شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

گلستان لیلی


گلستان لیلی

نگاهی و نظری به کتاب لیلی گلستان

"حرف زدن از گذشته ها، هرچقدر هم که خوب گذشته باشد، باز یکجور فشار روحی است."

این جمله از اینجانب نیست، حتی از یک نویسنده یا شاعر هم نیست ولی از کسی است که تمام عمرش را میان کتاب ها زیسته است، آن هم نه کتاب های بی ارزش و سخیف یا آثار داخلی خودمان، بلکه به مرور و خوانش اغلب آثار مهم ادبیات جهان پرداخته و از روی خوش قلبی،هم وطنانش را نیز در لذت این گردش ادبی همراه کرده است.

"لیلی گلستان"(مترجم نام آوازه ایران)،در جایی از کتاب پیش رو می گوید: "فکر می کنم علاقه ام به ترجمه و رویکردم به این کار به این دلیل بود که می خواستم دیگران را هم در شادی ام شریک کنم. این یکی از خلقیات من است. وقتی فیلم خوبی می بینم یا کتاب خوبی می خوانم به همه می گویم که آن را ببینند یا بخوانند.وقتی کتابی را به فرانسه می خواندم دلم می خواست دوستانم هم آن را بخوانند..."(صفحه ۴۲)

وحالا این بانوی مهربان، برخلاف عقیده اش که"حرف زدن از گذشته، نوعی فشار روحی است"، به گفت وگویی نسبتا طولانی اما جذاب، شیرین و خواندنی تن داده تا زندگی پرفراز و فرودش را از آغاز تا کنون بازگوید،و در خلال این واکاوی های زندگی گذشته است که درمی یابیم عجب زن نازنینی است لیلی!

اما انگار این کتاب هم مثل کتاب"زندگی در پیش رو" نوشته"رومن گاری" تک تک فریم های گذشته زندگی لیلی گلستان را با زیبایی هرچه تمام تر به تصویر می کشد.در متن کتاب نیز با ظرافت به همین تناقض حرف گلستان با ترجمه اش از کتاب رومن گاری اشاره شده است: " همه چیز به عقب برمی گشت... زخم ها بسته می شدند... یک دنیای وارونه راستکی بود و این قشنگ ترین چیزی بود که توی این زندگی کوفتی ام دیده بودم!"(صفحه ۷۳).

معمولا عده معدودی حوصله می کنند مصاحبه ای هرچند کوتاه را در مطبوعات و مجلات ادبی با یک مترجم و افرادی از این قشر بخوانند اما خوشبختانه مصاحبه با گلستان، چنان گرم و صمیمی از کار درآمده که مثل یک رمان خارجی خوب با ترجمه خوب تر"لیلی گلستان"،روان و ساده است; آن قدر که وقتی خواندنش را آغاز می کنی،دیگر نمی توانی به سادگی کتاب را زمین بگذاری. می خواهی درباره این بانوی ترجمه، بدانی و بیشتر بدانی ولی مسئله اینجاست که لیلی کمتر از خود خود شخصی اش می گوید. در واقع این گفت وگوی۱۰۵صفحه ای، فرصتی است برای یادآوری تمام آدم هایی که لیلی گلستان با آنها بزرگ شده،از آنها آموخته، تاثیر پذیرفته و تشویق شده و اینک خود می تواند الگویی باشد برای جوانانی که قصد دارند در مسیر اعتلای فرهنگ و هنر، موفق، مشهور و سربلند باشند.

کتاب گفت وگو با لیلی گلستان، یک مجموعه پر از نام های اشخاص بزرگ و آثار ارزنده و فاخری است که می توان با آنها زندگی را دوست داشتنی تر کرد. این اثر، گلستانی است از ذهن روشن و ستایش برانگیز لیلی که یادمان می آورد کجای جهان ایستاده ایم، چه فرهنگ و تمدنی داریم و باید با داشته های غنی ادبی فرهنگی مان چه کنیم. بارها و بارها او در پاسخ به برخی سوال های مطروحه که خوشبختانه تا حد ممکن کوتاه و کم شده اند از اثری جهانی نام می برد که دست بر قضا در کشور ما آفریده شده اما آوازه اش حتی تا فرودگاه کاتماندو رفته. همه دنیا آن را خوانده اند و می شناسند، الا خودمان و بخصوص نسل جدید و تاکید می کند که نثر این کتاب، پاکیزه و شفاف و عین بلور است. می گوید باید برای یادگرفتن زبان فارسی این اثر را خواند،نه یک بار،که بارها; "گلستان سعدی"!

علاوه بر این، کتاب تاثیرات عمیق جامعه شناختی، روان شناسی، هنرآموزی و تکنیک های خاص فن ترجمه را بر خواننده اش به جا خواهد گذاشت. با خوانش این کتاب کم حجم، یاد می گیریم چگونه (به چه شکل و در چه شرایطی)کتاب بخوانیم. می آموزیم چگونه حرف بزنیم، با کودکانمان چگونه رفتار کنیم،چگونه در قبال سختی ها و ناملایمات زندگی، استوار بمانیم و از همه مهم تر، چطور از زندگی مان لذت ببریم. ضمن اینکه غیر از کسب این تجارب ارزشمند، می توانیم در مروری موجز و مفید، سرشناس ترین چهره های هنری و ادبی ایران و جهان را آن گونه که واقعا بودند بازشناسیم چراکه لیلی گلستان به لطف دوستی خانواده و بیشتر پدرش با هنرمندان و نویسندگان معاصر، با آنها در ارتباط بوده و از اندیشه، عملکرد و محافلشان نهایت استفاده را می برده است.

از مهرورزی های جلال آل احمد و سیمین دانشور نسبت به خود می گوید، تا آشنایی و برخوردش با اخوان ثالث، سهراب سپهری، احمد شاملو، صادق هدایت و دیگران و بعد، دیدارش با فیلمسازان بزرگ جهان مانند آندره تارکوفسکی،فرانسوا تروفو،ژان لوک گدار و برناردو برتولوچی! و در بخش دیگری از سخنانش، اشاره ای دارد به سفرهای خارجی اش و بازدید از مهم ترین ابنیه های تاریخی شهرها و موزه های جهان مانند کولیزه و کاراکالا در رم،واتیکان و میکل آنژ، موزه لوور، میدان سان مارکوی ونیز و سایر جاهای دیدنی اروپا.

از این منظر،کتاب به اثری تاریخی بیشتر شباهت دارد که گوینده اش به تشریح آدم های شهیر و اماکن چشمگیر می پردازد تا اثری صرفا در باب یکی از چهره های موثر تاریخ ادبیات معاصر ایران.

گرچه دبیر مجموعه تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران (محمدهاشم اکبریانی)و گفت وگوکننده (امید فیروزبخش)، فقط به حرف های گلستان اکتفا نکرده و هرجا مجالی بوده و امکان داشته،سراغی هم از متون ترجمه شده توسط این مترجم گرفته اند و بخشی کوتاه از آن را در خلال پرسش و پاسخ ها آورده اند. کتاب"لیلی گلستان"،آینه تمام نمایی است از وضعیت اجتماعی، تاریخی، سیاسی، فرهنگی و هنری مملکت از میانه دهه۲۰خورشیدی(زمان تولد لیلی)تا اواسط دهه۸۰(زمان نشر کتاب)و به نوعی نقد طبقه روشنفکری جامعه هم هست، و عجب حافظه قوی و خوبی دارد گلستان که این همه را هنوز مانند آنچه اتفاق افتاده به روشنی و با ریزترین جزئیات در خاطر دارد و کم ترین موردی را از قلم نینداخته. بی پرده سخن گفتن او و شفافیت کلام، از دیگر مزیت های متن کتاب است.

خواننده از همان آغاز به متن اعتماد می کند و می داند در آنچه می خواند، کمترین اغراق، سانسور و تحریفی صورت نگرفته و این حرف ها، اعترافاتی تکان دهنده و ماندگار از یک زندگی پاک و پیروزمندانه هستند. باید گفت این اثر از معدود کتاب های مرجع موضوعی، مناسبتی و سفارشی است که فقط مخاطبان خاص و اندک خود را در بر نمی گیرد و خوانش آن برای همه اقشار جامعه،می تواند تجربه و لذتی تکرارنشدنی باشد. در پایان،کارنامه فعالیت حرفه ای لیلی گلستان در حوزه روزنامه نگاری و ترجمه کتاب به همراه آلبوم عکس های خانوادگی و کاری او آمده است.



همچنین مشاهده کنید