یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

اتهام تروریستی آمریکا دروغ و دیگر هیچ


اتهام تروریستی آمریکا دروغ و دیگر هیچ

پروپگاندای ضد ایرانی اخیر واشنگتن را می گویم که ادعا می کنند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در طرح ترور سفیر سعودی به ایالات متحده و انفجار سفارت اسرائیل در عربستان سعودی دخالت داشته است

پروپگاندای ضد ایرانی اخیر واشنگتن را می گویم که ادعا می کنند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در طرح ترور سفیر سعودی به ایالات متحده و انفجار سفارت اسرائیل در عربستان سعودی دخالت داشته است. این داستان بیشتر به یک ملودرام شباهت دارد: دو ایرانی که یکی از آنها تابعیت آمریکا را داشت ظاهرا به نزد شخصی که تصور می کردند یکی از اعضای گروه های فروش مواد مخدر مکزیکی بود می روند بر اساس کیفر خواست، باند مذکور از نوع حرفه ای بوده است - و به شخص مورد نظر ۵/۱ میلیون دلار پیشنهاد می کنند تا عادل الجبیر، سفیر پادشاهی عربستان سعودی در واشنگتن را به قتل برساند. آها! ضمناً ایرانی ها بعید نیست گفته باشند «شما بچه ها تو مواد منفجره هم دستی دارید؟!»

کلید این معمای ساختگی و پی بردن به دروغین بودن آن در گزارش نیویورک تایمز مشهود می شود:

«پریت باهارا، دادستان منطقه جنوب ایالات متحده گفت منابع محرمانه دولت در تمام مدت تحت نظارت بودند و توسط مأمورین اجرای قانون فدرال راهنمایی می شدند. او در ادامه گفت: «بنابراین هیچ مواد منفجره ای در هیچ مکانی کار گذاشته نشد و درواقع هیچ خطری به هیچ عنوان متوجه احدی نبود.»

یعنی؛ تمام داستان از ابتدا تا انتها ساختگی بود.

این هم یکی دیگر از اقدامات «ضد تروریستی» ساخته دست دولت آمریکا است که در آن نیروی فدرال شخصی را در معرض اتهام قرار داده، جرمی دست و پا کرده و سپس برای «حل» پرونده ای که از اساس دروغ می باشد ابرام می کند. الگوی «ضد تروریسم» ما در آمریکا از همان ابتدا همین گونه بوده است زیرا پیدا و دستگیر کردن تروریست های واقعی کار دشواری است لا اقل برای کیستون کاپس های ما (پلیس های نالایق فیلم های کمدی صامت). بجای آنکه تکانی به خود بدهند و به اصطلاح آدم بدها را دستگیر کنند دامی پهن کرده و چند مهاجر مسلمان را تحریک می کنند و آنها را در دام می اندازند.

قصه بلند بالای کیفرخواست اتهام تروریستی علیه ایران به بیان تمام جزئیات پرداخته است اما چیزی که درواقع ما نیاز داریم بدانیم این است که چطور امکان دارد این دو «تروریست» ایرانی کاملا اتفاقی با یک تروریست گروه مواد مخدر مکزیکی ملاقات می کنند که بازهم کاملا اتفاقی این شخص مخبر قدیمی نیروی مبارزه با مواد مخدر آمریکا از آب در می آید؟

در اولین نگاه مشخص می شود که اعتبار این داستان نزدیک به صفر است. اصلا بیایید تصور کنیم که ایرانی ها قصد داشتند سفیر سعودی را در خاک آمریکا ترور کنند: آیا آنها با مافیای مکزیک قرارداد می بستند و از تمام خطوط قابل ردیابی از ایران به ایالات متحده پول انتقال می دادند و در اقدامی مسامحه آمیز صدها آمریکایی را برای رسیدن به هدف خود به قتل می رساندند؟ یا بجای این کارها یک متعصب از جان گذشته را مأمور این کار می کردند که نه تنها این کار را به طور رایگان انجام می داد بلکه از خود او نیز اثری بر جای نمی گذاشت؟ ساختگی بودن این داستان شکست خورده آنقدر واضح است که لکه ننگی برای ایالات متحده آمریکا محسوب می شود. نمی توانند این جاسوسان ما بهتر از این عمل کنند؟

این داستان ساختگی فصل جدیدی را در تبلیغات جنگ ضد تروریستی رقم می زند. سابق بر این، حزب جنگ از همان تکنیکی استفاده می کرد که در «پیش به سوی حمله بر عراق» بکار بردند: شروع بازی «سلاح های کشتار جمعی» قدیمی. مشکل این تکنیک این است که دیگر قدیمی و لوث شده است: دیگر کسی آن را باور نمی کند. آزموده را آزمودن خطاست. اقدام دروغین اخیر استفاده از طرح پیشین از زاویه ای جدید است که در آن بجای لولوی همیشگی، القاعده، از ایران استفاده شده است.

اینکه گروه های فروش مواد مخدر مکزیکی در این قضیه نقش دارند و دادستان کل اریک هولدر اعلام می کند که ما «دولت ایران را مسئول آن می دانیم» باعث می شود که این داستان سرگرم کننده تبدیل به نوعی شوخی مسخره گردد: سرانجام مردی پیدا شد که درحالی که مأمورین اجرای قانون ایالات متحده اجازه عبور تسلیحات از مرز آمریکا را می دادند کنار ایستاد و تنها تماشا کرد تا این تسلیحات دقیقا همان گروه های فروش مواد مخدر را مسلح کند. آیا این کودتا برای وزارت دادگستری نتیجه آن طرح شکست خورده است و اریک هولدر چه زمانی قرار است مسئول معرفی شده و محکوم گردد؟

این هم مدل واشنگتنی است، دولت ما هنوز نمی تواند برای تحقیر ایرانی ها، مردم آمریکا و هر کسی که در مسیر پروپگاندای جنگ آنها قرار دارد حکایتی نقل کند که دست کم در آن اصول افسانه سرایی رعایت شده باشد خلق شخصیت های قابل باور که کارهای قابل باور انجام می دهند! آنها کاری ندارند که این موضوع باور کردنی باشد یا خیر. آنها تصور می کنند که آمریکایی ها هرچیزی را باور می کنند، آمریکایی ها آنقدر این روزها سرشان شلوغ شده است که فرصت نمی کنند درباره اظهارات «رسمی» دولت تحقیق کنند. و البته رسانه کله خر ما سوالات ناخوشایند نخواهد پرسید.

این داستان واقعا ترسناک می نماید نه بخاطر آنکه معتبر است و یا باورکردنی بلکه بدان خاطر که نه معتبر است و نه باورکردنی. ترسناک است زیرا نشان می دهد دولت آمریکا قصد دارد و مصمم است به مصاف با ایران برود بدون توجه به عواقب آن. قانونگذاران ما احتیاط را رها کرده و تصمیم گرفته اند علیه ایران صف آرایی کنند. اوباما از این طریق می تواند اقتصاد ضعیف ما را با چشم پوشی از سیاست های بی اعتبار خود به گردن تهران بیاندازد و جمهورخواهان را که بخاطر «نرم» برخورد کردن با ایران مورد انتقاد هستند را از میدان به در کند.

سیاست خارجه آمریکا با سیاست های داخلی او کاملا آمیخته است. باراک اوباما با آماده سازی کشور برای حمله به ایران نه تنها (حزب بزرگ قدیمی) GOP را خنثی می کند بلکه دل لابی اسرائیل را که سالهاست برطبل جنگ علیه ایران می کوبد را نیز بدست می آورد.

اوباما و دار و دسته اش به این امید دارند که مردم آمریکا آنقدر خسته و شکسته اند که دیگر حال زیر سوال بردن اقدام اخیر دولتمردان خود در زمینه پروپگاندای جنگ را ندارند. خصوصا جریان اصلی رسانه ها که پر سر و صداترین حامیان اوباما را تشکیل می دهند به هیچ عنوان قصد ندارند علامت سوالی در مقابل این مسئله قرار دهند.

اشتباه دولت اوباما اینجاست که: مردم آنقدر عصبانی هستند که بپرسند «چرا حالا؟» آنها آنقدر ورشکسته شده اند که نفرت دارند کسی از آنها بخواهد برای یک جنگ صلیبی مقدس دیگر در آنسوی مرزها یک ریال بپردازند. آنها از مزخرفاتی بعنوان «خبر» گزارش می شود خسته شده اند، خزعبلات که هر روز درباره پیشنهاد اخیر کارخانه دروغ سازی واشنگتن سوالات ناخوشایند می پرسد.

مردم آمریکا از ادعای دولت آمریکا مبنی بر اقدام تروریستی کشور ایران حمایت نمی کند و بطور قطع اظهار می کنند که مقامات رسمی ایران اطلاعی از این موضوع نداشتند. با بروز جزئیات بیشتر در زمینه این پرونده داستان اریک هولدر ماهیت خود را نشان می دهد.

منبع: آنتی وار

مترجم: محمد جعفری