جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
نسلی بی خیال در راهند
در این آرام آرام رو شدن پیامدهای ناشی از کمنگاهی به نسل امروزین جامعه،نگرانیهای تازهای همچون نور فانوسی دارد در چشم میزند که اگر از تندی این نور،سر به پایین اندازیم و راه خود برویم،صورت مساله پاک کردن را انتخاب کردهایم و اگر سر روبهروی نور نگه داریم،در حالی که چشممان بینا باشد،طاقت نمیآوریم و این یعنی باید کاری کرد.
خلأ ارتباطهای عاطفی و واقعی، کمرنگی صمیمتهای بیشیله و پیله،گسست پیوندهای راستین و مبتنی بر باطن،شکست قول و قرارهای مبتنی بر اعتماد رو در رو، سرد و ساکن شدن هیجانات زندگی،کوتاه شدن عمر تعهدها، دلبستگی به هیجانهای زودگذر و دل خوشکنکهای مصنوعی، تجربه شادیها بواسطه محرکهای صنعتی، غریبگی با سبک و سیاق زیستنهای پیشین، بلاتکلیفی میان مرجعهای هویتی و روآوردن و پناه بردن به مارکها و مدها،...پازلهای پیدا و ناپیدایی هستند که در جورچین کمتوجهیهای توامان شده با بیدغدغگی برای امروز و بیبرنامگی برای فردا، دارد شکل زندگی نسل تازه را نشان میدهد.نسلی که در تواتر پسندیدن انتخابهای خود به سر میبرد...
هر چیز تازهای بعد از مدت نه چندان مدیدی، برایش در حکم هیچ چیز میشود. نسلی که ساعتها روبهروی یک مانیتور نشستن را بر ثانیهای روبهروی چهره اعضای خانواده نشستن ترجیح میدهد.جای اینکه سفره خانوادگی ذائقهاش را جلب کند میزی در کافی شاپ او را جذب میکند، نسلی که نقش بازیگران سریالهای شبکههای تلویزیونی بیشتر توانایی دغدغه ساختن و مشغول ساختن و التهاب ایجاد کردن بر ذهنش را دارند تا نقشی که خود باید فردا در سرزمینش بازی کند. چنین مقدمهای را بهانه و شروعی میدانم برای بیان فضای روزگاری که افراد اواخر دهه هفتاد را بیشتر دربر میگیرد.
اگر در گپ و گفت با پدرو مادرهایی بنشینیم که پیشینه سنی شان به دهه ۵۰ و قبل آن میرسد،از میان گفتارهایی که در گفتوگوهاشان بیرون میآید،می شود نشانههایی از بازگفت گذشته پیدا کرد،بازگفتهایی نظیر این که بچههای امروز میخواهند همه چیز آماده باشد،حوصله ندارند، قدیم ما کلی کار میکردیم اما بچههای ما میخورند و میخوابند،بچههای امروز نازک نارنجی هستند،بچههای امروز توقعیاند و قدرنشناس و نظایری از این بازگفتها که به جهت فرمی شاید متفاوت باشند اما به جهت محتوایی،اکثریت این بازگوییها از گذشته،حق و حقوقی را به نسل امروزیتر (نسل سومیها) نمیدهد.
بحرانهایی که امروز نسل دهه شصت را فراگرفته است و موجب شده بیشتر چراها و چه باید کردهای سطح ساختار سیاسی و ساختار عرفی به چارهای برای حل معضل و مساله این نسل بینجامد.در خود دارد بحران سازی میکند.این بدین معناست که فرصت سوزیهای زمانی که عواقبش امروز برای نسل دوم ملموس شده، در دور تسلسلی تاریخی برای نسل سومیها بازتکرار میشود، بازتکراری که در آن شاهد، عدم توجه به بسترهای فکری و فرهنگی نسل سوم، فراموش کردن تکلیف آینده نزدیک این نسل و خاموش ماندن به ماهیت امور پیرامون این نسل هستیم و لازم است در نظر گرفته شود که تجربه نسل سومیها در دیگ تاریخ تازهای شکل میگیرد و قوام مییابد، به گونهای که این نسل با تنوعی از تجربههای ناپایدار،انتخابهای سریعالموت، اطلاعات بمباران شده بیدر و پیکر روبهرو است.
این نسل سبک زندگی تازهای را بواسطه سریال ها، فیلم ها، مجلات، اینترنت میبیند و متعاقبا سبک زندگی به روزی را میخواهد. در این سبک زندگی به اصطلاح به روز بسیاری از حریم خصوصیها و محرمانهها که در گذشته قداست داشت، جلوه قدسی خود را تا حدودی در فرهنگ این نسل از دست داده است. ماهیت و فلسفه بسیاری از صمیمتها،کنار هم بودنها دیگر پشت دفاع از (فردگرایی و استقلال شخصیت) در ارتباطهای بینالاذهانی این نسل به چالش کشیده شده است. رفتارهایی که انجام آن برای اکثریت نسل اول و غالب نسل دوم نشان احترام بود، برای نسل سوم نماد اقتدار است.
اینها یعنی در بدنه نسل سوم میتوان نظارهگر پیشروی غدهای ناپیدا و ناملموس با حالتی خوش خیم بود، که نشان از بروز بیماری معناباختگی دارد. معناباختگی حالتی در رفتار اجتماعی و فردی است و بدین معنا است که فرد نمیتواند تجانس و تناسبی میان حال و گذشته خود پیدا کند، فرد معناباخته احساس میکند جامعه او را تنها گذاشته است. در شرایط معناباختگی، تعاریف جامعه از فکر، فرهنگ،اخلاق، هنجار، چگونه بایدی کنشها و واکنشها،تمایزات جامعه میان بهترین کیست و بدترین چیست برای افراد معناباخته،بی معناست و غیرقابل عمل. در این شرایط، جامعه میخواهد افراد تشکیلدهندهاش را مقصر بداند و در روی دیگر سکه،افراد معناباخته، جامعه را با همان اتهامها در ذهن خود طرد و نفی میکنند.
ظهور نسل معناباخته، به معنای ظاهر شدن افرادی است که در انتخاب هایشان، در دلیل هایشان، در استدلال هایشان...فقط و فقط خود را مهم خواهند دانست و حتی ضرورتی برای توضیح اعمال خود نخواهند دید، و این عملشان نه از روی بیاحترامی بلکه از روی بیمعنایی ارزشها و منطقهای زیستن اجتماع پیشینی است و در این میان اگر همچنان جنگ ناتمام میان مدرنیته و سنت چه در سطوح فکری و نظری و چه در سطح تناقضات شکل گرفته میان احکام از پیش تعریف شده زندگی با انتخابها و طرز فکرهای زیستن اجتماعی، بی نتیجه باقی بماند و یکی بر طبل سنت بکوبد و دیگری بر آواز دهل مدرنیته دل بسته باشد، وضعیت مبهم و متصلب انبوه کدام درستها و کدام نادرستها تاریکتر از آنچه که میبینیم،خواهد شد و باز اگر سوالهای نسل امروز بیپاسخ بماند،تعجب کردنهایمان از آنچه اتفاق خواهد افتاد در فردای در راه، دور از انتظار نیست. عدم همنشینی واقع بینانه و به دور از تکلف و منت با نسل سومیها و برنامه نداشتن ودغدغه نداشتن برای تغییر ذائقه رخ داده در این نسل، میتواند شکاف بین نسلی تازهای بیافریند و همه آنچه گفته شد،ضرورتی تاریخی را بر روندهای سیاست و فرهنگ وارد میکند، چرا که اگر در خوب بودن ارتباطهای بین نسلی بر سر جای خود بماند، نسلهای بیخیال در راهند.
مرتضی واحدیان (کارشناس اجتماعی)
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران دولت سازمان ملل رئیسی مجلس شورای اسلامی رئیس جمهور دولت سیزدهم شورای نگهبان احمد وحیدی قوه قضائیه سید ابراهیم رئیسی مجلس دوازدهم
سیل مشهد هواشناسی پلیس تهران سازمان هواشناسی بارش باران قوه قضاییه شهرداری تهران قتل آموزش و پرورش فضای مجازی
خودرو چین ایران خودرو قیمت دلار قیمت خودرو قیمت طلا مالیات بازار خودرو مسکن بانک مرکزی دلار سایپا
نمایشگاه کتاب کتاب نمایشگاه کتاب تهران تلویزیون سریال سینمای ایران موسیقی سینما همایون شجریان فردوسی شاهنامه
سرعت اینترنت دانشگاه تهران
اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه فلسطین روسیه آمریکا جنگ غزه حماس ترکیه اوکراین نوار غزه طوفان الاقصی
فوتبال پرسپولیس استقلال تراکتور سپاهان جام حذفی لیگ برتر بازی باشگاه استقلال لیگ برتر ایران لیگ برتر انگلیس رئال مادرید
هوش مصنوعی آیفون اپل گوگل عیسی زارع پور سامسونگ تبلیغات دوربین تلفن همراه موبایل
بارداری چای دیابت کاهش وزن زوال عقل سرماخوردگی دندان عقل