲۳ ـ کنت والتز، حکومتها و فرایند جهانی شدن، ترجمه حسین شریفی، جام جام، ۸/۳/۸۰.

۲۸ ـ علی بیگدلی، جهانی شدن؛ فرصت‏ها و تهدیدها، کیهان، ۲۰/۱۰/۷۹.

۲۱ ـ احمد میرعابدینی، نظریه‏های جهانی سازی و جهانی سازی در ایران، مجله پژوهش و سنجش، سال هشتم، ش ۲۵.

۲۲ ـ محمدرضا نعمت‏زاده، روند جهانی شدن؛ الزام یا اختیار، ماهنامه تدبیر، ش ۸۹.

۲۶ ـ جام جم، ۱۸/۱۲/۷۹.

۲۰ ـ سید محمدحسن حجازی، چالش دین و جهانی شدن، از سلسله مقالات چهارمین کنگره دین‏پژوهان، دفتر اول، اردیبهشت ۸۲.

۲۷ـ محمدرضا مالک، جهانی شدن اقتصاد، کتاب نقد، ش ۲۴ و ۲۵.

۲۴ ـ آنتونی گیدنز، پیشین.

۲۹ ـ رامین خانبگی، جهانی شدن، خزیدن زیرسایه غرب، کتاب نقد، ش ۲۴ و ۲۵.

۲ ـ فرهنگ رجایی، پدیده جهانی شدن، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، نشر آگاه، تهران، ص ۵۹.

۲۵ ـ علی‏اصغر داودی، جهانی شدن و چالش حاکمیت‏های ملی، کتاب نقد، ش ۲۴ و ۲۵.

۳۶ ـ بیژن ایزدی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، دفتر تبلیغات اسلامی قم، ۱۳۷۱، ص ۶۱.

۳۵ ـ حسین دهشیار، جهانی‏شدن تکامل، فرایند برون‏بری ارزشها و نهادهای غربی، اطلاعات سیاسی، اقتصادی، مهر و آبان ۷۹.

۳۳ ـ مصطفی جمالی، نظام سرمایه داری، جهانی سازی و عرفی‏سازی، مقالات چهارمین کنگره دین‏پژوهان، دفتر اول.

۳۱ ـ شهریار زرشناس، واژه‏نامه فرهنگی ـ سیاسی، شورای سیاستگذاری ائمه جمعه، بهار ۸۲.

۳۸ ـ مصطفی ملکیان، گزارش گفتگو، سال اول، ش ۱، ص ۱۸.

۳ ـ مارک ویلیامز، تأثیر جهانی شدن بر حاکمیّت دولت، ترجمه اسماعیل مردانی، اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، ش ۱۱ و ۱۲.

۳۰ ـ کیهان، ۳۰/۲/۸۰.

۳۷ ـ سعید اسماعیلی بهبهانی، جهانی‏سازی و استراتژی مقاومت، کتاب نقد، ش ۲۴ و ۲۵.

۳۹ ـ تمدنها، رویارویی یا گفتگو، ماهنامه تدبیر، ش ۸۸، آذر ۷۷، سرمقاله.

۳۲ ـ محمدمهدی میرباقری، ساماندهی توسعه اجتماعی، پگاه، مهرماه ۸۰.

۳۴ ـ علیرضا شجاعی‏زند، تعریف دین و معضل تعدد، فصلنامه نقد و نظر، ش ۱۹۲.

۴۶ ـ زهرا آیت‏اللهی، عضو شورای فرهنگی ـ اجتماعی زنان، کیهان، ۲۸/۵/۸۲.

۴۷ ـ حمید مولانا، پیشین.

۴۰ ـ رامین خانبگی، پیشین.

۴ ـ سرشت جهانی و زمینه‏های آن، ماهنامه بورس، اردیبهشت ۷۹، ص ۲۱.

۴۵ ـ حمید مولانا، پیشین.

۴۳ ـ مصطفی محقق داماد، امت اسلامی و جهانی شدن، نشریه بعثت، ۱۲/۹/۸۱.

۴۱ ـ ژانگ مین گیان، راهبردهای آمریکا در برابر جهانی شدن، ترجمه اداره کل پژوهش معاونت سیاسی صدا و سیما، سنجش و پژوهش، ش ۲۵.

۴۲ ـ حمید مولانا، اتحادیه امت اسلامی، طرحی در پی‏آمد و جهان‏شمولی اسلام، نشریه معارف، تیرماه ۸۲.

۴۴ ـ پیام مقام معظم رهبری در ارتباط با جنبش نرم‏افزاری.

۵ ـ مانوئل کاستلز، عصر اطلاعات، ترجمه احد علی قلیان و افشین خاکباز، ص ۱۸.

۶ ـ سلیمان ایران‏زاده، جهانی شدن، مرکز آموزش مدیریت دولتی تبریز، ص ۲۵.

۷ ـ علیرضا استاد رحیمی، مجموعه گفتگوی تمدنها، ص ۳۱۱.

۸ ـ احمد گل محمدی، جهانی شدن و بحران هویت، فصلنامه مطالعات ملی، سال سوم، ش ۱۰.

۹ ـ آنتونی گیدنز، جهانی شدن: نیرویی غیر قابل مقاومت، ترجمه ابراهیم حقیقی، پژوهش و سنجش، سال هشتم،ش۲۵.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.