پنجشنبه, ۲۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 13 March, 2025
دردسرهای ادبیات

«ادبیات و انقلاب» یورگن روله نوعی وقایعنگاری ادبیات روسیه در دوران انقلاب اکتبر و پس از آن و روایت سرگذشت تراژیک نویسندگان در این دوران است. یورگن روله در این کتاب به آثار ادبی مهمی که در پیوند با انقلاب روسیه (چه در تایید و چه در نقد حکومت شوروی) نوشته شدند پرداخته است؛ آثاری که بسیاری از آنها بهرغم همسویی نویسندگانشان با انقلاب، پس از مدتی از طرف حکومت شوروی به عنوان آثار ضاله و ضدانقلاب گرفتار سانسور و تحریف و بازنویسی طبق معیارهای حکومتی شدند و نویسندگانشان یا خودکشی کردند یا تیرباران شدند یا به کارمندان و کارگزاران ادبیات فرمایشی حکومت شوروی بدل شدند یا سر از اردوگاهها درآوردند.
اینگونه است که در آغاز یکی از فصلهای کتاب درباره زامیاتین نویسنده رمان «ما» که خود در آغاز از همراهان وفادار انقلاب شوروی بود، اما رمانش به مذاق روایت رسمی از انقلاب و حکومت انقلابی خوش نیامد به نقل از دانشنامه ادبی مسکو آمده است: «دانشنامه ادبی مسکو در بخش مربوط به سال ۳۹ ۱۹۲۹، زامیاتین را نویسندهای واداده و ضدانقلابی معرفی میکند و رمان او را به نام «ما» اثری رذیلانه و در مورد آینده سوسیالیسم، توهینآمیز میخواند.» اما تراژدیکمیکترین حادثه در دوران مواجهه خصمانه حکومت کمونیستی شوروی با ادبیات و نویسندگان انقلابی، در مورد «دنآرام» میخاییل شولوخوف رخ میدهد. رمانی که بهرغم باورهای ایدئولوژیک نویسندهاش از قرار گرفتن در چارچوبهای تنگ ایدئولوژی رسمی تن میزند و قلدرتر و چموشتر از آن است که حتی با تحریفها و دستبردنهای اجباری در آن، تمام و کمال در چارچوبهای تحمیلی حکومت شوروی بگنجد و از طرفی در جایگاهی قرار گرفته است که حکومت شوروی را به برخوردی دوگانه با این رمان وامیدارد.
برخورد دوگانه حکومت شوروی با دنآرام از آن رو است که حکومت نمیتواند بهراحتی از خیر مصادره به مطلوب اینسان محبوبیت عام پیداکردن این رمان بگذرد و در عین حال نمیتواند آن را همانگونه که نوشته شده بپذیرد. اینجاست که به قول یورگن روله «این وظیفه ناخوشایند به نقدنویسان کمونیستی محول میشود که این اثر را در چارچوب رئالیسم سوسیالیستی جا بیندازند.» روله مینویسد: «وقتی آخرین جلد رمان منتشر شد، اهالی مسکو شبانه جلوی کتابفروشیها صف کشیدند. شولوخوف به قهرمان ملی تبدیل شده بود.» صف کشیدن مردم برای خریدن آخرین جلد دنآرام، امکان به محاق فراموشی راندن این رمان را از حکومت شوروی میگیرد. نویسنده، خود را به ادبیات فرمایشی تحمیل کرده است و اکنون راهی برای سازماندهندگان این ادبیات نمانده جز اینکه با دخل و تصرفهایی در دنآرام، آن را مهار و «مال خود» کنند.
اینجاست که منتقدان و سانسورچیان دستبهکار جعل روایتی دلخواه حکومت کمونیستی از این رمان میشوند. هدفی که دستیابی به آن آسان نیست و فرجام کار شکست حکومت و دستگاه سانسور از ادبیات را به نمایش میگذارد، چرا که دخل و تصرفها نمیتوانند جانمایه رمان شولوخوف را از بنیان دگرگون کنند. فصل «حماسه قزاقها» در کتاب «ادبیات و انقلاب»، که درباره کشمکش حکومت شوروی با دنآرام شولوخوف است، از خواندنیترین فصلهای این کتاب است چراکه در آن، تقابل کارگزاران ادبیات رسمی با ادبیات اصیل، به کشمکشی دراماتیک بدل شده و یک تراژدیکمدی جاندار را به نمایش میگذارد و نشان میدهد که مهار دردسرهای ادبیات برای حکومت ایدئولوژیک شوروی، با تحریف و دستکاری و نوشتن چند تفسیر ایدئولوژیک میسر نمیشود. شولوخوف به تحریفهای تحمیلی تن میدهد اما رمان او بهرغم این تحریفها همچنان روی پای خود ایستاده و چارچوبهای ایدئولوژیک تحمیلشده به خود را پس میزند و آنها را در حد زایدههایی بیتاثیر بر جانمایه اصیل خود باقی میگذارد و نتیجه اینکه تن دادن شولوخوف به سانسور، حاصلی جز مضحکه سانسور به بار نمیآورد.
ایدئولوژی برای رام کردن اثری که مقابل روایت رسمی و قلابی از انقلاب چموشی میکند به بد مخمصهای گرفتار شده است و گویا حتی از پس منتقد و نظریهپرداز هوشمندی چون لوکاچ هم برای تبیین ایدئولوژیک اثر کار چندانی بر نمیآید، چراکه گریگوری ملیخوف قهرمان دنآرام به قول یورگن روله قهرمانی «دردسرساز» است و به راحتی تبیینهای ایدئولوژیک و حزبی را به خود راه نمیدهد و به قالب آنها در نمیآید. این در حالی است که شولوخوف، خود، به ایدئولوژی حکومت شوروی باور دارد، اما اثر او به عنوان ادبیات، همانقدر به باور او بیاعتناست که رمانهای زولا به اعتقاد سفت و سخت او به ناتورالیسم. چنانکه اگر بخواهیم رمانهای امیل زولا را با مبانی تئوریک ناتورالیسم بسنجیم میبینیم که این رمانها فراتر از این مبانیاند و راز خواندنیبودنشان در دوران ما در همین فراتر بودن است؛ در تضاد میان باورهای تئوریک نویسنده و آنچه نویسنده، فراتر و بیرون از این باورها هنگام نگارش اثرش کشف میکند و نشان میدهد. یورگن روله با اشاره به چنین تضادی در دنآرام شولوخوف مینویسد: «شولوخوف... تراژدی قزاقهای دن را رویدادی تاسفبار، اما مقطعی زودگذر در مسیر ستایشبرانگیز تاریخ میدانست. پس از آنکه این مقطع به مشخصه اصلی انقلاب تبدیل شد، او یا سانسورگرانش کوشیدند تاریخ را کمی بزک کنند، ولی این تلاش بیهوده بود؛ این اثر سترگ با چند تصحیح سطحی، با چند اصلاح بیرمق، دگرگونکردنی نبود.»
علی شروقی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست