شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
مجله ویستا

پروانه را به تازیانه نمی زنند


پروانه را به تازیانه نمی زنند

عزادار مادر هستی حضرت صدیقه طاهره, زهرای بتول س

فاطمه پروانه شمع توحید و نبوت و ولایت است. اگرچه این ریحانه پیامبر زودتر از هر گلی پژمرده شد ولی در دوران کوتاه عمر، برتر و بسیط‌تر از عمر عالم، محتوا و مظلومیت از خود برجای گذاشت.

مظلومیت او همین بس که با آن مقامی رفیع که کمترینش خم شدن خاتم الانبیا و بوسیدن دو دستش بود، مورد حسادت و بغض منافقان قرار گرفت و پروانه توحید و نبوت و ولایت را با تازیانه و شمشیر لگد زدند تا شهیده شد و شبانه غسل و کفن و دفن شد.

مرحوم کلینی در کافی می‌فرماید: امام صادق(ع) فرمودند: «ان فاطمة(س) مکثت بعد رسول‌الله(ص) خمسة و سبعین یوماً و...». حضرت زهرا بعد از پدرش مدت ۷۵ روز در دنیا ماند و سپس به شهادت رسید.

مرحوم علامه مجلسی در مرآة العقول ج ۵ ص ۳۱۴ این حدیث را صحیح می‌داند.

حاج شیخ عباس قمی(ره) بیان می‌دارد: در روز شهادت آن حضرت اختلاف است... اگرچه در روایت معتبره وارد شده است که مدت مکث آن مخدره بعد از پدر خود در دنیا ۷۵ روز بوده است ولی بهتر است به هر دو طریق عمل شود. (منتهی الآمال)

مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری، از مفاخر بزرگ حوزه علمیه قم، هر سال طبق روایت ۷۵ روز سالگشت شهادت حضرت زهرا(س) را برپا می‌فرمود.

بنابراین اگرچه در سالروز شهادت حضرت زهرا(س) اختلاف است و در روایات ما و عامه از ۴۰ روز تا ۸ ماه بعد از رحلت پیامبر ذکر شده است اما مشهور بین اهل حدیث و تاریخ ۷۵ و ۹۵ است.

اما آنچه از مسلمات تاریخ است بی‌وفایی امت در رعایت حرمت یگانه یادگار پیامبر است تا آنجا که حضرت امیر المؤمنین در گاه تدفین حضرت زهرا(س) چنین می‌فرماید: «ستنبئک ابنتک بتظافر امتک علی هضمها» ای رسول خدا بزودی دخترت تو را خبر می‌دهد از همدستی‌ امت بر شکست حرمت دخترت و غصب حقوق من... (مرآة العقول، ج ۵، ص ۳۱۵ – نهج‌البلاغه).

مرحوم علامه شیخ یوسف بحرانی در ج ۵ الحدائق الناضرة صص ۱۷۹ و ۱۸۰ چنین می‌فرماید:

ان جملة المنافقین کانوا فی وقت حیاته علی ظاهر الاسلام منقادین لاوامره و نواهیه و لم یحدث منهم ما یوجب الارتداد و اما بعد موته فحیث ابدوا تلک الضغائن البدریة و اظهروا الاحقاد الجاهلیة و نقضوا تلک البیعة الغدیریة التی هی فی ضرورتها اظهر من الشمس المضیئة و... ادار الحطب علی بیته لیحرقه علیه و علی من فیه و ضرب الزهراء (علیها السلام) حتی اسقطها جنینها و لطمها حتی خرت لوجهها و جبینها و خرجت لوعتها و حنینها مضافا الی غصب الخلافة الذی هو اصل هذه المصائب و بیت هذه الفجائع و النوائب. فقیه و محدث بزرگ، شیخ یوسف بحرانی در مقام احتجاج می‌گوید: «... و او را به زور و در حالی که طنابی به گردنش انداخته بود و در میان مردم می‌کشید بیرون آورد و دور تا دور خانه‌اش هیزم چید و آن را به روی او و کسانی که در خانه بودند، آتش بزند... و زدن زهرا(س) که در اثر آن فرزندش را سقط کرد، و زدن سیلی، چنان که به صورت نقش بر زمین شد و سوز و گداز و ناله‌اش به هوا برخاست.» بلاذری و دیگران و شیعه از طرق فراوان روایت کرده‌اند که ابوبکر به دنبال علی(ع) فرستاد که بیاید بیعت کند. علی بیعت نکرد. آن شخص معروف با شعله‌ای آتش آمد.

فاطمه(س) دم در خانه‌اش به او برخورد. فاطمه(س) گفت: پسر خطاب! می‌بینم که می‌خواهی در خانه‌ام را به رویم آتش بزنی؟! گفت: بلی و این بهترین کار برای تقویت دین پدرت می‌باشد. پس علی آمد و بیعت کرد.(۱)

مفضل از امام صادق(ع) پرسید: مولای من، اشک چقدر ثواب دارد؟ فرمود آنقدر که قابل شمارش نیست... امام صادق(ع) در ادامه این روایت به مفضل فرمود: هیچ روزی همچون مصیبت ما در کربلا نیست. اگرچه روز سقیفه و آتش‌ زدن در خانه امیرالمؤمنین، حسن، حسین، فاطمه، زینب، ام‌کلثوم(س) فضه، قتل محسن، در اثر لگدی که به شکم مادرش زدند بزرگتر و وحشتناکتر و تلخ‌تر است چه آن روز اصل روز عذاب است.

مفضل حدیثی از امام صادق(ع) روایت کرده که از امام حجت‌ - عجل‌الله تعالی فرجه الشریف – و رجعت برخی مردگان سخن می‌گوید. از جمله در این روایت آمده:

«زدن سلمان فارسی، آتش‌زدن در خانه امیرالمؤمنین، فاطمه، حسن و حسین علیهماالسلام بر رویشان و تازیانه زدن به دستان صدیقه کبری فاطمه(س) و شکم او و سقط محسن ... و جمع هیزم، انباشت آن کنار در برای آتش زدن در، و خروج فاطمه و خطاب او به آنان از پشت در، و سخن او گفت: وای بر تو عمر! این چه جسارتی است که به خدا و رسول می‌کنی؟ می‌خواهی نسل رسول خدا را از دنیا قطع کنی و از بین ببری، و نور خدا را خاموش کنی...

آن شخص معروف گفت: خودت انتخاب کن یا بیرون آمدن علی برای بیعت با ابوبکر را و یا آتش زدن همه شما؟!» در این روایت آمده: «قنفذ دستش را وارد خانه کرد تا در را باز کند و آن شخص معروف با تازیانه چنان به بازوی زهرا(س) زد در حالی که محسن را شش ماهه در شکم داشت، و سقط شدن محسن و هجوم عمر، قنفذ، خالدبن ولید، سیلی زدن به زهرا(س) چنان که گوشواره‌اش شکست، فاطمه(س) بلند بلند می‌گریست، می‌گفت: پدر! وارسول‌الله! دخترت فاطمه را تکذیب می‌کنند، او را می‌زنند و فرزندش را در شکمش می‌کشند».

... در اثر لگدی که به شکم او زدند و راندن در، درد زایمان گرفت و محسن را سقط کرد.(۲)

در روایت شیخ مفید آمده: آن شخص معروف غلام خود قنفذ را فرستاد و به او گفت: آنان را از خانه بیرون کن. اگر خارج شدند که شدند و الا هیزم‌ها را بر در خانه‌اش جمع کن و به آنان بگو: اگر بیرون نیایند، خانه را به رویشان آتش خواهی زد. سپس خودش همراه جماعتی از جمله مغیره بن شعبه ثقفی و سالم غلام ابوحذیفه راه افتاد تا به در خانه علی(ع) رسیدند، ندا داد: فاطمه دختر رسول خدا! کسانی را که به خانه‌ات متوسل شده‌اند بیرون کن تا در آنچه مسلمانان در آن داخل شده‌اند داخل شوند و الا – به خدا قسم – آنان را آتش می‌زنم. این حدیث معروف است.(۳)

عبدالجلیل قزوینی رازی: «آن شخص معروف بر شکم فاطمه زد و فاطمه را منع کردند که بر پدر خود بگرید...»

فیض کاشانی: «... سپس آن شخص معروف جماعتی از طلقاء و منافقان را گرد آورد و با آنان به منزل امیرالمؤمنین(ع) آمد. چون با در بسته مواجه شد، فریاد کشیدند: علی! بیرون بیا که خلیفه رسول خدا تو را می‌خواند. در را بر ایشان باز نکردند. هیزم آوردند و دم در گذاشتند و آتش آوردند که آن را آتش زنند. عمر فریاد کشید: به خدا قسم اگر در را باز نکنید آن را آتش می‌زنیم. چون فاطمه دانست که خانه‌اش را آتش می‌‌زنند برخاست و در را باز کرد. پیش از آن‌که با آنان روبه‌رو شود او را پرت کردند و فاطمه پشت در پنهان شد.

سپس به امیرالمؤمنین (ع) که روی فرشش نشسته بود، یورش بردند و دورش جمع شدند و گریبانش را گرفته به زور بیرون آوردند، و کشان‌کشان به مسجد بردند. فاطمه بین آنان و شوهرش حائل شد و گفت: به خدا سوگند، نمی‌گذارم که پسرعمویم را به ستم بکشید. وای بر شما! چه زود در حق ما اهل‌بیت به خدا و رسول او خیانت کردید. و حالی که رسول خدا(ص) شما را به پیروی، محبت و تمسک به ما سفارش کرد و خداوند متعال فرمود: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی‌القربی».

بیشتر مردم علی‌(ع) را به خاطر فاطمه‌(س) رها کردند. آن منافق معروف ریاست طلب به غلام خود قنفذ ملعون فرمان داد که او را به تازیانه بزند. قنفذ با تازیانه به پشت و پهلوی فاطمه‌(س) زد، چنان‌که او را سخت رنجور ساخت و اثر آن در جسم شریفش باقی ماند. همین ضربت، قوی‌ترین سبب سقط او بود که رسول خدا‌(ص) او را محسن نامیده بود...».۴

«و امیرالمؤمنین‌(ع) را به مسجد بردند و در برابر ابوبکر نگه‌داشتند. فاطمه خود را به او رساند تا مگر او را از دستشان رها سازد، ولی نتوانست. پس به سوی قبر پدرش رفت و به آن اشاره کرد...».۵

محمد بن جریر طبری (۲۲۴-۳۱۰ هـ) صاحب کتاب تاریخ و تفسیر که این دو کتاب در میان دانشمندان معروفیت و شهرت به‌سزایی دارند و تمام تاریخ‌نگاران پس از وی منبع تاریخی خود را از کتاب‌های وی برگرفته‌اند، ماجرای غمبار سقیفه را یادآور می‌شود و با ذکر سلسله سندی می‌گوید:

آن شخص معروف به سوی منزل علی آمد در آنجا طلحه و زبیر و گروهی از مهاجران بودند. آن شخص معروف صدا زد: برای بیعت از خانه بیرون آیید وگرنه به خدا سوگند خانه را بر سرتان آتش می‌زنم. زبیر شمشیر به دست از خانه برون آمد. پایش لغزید و شمشیر از دستش فرو افتاد. بر او هجوم آورده و او را برگرفتند.۶

این قسمت از تاریخ اسلام گویای آن است که بیعت گرفتن برای خلیفه به جبر و زور بوده است و هر کس از بیعت سرپیچی می‌نموده با تهدیدهای گوناگون از قبیل آتش زدن و تخریب خانه مواجه می‌شده است.

صلاح‌الدین خلیل ایبک صفدی کتابی را به نام «الوافی بالوفیات» تألیف کرده که مستدرک «وفیات الاعیان» ابن خلکان است. وی در آن کتاب به شرح حال نظام معتزلی ابراهیم بن سیار بصری (۱۶۰-۲۳۱ هـ) پرداخته، می‌گوید: معتزله می‌گویند بدان سان نظام را ملقب به این لقب کرده‌اند که پیوستن سخنانش آراسته به نظم و نثر بود. او خواهرزاده ابی‌هذیل علاف شیخ معتزله بود. دارای ذکاوت بسیار بوده و آرا و اندیشه‌های شیخ را نقل کرده است.وی در آن کتاب می‌گوید: روز بیعت، آن منافق معروف ریاست‌طلب ضربتی به شکم فاطمه کوفت به گونه‌ای که که محسن (همان جنینی که در شکم داشت) را سقط نمود.۷

«السلام علیک یا بقیة النبوة و یا رکنه الولایة یا ام الائمة یا فاطمة الزهرا‌(س)»

۱- انساب الاشراف، ج ۱ ص ۵۸۶، ر.ک: الشافی فی الامامه ج ۳ ص ۲۴۱، العقد الفرید ج ۴ صص ۲۵۹-۲۶۰، ج ۲ ص۲۵۰، ج ۳ ص ۶۳، کنزالعمال ج ۳ ص ۱۴۹، الریاض انضره ج ۱ ص ۱۶۷

۲- بحارالانوار، ج ۵۳ صص ۱۴-۱۹

۳- الجمل صص ۷۷-۱۸

۴- التتمه فی تواریخ الائمه، ص ۳۵

۵- علم‌الیقین، صص ۶۸۶-۶۸۸

۶- تاریخ طبری، ج ۲/۴۴۳، چاپ بیروت.

۷- الوافی بالوفیات ج ۶/۱۷