چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

معرفی چند اثر


معرفی چند اثر

«روجا» مجموعهٔ شعرهای تبری نیما یوشیج, در گویش تبری به معنای «ستارهٔ سرخ سحری» است خانوادهٔ نیما برای گاو شیرده شان نام «روجا» را نهاده بودند شعرهای تبری نیما پیش از این توسط استاد زنده یاد سیروس طاهباز فراهم آمده بود كوششهای آقای محمد عظیمی از این منظر قابل احترام است كه خود مازندرانی است و بیش از هر كسی به گویش مازندران تبری و ظرفیتها و قابلیتهای تأویلی آن آشناست

روجا

شعرهای طبری نیما یوشیج

به كوشش، محمد عظیمی

ناشر: خاور زمین

چاپ اول، تهران ۱۳۸۱

دیم بنمو ها ك‍ُرد روج تاراج

چون صورت خود را نشان داد روز به تاراج رفت

می رد بشو‌ّ‌ ُسُ س‍ُورها ایتُ باج

مرا پریشان كرد و از شب باج گرفت

خنه بزو در سربوش عاج

چون خندید مروارید نمایان شد، دندانهایش

كمون بامت‌ُ م د‌ُل بو و آماج

كمان گرفت و دل من آماج تیر او شد

و ادكت همولی بكوتست‌ُ سور

باد افتاد و چراغ را خاموش كرد

دیر ندیم م‍ُن ش‌ِ یار رور‌ُ

من دیگر نمی‌توانم صورت یارم را ببینم

هر كس نشون ها دام یار كور

هركس نشانی كوچهٔ یار مرا بدهد،

و مژدگانی دیم‌ُ ش‌ِ اتا گور

من به او یك گاو مژدگانی می‌دهم

«روجا» مجموعهٔ شعرهای تبری نیما یوشیج، در گویش تبری به معنای «ستارهٔ سرخ سحری» است. خانوادهٔ نیما برای گاو شیرده‌شان نام «روجا» را نهاده بودند. شعرهای تبری نیما پیش از این توسط استاد زنده‌یاد سیروس طاهباز فراهم آمده بود. كوششهای آقای محمد عظیمی از این منظر قابل احترام است كه خود مازندرانی است و بیش از هر كسی به گویش مازندران (تبری) و ظرفیتها و قابلیتهای تأویلی آن آشناست. از برگردان روان و نیز تلفظ دقیق واژگان آشكار است كه عظیمی به درستی باور كرده است، مسئولیت عظیمی را بر عهده و گ‍ُرده گرفته است. آوانویسی شعرها و اشارهٔ دقیق به تحول واژه‌ها از اوستایی و پهلوی تا امروز و نیز معرفی اعلام و نامهای خاص، ارزش و اعتبار ویژه‌ای به تلاش گردآورنده و مترجم داده است. ای كاش اندكی از دقت و وسواسی را كه ایشان در خوانش متن شعرها داشتند، در مقدمهٔ روشنگر، هزینه می‌كردند. مقدمهٔ مفص‍ّل و خواندنی كتاب به دلیل فقدان ارجاع و نشانی منابع اصلی، اعتبار تحقیقی خود را تا سطح بسیار بالایی از دست داده است.

تلاش نیما یوشیج در سرودن شعرهای تبری از دو جهت قابل تأمل است:

نخست اینكه نیما توانسته است، در كنار عظمت و اهمیت خود در شعر فارسی معاصر توانایی خود را در بومی‌سرایی، هم از جهت زبان و هم از جهت فرهنگ و اسطوره نشان دهد. دوم اینكه كوشش او بیش از هر چیزی به ماندگاری و بقای واژه‌ها و ساختهای زبان تبری، به‌عنوان یكی از گویشهای باقی‌ماندهٔ فارسی میانه (پهلوی) مدد رسانده است. این دو نكته برای پژوهشگری كه نیما، زندگی و شعرش را جست‌وجو می‌كند، می‌تواند از نظر تحقیقی دارای اعتبار باشد. هرچند این قطعات در وزنهای كلاسیك است، لیكن از منظر زبان و نگاه بیشتر همان اتفاقی در آنها روی داده است كه در شعرهای فارسی نیما. آمیختگی عاشقانگی با نوعی لحن مرثیه‌ای، در تركیب با فرهنگ و عناصر بومی مازندران یكی از زیباترین فضاهای شعر روستایی روزگار ما را شكل می‌دهد. شاید پس از ترانه‌های مذهبی و اجتماعی امیر پازواری مازندرانی، شعری به قابلیت «روجا»ی نیما یوشیج در نمایندگی كردن فرهنگ و آرزوها و غمها و شادیهای مردم مازندران وجود نداشته و ندارد. زحمات و رنجهای نیما در نوشتن تاریخ ادبیات مازندران ستودنی است و شكایتها و شكوه‌های او از كسانی كه از در اختیار قرار دادن منابع دست اول ب‍ُخل و امساك ورزیدند، بسیار غم‌انگیز است. دریغا دریغ كه مرگ چندان به وی فرصت نداد تا دو آرزوی هر مازندرانی را در تهیهٔ دستور زبان تبری و تدوین تاریخ ادبیات مازندران برآورده سازد.

شعر خاك، شعر خورشید

شاعر: بیژن جلالی

ناشر: مروارید

چاپ اول، اسفند ۱۳۸۲

هنگام مرگ

از جهان، شرمسار نخواهم بود،

زیرا نه هیچ گل

و نه هیچ ستاره‌ای را با خود

به زیر خاك نخواهم برد

زیرا درین سفر

گلهای آبی آسمان

و ستارگان را به جهان باز پس داده‌ام

و از مرگ نیز شرمساری نخواهم داشت،

زیرا سالهاست

كه با یكدیگر سخن گفته‌ایم

و او مرا با خود

به زیر خروارها خاك

برده است... (ص ۲۳۶)

«شعر خاك، شعر خورشید» گزیدهٔ شعرهای منتشرنشدهٔ سالهای ۴۵ـ۱۳۳۵ است. نخستین قلم‌گریه‌های بیژن جلالی كه تاكنون در محاق مانده بوده است. كتاب با یك مقدمهٔ مختصر به نام «با یاد دوست» كه به واقع سوگ‌نوشتهٔ دوستان بیژن جلالی در سومین سال رفتن غم‌انگیز او آغاز می‌شود و با دویست و پنجاه قطعه به سرانجام می‌رسد.زنده‌یاد بیژن جلالی در مقدمهٔ «دیدارها»یش كه در ۱۳۸۰ منتشر شد، شعرهایش را ساده می‌خواند كه به فارسی معمولی نوشته شده‌اند، كه بشود آنها را به راحتی خواند.۱ هرچند سادگی و به فارسی معمولی نوشتن می‌تواند یك ویژگی برای نوشتهٔ خوب باشد، اما لزوماً یك شعر خوب به فارسی معمولی نوشته نمی‌شود. «شعر خاك، شعر خورشید» نخستین تجربه‌های شعری اوست.نخستین گامهای شاعری است كه در جادهٔ شعر پیش می‌رود ولی به شعر نمی‌رسد و در فاصلهٔ قطعهٔ ادبی و شعر باقی می‌ماند. به‌ویژه هنگامی كه زبانش لحن خطابی می‌گیرد. (صص ۱۹۳ و ۲۲۳، صص ۱۱۴ و ۱۱۰)، حتی از تكنیكهای قطعهٔ ادبی نیز دور می‌شود. درست به همین دلیل می‌توان گفت زنده‌یاد جلالی در دفتر تا «شعر خاك و شب خورشید» كمتر توانسته است تمامی معیارهای زیبایی‌شناختی شعر را برای نوشته‌هایش تأمین كند. و شاید به همین دلیل سبب تا زنده بوده است برای انتشار آن اقدامی نكرد. انتشار دفتر «شعر خاك و شعر خورشید» برای شاعری كه بعدها آثاری چون «دیدارها»، «نقش جهان» و... را در كارنامهٔ خود دارد، چندان اعتبار و حیثیتی به همراه نمی‌آورد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.