پنجشنبه, ۱۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 6 March, 2025
همیشه پای یک دایی در میان است

<در جام جهانی چه کسی بهتر از من بازی کرد؟> این جمله شاید بهیادماندنیترین سخنی باشد که پس از اتفاقات جام جهانی ۲۰۰۶ از زبان کاپیتان آن روزهای تیم برانکو ایوانکوویچ خارج شد. علی دایی همیشه و در همه روزهایی که بازیکن بوده همینگونه رفتار کرده است؛ مردی که برای بازیهای ملی جان میداد و حاضر نبود حتی کماهمیتترین بازیها را از دست بدهد.
رفتاری که <ستاره> بودن مرد خودخواه را به نمایش میگذاشت و اینگونه از ظهور ستارههایی نورس جلوگیری کرد. علی دایی در فوتبال ایران شخص خاصی است، دوست ندارد تختی باشد و از اینکه نامش بر پیراهن ملی بهعنوان تولیدی حک شود، ابایی ندارد و همه انتقادها را به جان میخرد، او همان بازیکنی است که دوستان و هم دانشگاهیهایش عقیده دارند به لطف <معروفیتش> نمرههای پاسی را از اساتید میگرفته و البته اعتراف میکنند وقتی تلاش پسرکی ترکهای را در زمین فوتبال میدیدند که چگونه به تنهایی تمرین میکند حسرت میخوردند.
او دوست دارد انگشتنما باشد و کمتر پیش آمده که ستاره شدن اطرافیانش را بر بتابد، با کریمیهمان است که بود، با مهدویکیا نمیسازد، کریم را تحویل نمیگیرد و هاشمیان را در حد و اندازه خود نمیداند، او دوست دارد <ستاره تنها> باشد، آن هم در وسط زمین. دایی همان بازیکنی است که با جرثقیل هم حاضر نشد پیراهن ملی را از تنش دربیاورد و همچنان خودش را محق پوشیدن آن میدانست و حتی در مقابل فشار اجتماعی و جوکهای ساختهشده نیز ایستاد تا نشان دهد خودش باید تصمیم بگیرد و ضرب شستی به همه پرسشکنندگان نشان دهد. <به چه کسی ربط دارد که تا چه زمانی فوتبال بازی میکنم؟> او تبدیل به فردی بدبین، لجباز و یکدنده شده است: <در چشم من نگاه میکردند و پاس نمیدادند.>
<زمانی که ما در آلمان بودیم، بعضی روزنامهها کابینه تشکیل دادند تا ما را چپ کنند، نتیجهاش هم همین قهر و باندبازی است که از آنجا نشات گرفته...> او در تیم ملی هم همان رویه سابق را حفظ کرده و دوست دارد که خودخواه، لجوج و بدبین باشد. علی دایی در مقام سرمربی تیم ملی همان فردی است که با حضورش در تیم ملی، راه را بر بسیاری از استعدادها بست اما امروز با نگرشی تازه و البته هدفی مشخص از نام استعدادها برای از میدان به در کردن باتجربهها سود میبرد. او میپرسد: <به من بگویید کریمیکجا بازی کرده تا دعوتش کنم> اما در مقابل دعوت زندی سکوت میکند و در مورد دعوت آندو ناآماده و نکونام مصدوم سخنی نمیگوید، او کریم باقری را بهدلیل <خداحافظی> دعوت نمیکند اما در مقابل <خداحافظی> رحمان رضایی پاسخ روشنی نمیدهد. البته حق دارد از هر بازیکنی که میخواهد دعوت کند و برای همین مانیفستش را برای فوتبالدوستان ایرانی بیان میکند: <حاضرم فحش بخورم و تیم ملی به جام جهانی برود>
محمد مایلیکهن، امیر قلعهنویی و افشین قطبی از سه طیف و جریان فکری مختلف هستند اما هر سه در مورد دایی اتفاق نظر دارند و این بسیار میتواند شگفتانگیز باشد. او سرمربی تیم ملی است اما وقتی بحث منشور اخلاقی میشود، میگوید: <با این منشور اخلاقی من هم مخالفم> و با همان ریش لنگری و البته یقه باز و زنجیر طلا روبهروی بازیکنان لیگی حاضر میشود که حق ندارند اینگونه باشند.
خیلی از ما دلمان برای دایی شماره ۱۱ تنگ شده، همان بازیکنی که با گلهایش سرمان را به سقف میچسباند، همان مهاجمیکه عربستانیها و کرهایها را به گریه آورد و محبوبیتش بر معروفیتش چیره شد.
او امروز شماره ۱۰ دوستنداشتنی فوتبال ایران است، دلمان دایی میخواهد اما نه این، این درست است که ما عاشق مردان یقهبسته ۳۰سال قبل و سربه زیر هستیم که هر حرف درشتی را بپذیرند اما دایی را آنگونه نمیخواهیم، فقط قدری بهتر از این، فقط کمی خوددارتر و خوشصحبتتر، این خواسته زیادی است.
علی عالی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست