چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

حافظ در نگاه شریعتی


حافظ در نگاه شریعتی

شریعتی یك دوره مجموعهٔ آثار در ۳۸ مجلد دارد كه در همهٔ آنها ـ به استثنای یكی دو مورد ـ چند بار نام حافظ آمده است این بسامد فراوان حاكی از آشنایی شریعتی با اندیشهٔ این بزرگترین شاعر زبان فارسی است

شریعتی یك دوره مجموعهٔ آثار در ۳۸ مجلد دارد كه در همهٔ آنها ـ به استثنای یكی دو مورد ـ چند بار نام حافظ آمده است. این بسامد فراوان حاكی از آشنایی شریعتی با اندیشهٔ این بزرگترین شاعر زبان فارسی است. توجه به این نكته كه شریعتی در شرایط اجتماعی ـ سیاسی خاصی به سر می‌برد كه غالباً تلألؤ اندیشه‌های فلسفی، سیاسی، و ایدئولوژیك نوپدید، هرگونه اندیشهٔ بومی را در سایه برده بود، اهمیت این آشنایی را دوچندان می‌سازد. هم چنین تعیین جایگاه شاعری و نیز اندیشه حافظ از زبان مردی كه هر اندیشه و آیینی را به دقت نقادی می‌كرد و به دشواری می‌پذیرفت و با همهٔ عناصر فرهنگی بومی یا بیگانه نقادانه روبه‌رو می‌شد، ارزش و اعتباری بلند دارد. شریعتی در رشتهٔ ادبیات فارسی تحصیل كرده بود، مطالعهٔ ممتدی روی آثار شاعران و نویسندگان سرزمین خود داشت و یكی از نخستین ترجمه‌های نقد ادبی را پدید آورده بود. او هم شعر می‌سرود، هم داستان برای كودكان و نوجوانان می‌نوشت، و در كنار این همه، خالق یكی از شاهكارهای نثر معاصر فارسی، یعنی «كویر» بود. به علاوه تفسیرها و تحلیل‌های نو و دقیقی دربارهٔ ادبیات داشت و صاحب نوعی نظریهٔ ادبی و نقد ادبیات بود. از این رو توجه او به حافظ اهمیت بسیار دارد، بویژه این كه او به پرداخت و ترویج نوعی ایدئولوژی متهم است و اتهام خود ایدئولوژی‌ها نیز این است كه ادبیات را ابزار قدرت‌جویی و وسیلهٔ تبلیغ سیاسی می‌كنند؛ و بدین گونه آن را تحریف یا تباه می‌سازند! پس، امعان نظر در تفسیر و تحلیل‌های شریعتی از حافظ و شیوهٔ نگاه او به شعر و اندیشهٔ وی می‌تواند نوع ایدئولوژی شریعتی و تفاوت آن را با ایدئولوژی‌های معاصر او نیز روشن سازد.

آثار شریعتی در كنار اندیشه‌های تازه و بدیعی كه در خود جای داده، تنیده با این گونه روی‌آوری‌ها به ادبیات و فرهنگ سنتی و بومی ایران است و چنین كاری در روزهایی كه توجه به سرمایه‌های فرهنگی بومی نوعی ارتجاع و عقب ماندگی شمرده می‌شد و در برابر، آشنایی با فرهنگ بیگانه نشانهٔ ترقی و تجدد بود، بسیار شایستهٔ درنگ و تأمل است. یك مرور كلی در فهرست اعلام آثار شریعتی نشان می‌دهد كه اندیشهٔ او تا چه حد با فرهنگ و ادبیات بومی سرزمین خود گره خورده است. از این میان اشارهٔ به آثار و اندیشه‌های فردوسی، سعدی، مولوی و حافظ بیش از دیگران است. شریعتی هر یك از این شاعران را از بعد ویژه‌ای مورد بررسی قرار می‌دهد. عظمت اندیشهٔ مولوی را در تاریخ تفكر انسانی، یگانه و بی‌همانند می‌شناسد، دلبستگی‌های ملی و میهنی فردوسی را می‌ستاید، بر سعدی نكته‌های سخت می‌گیرد، اما در این میان حافظ را شاعری متفاوت می‌شمارد؛ شاعری كه ـ به تعبیر او ـ هم در بند دلبستگی‌های زمینی است و هم در جست و جوی ماوراء: «حافظ چیز دیگری است، نه منوچهریِِِِ زمینیٍِِِِِِِِِِِِِ استِ و نه مولوی آسمانی، روحش فاصلهٔ زمین و آسمان را پر كرده است».(۱)

البته شریعتی هیچ گاه یك فرصت فراخ برای تحلیل اندیشهٔ حافظ یا هیچ شاعرِِِِِِِ دیگری را پیدا نكرد، و اصولاً چنین دغدغه‌ای هم نداشت.او در جست و جوی آرمانی بزرگتر بود. در نتیجه آنچه كه در آثار او در عطف توجه به حافظ و اندیشهٔ او آمده است، تنها مشتمل بر وجوهی از اندیشه و شعر حافظ است. این وجوه چندگانه را می‌توان بدین صورت تفكیك و صورت‌بندی كرد:

۱ـ ابعاد هنری شعر حافظ: شریعتی قدرت درك عمیقی از آثار هنری داشت. این حقیقت را هم سراسر آثار او گواهی می‌دهد و هم یك بار، یكی از آشنایان بزرگ هنر و ادبیات امروز نیز گواهی داده است.(۲) این قدرت درك هنر و اندیشه در تحلیل‌های كوتاه شریعتی از حافظ نیز دیده می‌شود. با توجه به این كه آرای شریعتی دربارهٔ حافظ مربوط به چهار یا حتی پنج دهه پیش از این است و در آن سال‌ها هنوز هیچ یك از تفسیرهای نوین حافظ شناسی پدید نیامده بود، این آراء حائز اهمیت و اعتباری قابل توجه است. شریعتی چند بار شعر حافظ را تفسیر و نقد زیبایی شناسانه می‌كند، و انطباق مضمون آن را با شكل و موسیقی آن نشان می‌دهد كه یك نمونهٔ آن را از كتاب «در نقد و ادب» در اینجا می‌آوریم، با تذكر به این نكته كه «در نقد و ادب» در نخستین سال‌های دههٔ ۳۰ ترجمه و حاشیه نویسی شده است:

«هنر بزرگ حافظ در این است كه سخنش بی‌آن كه در نظر اول به چشم بخورد، مملو از صنایع گوناگون لفظی و معنوی است. از همان‌ها كه در كتب معانی و بیان و بدیع و عروض و قافیه آمده است، ولی نه بدان‌گونه كه شاعران متصنع و متكلف ما می‌كنند، بلكه آن چنان كه پل والری می‌گوید: این صنایع «همچون ویتامین‌ها كه در میوه نهفته باشند» در سخنش پنهان است و خواننده از آنها استفاده می‌كند بی آن‌كه جز طعم و شهد و عطر میوه را به ظاهر احساس كند. در این بیت:

در چمن باد سحر بین كه ز پای گل و سرو

به هواداری آن عارض و قامت برخاست

می‌بینید كه جز با دقت و تفكر خاصی برای یافتن صنایع بدیعی در شعر، نمی‌توان دریافت كه لطف شعر در اینجا معلول صنعت معمولی تشبیه است و آن هم تشبیه مرجـّح كه، "مشبه به" بر "مشبه" ترجیح داده می‌شود و آن یكی از طریق مبالغه است. عارض به گل و قامت به سرو تشبیه شده و آن دو بر این دو ترجیح داده شده است و این ترجیح را باد سحر بیان می‌كند نه ادات تفضیل و تشبیه؛ و نیز صنعت لف و نشر مرتب به گونهٔ خاصی در آن هست و اینها هم چنان هنرمندانه در آن نهفته است كه لطف آن پیداست و تكلف آن پنهان. زلف به اندازه‌ای به حلقه و شب تشبیه شده كه به ابتذال كشیده شده است، اما در شعر زیر خواننده است كه با حافظ در انجام این تشبیه همكاری می‌كند و این به نظر من بزرگترین هنر یك شاعر یا نویسنده است كه خواننده را با خود در كارش سهیم كند نه آن كه در برابر اثر وی بی‌تفاوت و بی‌كاره و صرفاً منفعل (Passif) بماند:

دوش در حلقهٔ ما صحبت گیسوی تو بود

تا دل شب سخن از سلسلهٔ موی تو بود

كلمات "حلقه، گیسو، دل شب، سلسلهٔ مو" جز روابط پیدای دستوری، روابطی پنهانی با یكدیگر دارند كه در آن به صورت غیرمستقیمی صنعت تشبیه آمده است. منتهی به جای آن كه در شعر آمده باشد، در مغز خوانندهٔ شعر صورت می‌بندد و این بزرگترین هنر شعری حافظ است.»(۳)

۲ـ در حوزهٔ معنی: شریعتی در حوزهٔ معنی نیز از لطیفه كاری‌ها و شگردهای حافظ در طرح اندیشه‌های بلند و بدیع سخن می‌گوید. اگر این گونه شرح و تحلیل‌های شریعتی در یك مجموعه گرد می‌آمد و در فرصت لازم بسط و گسترش می‌یافت، بی‌تردید یكی از زیباترین شرح‌های شعر حافظ را پدید می‌آورد. بسیاری از نمونه‌های مورد توجه شریعتی در حوزهٔ معنی شناسی شعر حافظ، مشتمل بر اندیشه‌های باریكی است كه غالباً یا از چشم شارحان او دور مانده است، و یا از روی آن‌ها سرسری گذشته‌اند، و او گاهی به این گونه غفلت‌ها نیز اشاره می‌كند:

«در اشعار زیر كه لطافت، عمق، و اعجاز هنر شعری به اندازه‌ای لطیف و غیرعادی است كه غالباً از چشم احساس خوانندگان و حتی حافظ شناسان گریخته است، كلمات، برخلاف جایگاهی كه منطق زبان به آنها اختصاص می‌دهد، قرار گرفته‌اند. وسعت احساس و شدت اثر و دامنهٔ بی‌مرز معانی آن كه در «فهمیدن» نمی‌گنجد، همه زاییدهٔ این بدعت گذاری شاعر در برابر سنت منطقی زبان است:

سال‌ها دفتر ما در گرو صهبا بود

رونق میكده از درس و دعای ما بود

مطرب از درد محبت عملی می‌پرداخت

كه حكیمان جهان را مژه خون پالا بود ....»(۴)

و یا در همین زمینه در شرح یك بیت دیگر حافظ می‌نویسد:

«در اندرون من خسته دل ندانم كیست

كه من خموشم و او در فغان و در غوغاست

افسوس! چه كسی است در این عالم كه یارای فهمیدن این معانی زیبای پر اعجاز را داشته باشد؟ عشق، ازدواج، همسری، فرزند، خانواده، خویشاوندی و زندگی مشترك در میان آدمیان چیست؟ بازی مسخره و آلوده‌ای كه یك سویش حیوان است و یك سویش پول، و در این قالب‌های كثیف و تنگ و زشت و عفن، این قطره‌های زلال آسمانی كه از جنس خداست؟ قطره‌های مذاب جان گداخته از آتش عشق است، ایمان مذاب است، اخلاص ناب ...».(۵)

شریعتی بخش عمده‌ای از شعر حافظ را تأویل به اندیشهٔ عرفانی می‌كند، و در آن معانی بسیار بكر و بلند می‌جوید. این گونه تفسیرها با توجه به وقوف گستردهٔ شریعتی بر حوزه‌های مختلف اندیشهٔ دینی و ایدئولوژی‌های متفاوت عصر خود اعتبار سنگینی برای اندیشه‌های حافظ پدید می‌آورد؛ زیرا این مفسر اندیشه‌های حافظ با همهٔ شارحان شعر او تفاوتی بنیادی دارد. او یك تیپ سنتی دینی یا ادبی نیست، بلكه یكی از نوگرایان دینی است كه در زمینهٔ ادبیات و هنر نیز، همیشه به نوگرایی می‌اندیشد . حال یك نمونه از این تفسیرهای عرفانی را مرور كنیم: «عرفان ما، معرفت را نمی‌گیرد، حب و عشق را می‌گیرد به عنوان پیوند انسان با خدا."

جلوه‌ای كرد رخش دید ملك عشق نداشت

عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد

محمود درگاهی

پی‌نوشت‌ها:

ـ شریعتی، علی: مجموعه آثار ۳۳، ص ۹۱۲.

۲ـ شفیعی كدكنی، محمدرضا : گاهنامه ویژه شعر نو ، چاپ خارج ، شماره ۱ ، ص ۳۲ : گفت و گو با دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی ( این گفت و گو بعدها در یکی از شماره های ایران فردا و نیز در کتاب " در جست و جوی نیشابور " درج شد).

۳ـ مندور، محمد: در نقد و ادب، ترجمه علی شریعتی، ۵۳.

۴ـ شریعتی، علی: مجموعه آثار ۳۵، ص ۳۸۲، ادامهٔ این بحث را در همان جا ببینید.

۵ـ همان، ۳۳، ص ۵۳.

۶ـ همان،۱۴، صص ۲۷۶-۲۷۸

۷ـ همان، ۱۱، ص ۱۳۵

۸ـ همان، ۲۳، صص ۵ -۶

۹ـ نصر حامد ابوزید : نقد گفتمان دینی ، ترجمه حسن یوسفی اشکوری و ... ، ۹۰ .

۱۰ـ شریعتی ، علی : مجموعه آثار ۲۵ ، ص ۱۳۸

۱۱ـ همان، ۱۶، ص ۷ .

۱۲ـ همان،۲۰، ص ۲۷۲

۱۳ـ همان، ۳۳، ص ۶۹.

۱۴ـ همان، ۱۷، ص ۱۸۴، نیز ۱۷، ص ۷۷.

۱۵ـ همان، ۱۹، ص ۲۹۱

۱۶ـ همان، ۲۵ ، ص ۱۳۸

۱۷ـ ویژه‌نامه طبرستان سبز، خرداد ۸۰.

۱۸ـ تفصیل اندیشه‌های رندانهٔ حافظ و دغدغه‌های روزانهٔ او را در نوشتهٔ زیر ببینید: درگاهی، محمود: حافظ و الهیات رندی، تهران، قصیده‌سرا، ۱۳۸۲.

۱۹ـ شریعتی، علی: ۱۹، صص ۴ و ۵.

۲۰ـ این سخنان را سال‌ها پیش در یكی از آثار شریعتی خوانده‌ام و مركوز ذهن من شده است. دریغ كه امروز آدرس دقیق آن را به یاد ندارم.

۲۱ـ برخی از ادبای رسمی خواهند گفت که : جل الخالق ، آخر الزمان است ، حافظ را با شریعتی می‌سنجند ! و ... اما گذشته از این که من آغازگر این مقایسه و سنجش نبوده ام و در این کار پیشگامی دکتر سروش شایسته ستایش است ، باید بگویم که از آن ادبای رسمی هم نباید انتظار داشت که شریعتی یا نوگرایی دینی و مقولاتی مانند آن را بهتر بشناسند ، زیرا آنان اصلاً در چنین دنیایی نیستند ، و تنها این را می‌دانند که از روی تاریخ ادبیات صفا ، متن سخنرانی تهیه کنند و پس از خواندن آن در سمینارها ، برای هم دیگر دست بزنند ! اما دریغ از یک خلاقیت و نو اندیشی و حتی آشنایی با ادبیات نو ! دو سال پیش بیست هزار صفحه هزیان در شرح شعر حافظ چاپ شد ، و نفس کسی هم در نیامد ، چون همه حجم آن در ستایش و اغراق و غلو در حق حافظ بود ، اما وای به آن روز که یک نوشته انتقاد آمیز در زمینه حافظ شناسی ارائه شود!

۲۲ـ شریعتی ، علی: هبوط ( انتشارات سروش ) ، صص ۷۵-۷۶

۲۳ـ و نتیجه کار می‌‌شود کتاب " از دمکراسی تا مردم سالاری دینی " آقای دکتر صادق زیبا کلام که شریعتی را با استالین و رضا شاه مقایسه می کند ! یک نقص بزرگ این کتاب آن است که تنها بر اساس یک سخنرانی شریعتی ـ امت و امامت ـ نوشته شده و در این کار توجه به مبانی فکری ، خطوط عمده اعتقادی و منش شریعتی هیچ جایی پیدا نکرده است !

۲۴ـ متأسفانه دكترسروش این عادت خود را در برخی از سخنرانی‌های دیگر نیز ادامه داده است، و این كار، آسیبی گران بر سخنرانی‌ها و نوشته‌های پربار او نیز وارد می‌كند، یك نمونه دیگر از این شیوهٔ كار او، سخنرانی «شریعتی و پروتستانتیسم» است كه در مجله «مدرسه» چاپ شد و نشان می‌داد كه او مواد و مصالح لازم برای این موضوع را به دقت و با فرصت فراهم نیاورده بود!


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.