دوشنبه, ۱۱ تیر, ۱۴۰۳ / 1 July, 2024
مجله ویستا

عکاســی و مسئــلة نگــاه



      عکاســی و مسئــلة نگــاه
حامـد يغمائيــان

تا قبل از ظهور عکاسی، واقعیت تاریخ بود، و تاریخ چیزی بود که در گذشته‌ای دور رخ داده بود و به گونه‌ای روایت می‌شد که اساساً باورکردنی نبود. به برکت عکس آنی ـ‌شاید نشود اسمش را برکت گذاشت‌ـ از لحظه‌ای که فرصت بیابیم به تصویر پولارویدی که دو دقیقة قبل گرفته شده است نگاه کنیم ، قدم به قلمرو واقعیت تاریخی نهاده‌ایم. ما، خواسته یا ناخواسته، در انقلابی در نگرش شرکت داریم که با گرفتن نخستین عکس آنی، حدود صد سال پیش آغاز شد. از آنجایی که عبارت بهتری سراغ ندارم، اجازه بدهید این پدیده را مردم‌سالاری بصری بنامم.
جان ای. کوون‌هاون

عکاسی شکل پندار انسان‌ها از جهان را دستخوش تغییر ساخته است. فکر کردن دربارة آنچه که دوربین موجب شکل‌گیری آن در ذهن انسان‌ها بوده، امروز و برای ما که در حجم تصاویر زیسته‌ایم، بیشتر شبیه بازگشت به خاطرات دوران کودکی است. نوعی گذر در خاطرات تا ردپای چیزی که قاطعیت حضور آن را لمس کرده‌ای، پیدا کنی. واقعیت برای ما، شکلی از تجربه است که تصویری  از آن را جایی در ذهن خود بایگانی کرده باشیم. این تصاویر که در خاطر خود سپرده‌ایم، گاه چنان نمادین می‌شوند و اهمیت می‌یابند، که باور می‌کنیم ما هم جایی از آن، در گوشه‌ای از تصویر، بوده‌ایم. خود را این‌گونه به خاطر می‌آوریم و دیگر مهم نیست که این تصور ماست یا آن چیزی که تجربه کرده‌ایم. ویلیام ام. آیوینس در کتابش، عکس‌ها و ارتباطات بصری، می‌گوید:
همیشه روایت پذیرفته شده از یک رویداد از خود آن رویداد اهمیت بیشتری دارد، زیرا منشا و محور تفکر و واکنش ما نسبت به هر رویداد، روایت نمادین آن است و نه واقعیت عینی و ملموس آن. ]کوون‌هاون، ١٣٧٨ : ٤١ [
دیده‌گان ما به جهان در یک سطح وسیع و کش‌دار که با حرکت چشم‌ها دنبال می‌شود، می‌نگرد؛ و آنچه موجب دقت می‌شود، تمرکز چشم‌هاست و تجربة پیرایش ذهنی تصاویری که روبروی ما قرار دارد. تا قبل از ابداع دوربین، احتمالا نگاه کردن و آزمون جزئیات، تجربه در گستره‌ای از زمان، بوده است. تصور قاب، بیشتر از هر چیز دیگری به ابداع دوربین باز می‌گردد. پیش از آن از میان پنجره یا در و یا هر چهارچوب دیگری، بریده‌هایی از جهان، شاید شکلی از خاطره یافته باشد؛ اما آن قاب‌ها هم ادامه می‌یافته‌اند، اگر چشم‌ها حرکت می‌کرده، و با پیرامون آن پیوند می‌خورده است. قاطعیت قاب و بازخوانی/ بازسازی دوبارة واقعیت در قاب تصاویر، در شکل امروزی آن، ارمغان دوربین عکاسی است.
با “قـاب”ها، فرایند نگریستن و کارکرد ذهن ما هم در چهارچوبی نوین شکل یافته است. امروز برای ما انسان‌ها، یک دوربین کوچک، جایگزین حضور فعال چشم‌ها شده است. دوربین نوعی احساس و عادت سریع دیدن را در انسان‌ها ترغیب کرده است. همراه با افزایش سرعت تولید مکانیکی تصاویر که با بهره‌گیری از شیوه‌های نوین و ابزارهای جدید ممکن شده، سرعت نگریستن انسان‌ها، دستخوش تغییر شده است. کافی است عکسی از واقعه را از آن‌ِ خود کرده باشی تا دیگر احساسی برای تداوم حضور خود نیابی؛ چنان که پرسه زدن توریست‌ها امروز بیشتر از دقت، واکاوی و ایجاد احساس حضور در فضا، به تهیة عکس‌هایی برای اثبات حضور انجامیده است. این تصویر برای ما پذیرفتنی است: مردمی که پرسه می‌زنند، روبروی چیزی، مثلا بنایی یا تصویری یا فردی، می‌ایستند و با نگاهی گذرا عکس می‌گیرند و می‌روند. تصور بر این است که روزی عکس‌ها را مرور خواهند کرد و با دقت بیشتر، جزئیات بیشتری را درخواهند یافت. اما این وقت اغلب فرا نمی‌رسد. چون حجم روز‌افزون عکس‌ها، در این دفترچه خاطرات‌های تصویری روزانه، مجالی باقی نخواهد گذاشت.
“قـاب‌”ها گرایش انسان‌ها و نرم‌های عرف جامعه برای آن چیزهایی که می‌تواند، یا شایسته است، تا دیده شوند را تغییر داده‌اند. عکس‌های آنی از زندگی هرروزة انسان‌ها، نگاه کردن به چیزهایی را وارد فرهنگ بصری انسان ساخته است که تا قبل از آن واجد حداقلی از ارزش به‌شمار نمی‌آمده‌اند. با حضور دوربین عکاسی، همه چیز ارزش دیده شدن و متمایز شدن در چهارچوب قاب‌ها را یافته است.
“قـاب”‌ها شاهد ما شده‌اند. شاهدانی که شهادت می‌دهند ما کجا بوده‌ایم؛ و چه‌ها کرده‌ایم. و با سکوت خود، شکلی از شباهت و در عین آن تمایز ما را، با فردی که به تماشای عکس‌های ما بنشسته است، یادآوری می‌کنند.
“قـاب”ها تولید تصویری ما را دیگرگون ساخته‌اند. محوشدگیِ پیامد تحرک، یکباره‌گی برش‌هایی که بر اشیا و یا بر پیکر انسان‌ها می‌نشیند با مرزهای قاب، سکون زمان در کسر‌هایی از ثانیه، اشاره‌های تصویری به بیرون قاب و ... که در بافت آثار تصویری نشسته است، قدمتی در حدود زمان پیدایش دوربین دارد. اگر چه این شکل از تصور پاره‌پاره و در لحظه، به شکل تجربة زندگی امروز انسان هم بازمی‌گردد. نگرش دلزدة انسان‌ها در کلان‌شهرها ـ‌که بیشتر هاله‌ای از فقدان را با خود حمل می‌کند تا تاکیدی بر حضور باشدـ  باور به انسان را چنان کاسته است، که قاب یک نقاشی مجاز است تا چهره‌ها را دوپاره کرده باشد و یا تنها ردی از حضور لغزان انسان‌هایی باشد که محو بر پیکرة تصویر می‌گذرند.
“قـاب”‌ها که چشم‌های پر‌ّان ما شده‌اند. تصاویر اگزوتیک، قدمتی در حدود ابداع عکاسی دارند. تصور می‌کنیم که در غم‌ها شریک بوده‌ایم و شادی‌ها را نگریسته‌ایم. اگر چه این تصور هاله‌ای از امنیت برای ما آفریده باشد. امنیت ناشی از عدم حضور در آزمون عینی جهان؛ حجم تلخ این امنیت در برابر عکس‌های عذاب، عکس‌های تلخ. این که او مرده است، یا این که او می‌میرد. ما می‌دانیم که او خواهد مرد، اما مرگ تنها برای اوست که در تصویر حضور دارد. این افزایش حجم تجربه و در عین آن احساس امنیت همراه با آن در استفاده‌ای که هژمونی قدرت از تصاویر می‌کند نقشی قالب یافته است.
و شاید بتوان گفت که با “قـاب”ها
چشم ما ناچار است از خودِ شئ به آن چیزی که موقع عکاسی شبیه آن بوده حرکت کند، بعد به عکس واقعی برگردد، و دست آخر به خودش به مثابة چشمی که نگاه می‌کند رجوع کند. درونمایه که یک تصویر است، خودِ تصویر که یک شئ است، و در نهایت شکل نگاه ما به تصویر و شئ. اختراع یک فرم هنری، در واقع، ابداع گونة تازه‌ای از شئ، و فرم بی‌ثبات و متغیری از نگاه است. ]میشو، ١٣٨٧  : ٧٠[

منابـع
١. کوون‌هاون، جان. گرین، جاناتان. مادل، لیزت (١٣٧٨)، عکس آنی، ترجمة کاوه میرعباسی، عکسنامه (نشریة تخصصی عکاسی)، شمارة هشت
٢. میشو، ایو (١٣٨٧)، شیوه‌های نگاه فلسفه و عکاسی، ترجمة حمیدرضا کرمی، عکسنامه (نشریة تخصصی عکاسی)، شمارة بیست‌و‌هشت