یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

کتاب‌های علمی عامه پسند را بسوزانیم؟


کتاب‌های علمی عامه پسند را بسوزانیم؟

موج علوم اجتماعی پاپ (عامه‌پسند) در دهه اخیر خیزش قابل‌توجهی داشته است. همه از این موضوع خوشحال نیستند. اخیرا با پروفسوری مصاحبه می‌کردم که تخصصش در ارزیابی سیاست‌ها است.
او …

موج علوم اجتماعی پاپ (عامه‌پسند) در دهه اخیر خیزش قابل‌توجهی داشته است. همه از این موضوع خوشحال نیستند. اخیرا با پروفسوری مصاحبه می‌کردم که تخصصش در ارزیابی سیاست‌ها است.

او از این موضوع که سیاستمداران به کتاب‌های علمی پاپ که داده‌هایشان اکثرا نادقیق و مغلوط است، استناد می‌کنند به شدت عصبانی بود. یک ساعت بعد، داشتم با سیاستمداری مصاحبه می‌کردم که از یک کتاب علمی مردم پسند که به تازگی خوانده بود، با هیجان و علاقه صحبت می‌کرد. اگر فقط می‌توانستم این دو را به هم معرفی کنم، تقابل شان دیدنی می‌شد.

فکر می‌کنم آن استاد امور آموزشی حق داشت که از روی آوردن وزرا به کتاب‌های نویسندگانی چون مالکوم گلدول، دن ارایلی، ریچارد تیلر و حتی تیم‌ هارفورد انتقاد کند؛ اما نه به دلایلی که خودش برمی‌شمرد. فکر نمی‌کنم که نویسندگان این کتاب‌ها نادقیق حرف بزنند. گلدول منتقدان زیادی دارد؛ اما من گزارش‌های او را دقیق می‌دانم.

ارایلی که یک استاد دانشگاه شناخته شده است؛ تیلر – که او هم استاد دانشگاه است – یکی از شانس‌های اصلی جایزه نوبل به شمار می‌آید و تیم‌ هارفورد چطور؟ می‌دانم که او بری از خطا نیست.

هرچند خطاناپذیری کافی نیست. می‌شود نویسنده‌ای باشد که هیچ چیز جز واقعیت‌های معتبر و تحقیق‌های مهم را کنار هم نچیند؛ اما به نتیجه‌ای به شدت بی اهمیت برسد.

بی‌شک تحقیقات مختلف یافته‌های متفاوتی خواهند داشت. کتاب مشهور دن ارایلی مملو از رفتارهای غیرعقلایی است. در مقابل کتاب اخیر خودم (منطق زندگی) پر از مثال‌هایی از رفتار عقلایی افراد است. اغلب از من پرسیده می‌شود که چطور این تناقض را توجیه می‌کنم، به نظرم اگر تناقضی هم در کار باشد بسیار مبهم است.

اگر ارایلی یک روز بارانی را توصیف کند و من یک روز آفتابی، الزاما به معنی تناقض داشتن رویکردهایمان با یکدیگر نیست.

مساله این است که اکثر مردم انتظار آفتاب را دارند یا باران. ارایلی می‌گوید که احتمال بارندگی بیشتر است و من بخش آفتابی‌تر مساله را می‌بینم. برای ارزیابی عینی این دو ادعا، باید شمار روزهای بارانی و آفتابی را شمرد. شاید مساله تفاوت‌های آب و هوایی در نقاط مختلف جهان باشد، یا درجه نوسان، یا اساسا ابزارهای پیش‌بینی مورد استفاده.

برای مسائل سیاست‌گذاری باید همه جنبه‌ها را در نظر گرفت. به این می‌گویند نگاه سیستمی. در حوزه پزشکی هر روزه استانداردهای جدیدی به‌وجود می‌آید؛ در حالی که برای سیاست‌گذاری چنین نیست. کسی که می‌خواهد ببیند چه درست است و چه غلط، باید به ارزیابی‌های مختلف رجوع کند.

جدا از این واقعیت که هیچ‌کس حوصله بررسی تمام شواهد را ندارد، روش ارزیابی و انتخاب شواهد در محیط آکادمیک هم با مشکلات بنیادی همراه است. حتی مروری بر ادبیات موضوع که در مقاله‌ها مشاهده می‌شود نیز، تنها محدود به مقالات چاپ شده است.

بسیاری از یافته‌های آکادمیک هیچ‌گاه منتشر نمی‌شوند فقط چون مشکوک به نظر می‌رسند. متاسفانه شواهد کسل‌کننده و بی‌نمک هم، همچنان شواهد به حساب می‌آیند. نباید آنها را کنار گذاشت؛ اما از کسی که می‌خواهد کتابش فروش هم برود نمی‌توان ایراد گرفت که چرا آنها را در صفحه اول اثرش نمی‌گنجاند.

اینجا بحث سلسله مراتب شواهد مطرح است. ارزیابی سیستمی باید شواهد چاپ شده و چاپ نشده همه را در بر بگیرد.

ارزیابی‌های نادقیق‌تر معمولا تنها بر شواهد جالب تکیه می‌کنند. مقالات علمی تنها یکی از شواهد را در نظر می‌گیرند؛ در حالی که کتاب‌های علمی مردم پسند مجموعه‌ای از شواهد را پی می‌گیرند که بتواند داستان خاصی را بگوید. مکانیزم انتخاب اینجا نظر خواننده است که احتمالا نیمی از شواهد را هم به سختی به خاطر خواهد سپرد.

کسانی که می‌گویند درباره امور جهان کنجکاوند، در واقع در دریایی از شواهد شنا می‌کنند که بارها و بارها فیلتر شده‌اند تا تنها جالب‌ترین‌هایشان باقی بمانند. شاید مخاطره‌آمیز و سمی باشد؛ اما نمی‌توان فقط نویسنده‌های کتاب‌های عامه‌پسند را در این زمینه محکوم کرد.

تیم‌ هارفورد

مترجم: گلچهره پاکدل