سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

۴ اصل در عدل الهی


۴ اصل در عدل الهی

همه مسلمانان خدا را عادل می دانند و عدل یکی از صفات جمال الهی است

● اصل اول :

همه مسلمانان خدا را عادل می ‏دانند و عدل یکی از صفات جمال الهی است. و پایه این اعتقاد آن است که در قرآن ، هرگونه ظلم از خدا نفی شده و او به عنوان «قائم به قسط‏» یاد گردیده است ، چنانکه می ‏فرماید :

‹‹ان الله لا یظلم مثقال ذرة›› (نساء/۴۰) : خدا به اندازه ذره ‏ای ستم نمی ‏کند.

و نیز می ‏فرماید : ‹‹ان الله لا یظلم الناس شیئا›› (یونس/۴۴): خدا هرگز به مردم ستم نمی ‏کند.

نیز می ‏فرماید : ‹ هد الله انه لا اله الا هو والملائکة و اولوا العلم قائما بالقسط›› (آل عمران/۱۸) : خدا ، فرشتگان و صاحبان دانش گواهی می ‏دهند که جز او خدایی نیست و او قائم به قسط است.

گذشته از آیات یاد شده ، عقل نیز بروشنی بر عدل الهی داوری می ‏کند. زیرا عدل ، صفت کمال است و ظلم صفت نقص و عقل بشر حکم می ‏کند که خداوند همه کمالات را دارا بوده و از هرگونه عیب و نقصی در مقام ذات و فعل منزه است.

اصولا ظلم و ستم ، همواره معلول یکی از عوامل زیر است :

۱) فاعل ، زشتی ظلم را نمی ‏داند. (ناآگاهی)

۲) فاعل زشتی ظلم را می ‏داند ولی از انجام عدل ناتوان است ‏یا به آن ظلم نیازمند است. (عجز و نیاز)

۳) فاعل زشتی ظلم را می ‏داند و بر انجام عدل نیز تواناست ، ولی چون شخصی حکیم نیست از انجام کارهای ناروا باکی ندارد (جهل و سفاهت)

بدیهی است که هیچیک از عوامل مزبور در خداوند راه ندارد و لذا افعال الهی، همگی عادلانه وحکیمانه است.

استدلال فوق در حدیثی که از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم روایت‏ شده آمده است (۱) ، شیخ صدوق روایت می‏ کند : فردی یهودی نزد پیامبر آمد و پرسش هایی را مطرح ساخت که از آن جمله راجع به عدل الهی بود. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در وجه اینکه خداوند ظلم نمی ‏کند فرمود : «لعلمه بقبحه واستغنائه عنه‏» : خداوند چون به زشتی ظلم آگاه است و نیازی نیز به آن ندارد ، لذا ظلم نمی ‏کند (۲) . متکلمان عدلیه هم در بحث عدل الهی به این استدلال تمسک نموده ‏اند (۳) .

با توجه به این آیات، مسلمانان بر عدل الهی اتفاق نظر دارند ، ولی در تفسیر عدل خداوند اختلاف داشته و هرکدام یکی از دو نظریه زیر را برگزیده ‏اند :

الف) عقل انسان حسن و قبح افعال را درک کرده ، فعل حسن را نشانه کمال فاعل ، و فعل قبیح را نشانه نقص او می ‏داند. خداوند نیز از آنجا که بالذات واجد همه کمالات وجودی است ، لذا فعل وی کامل و پسندیده است و ذات اقدسش از هرگونه فعل قبیح پیراسته خواهد بود.

یادآوری این نکته لازم است که عقل هرگز درباره خدا حکمی صادر نمی ‏کند و نمی ‏گوید خدا «باید» عادل باشد ، بلکه کار خرد در اینجا کشف واقعیت فعل خداوند است. یعنی با توجه به کمال مطلق ذات حق و پیراستگی وی از هرگونه نقص ، کشف می‏ کند که فعل او نیز در غایت کمال بوده و از نقص پیراسته است و در نتیجه با بندگانش به عدل رفتار خواهد کرد.

آیات قرآنی یاد شده نیز ، در حقیقت مؤید و مؤکد چیزی است که انسان از طریق عقل درک می ‏کند و این همان مسئله ‏ای است که در علم کلام اسلامی به آن «حسن و قبح عقلی‏» گفته می ‏شود و طرفداران این نظریه را «عدلیه‏» می ‏نامند که در پیشاپیش آنان امامیه قرار دارند.

ب) در برابر این نظریه، نظریه دیگری وجود دارد که مدعی است عقل و خرد انسان از شناخت ‏حسن و قبح افعال - حتی به صورت کلی - عاجز و ناتوان است و یگانه راه شناخت‏ حسن و قبح افعال ، وحی الهی است ! آنچه که خدا به انجام آن ، دستور دهد حسن است و آنچه که از آن نهی کند قبیح.

بر پایه این نظریه ، چنانچه خدا فرمان دهد بی گناهی را به دوزخ بیفکنند یا گنهکاری را به بهشت‏ برند ، عین حسن و عدل خواهد بود ! این گروه می ‏گویند اگر خدا را به عدل توصیف می ‏کنیم صرفا از این جهت است که در کتاب آسمانی چنین صفتی وارد شده است.

● اصل دوم :

از آنجا که مسئله حسن و قبح عقلی پایه بسیاری از عقاید ما شیعیان است ، ذیلا به صورت فشرده به دو دلیل از دلایل متعدد آن اشاره می ‏کنیم :

الف) هر انسانی ، پیرو هر مسلک و مرامی باشد و در هر نقطه از نقاط جهان زندگی کند ، زیبایی دادگری و زشتی ستم و همچنین زیبایی عمل به پیمان و زشتی پیمان شکنی و حسن «پاسخ نیکی را به نیکی دادن‏» و قبح «در برابر نیکی بدی کردن‏» را درک می ‏کند. مطالعه تاریخ بشر به این حقیقت گواهی می ‏دهد و تاکنون دیده نشده است که انسان عاقلی این مطلب را انکار نماید.

ب) چنانچه فرض کنیم عقل از درک حسن و قبح افعال به کلی ناتوان است و انسانها باید در شناخت ‏حسن و قبح همه افعال ، به شرع مراجعه کنند ، ناگزیر باید بپذیریم که حتی حسن و قبح شرعی نیز قابل اثبات نیست. زیرا اگر فرض کنیم شارع از حسن یک فعل و زشتی فعل دیگر خبر دهد ، ما نمی ‏توانیم از این خبر ، به حسن و قبح آنها پی ببریم ، مادام که احتمال کذب در سخن او می‏ دهیم. مگر اینکه قبلا زشتی کذب و منزه بودن شارع از این صفت زشت اثبات شده باشد و آن هم جز از طریق عقل امکان پذیر نیست. (۴)

گذشته از این، از آیات قرآنی استفاده می ‏شود که عقل بشر بر درک حسن و قبح پاره‏ ای افعال توانا است. ازین روی خدای متعال خرد و وجدان آنان را به داوری می ‏خواند ، چنانکه می ‏فرماید :

‹‹افنجعل المسلمین کالمجرمین× ما لکم کیف‏تحکمون›› (قلم/۳۶-۳۷)

آیا افراد مطیع را با مجرمان برابر می ‏نهیم ؟ شما را چه شده است ، چگونه داوری می ‏کنید ؟!

نیز می ‏فرماید : ‹‹هل‏جزاء الاحسان الاالاحسان›› (الرحمن/۶۰) : آیا پاداش احسان چیزی جز احسان است؟

در اینجا سؤالی مطرح است که لازم است ‏به آن پاسخ گوییم.

خدا در قرآن می ‏فرماید : ‹‹لا یسئل عما یفعل و هم یسالون›› (انبیاء/۲۳) : «خدا در مورد کاری که انجام می ‏دهد مورد سؤال واقع نمی ‏شود و این انسان ها هستند که مورد بازخواست قرار می‏ گیرند.»

اکنون سؤال می ‏شود خداوند خود را برتر از آن می ‏داند که از وی سؤال شود ، بنابر این هر فعلی از او صادر شود مورد بازخواست قرار نمی ‏گیرد ، در حالی که بنابر حسن و قبح عقلی اگر فرضا خدا فعل قبیحی را انجام دهد ، مورد سؤال قرار می ‏گیرد که چرا انجام داد ؟

پاسخ : علت اینکه خدا مورد سؤال قرار نمی‏ گیرد این است که او حکیم است و از فاعل حکیم هیچگاه فعل ناروا سر نمی ‏زند و پیوسته حکمت ملازم با حسن فعل است ، بنابر این موضوعی برای سؤال باقی نمی ‏ماند.

● اصل سوم :

عدل الهی در تکوین و تشریع و جزا تجلیات گوناگونی دارد ، که ذیلا به شرح هر یک می‏ پردازیم.

الف) عدل تکوینی : خداوند به هر موجودی آنچه را که شایستگی آن را دارد عطا می ‏کند و هرگز استعدادها را در مقام افاضه و ایجاد نادیده نمی ‏گیرد. قرآن می ‏فرماید : ‹‹ربنا الذی اعطی کل شی‏ء خلقه ثم هدی›› (طه/۵۰)

پروردگار ما کسی است که نیازهای وجودی هر چیزی را به او عطا کرده و او را هدایت می‏ کند.

ب) عدل تشریعی : خدا انسان را که شایستگی کسب کمالات معنوی را دارد ، با فرستادن پیامبران و تشریع قوانین دینی هدایت می ‏کند و نیز انسان را به آنچه خارج از توان او است تکلیف نمی ‏کند.

چنانکه می ‏فرماید :

‹‹ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی وینهی عن الفحشاء والمنکر والبغی یعظکم لعلکم تذکرون›› (نحل/۹۰)

خدا به دادگری و نیکی و دستگیری از نزدیکان فرمان می ‏دهد و از فحشا و کار ناروا و ستم نهی می ‏کند ، شما را پند می ‏دهد باشد که متذکر شوید. از آنجا که عدل و نیکی و دستگیری از بستگان ، مایه کمال انسان و آن سه فعل دیگر مایه سقوط اوست سه فعل نخست را واجب ساخته و از سه فعل اخیر نهی کرده است.

همچنین درباره اینکه تکلیف الهی فراتر از توان انسان نیست می ‏فرماید :

‹‹لا یکلف الله نفسا الاوسعها›› (مؤمنون/۶۲) : خدا هیچ انسانی را جز به مقدار توانش تکلیف نمی ‏کند.

ج) عدل جزایی : خدا هرگز به مؤمن و کافر ، و نیکوکار و بدکار ، از نظر پاداش و کیفر یکسان نمی ‏نگرد ، بلکه هر انسانی را مطابق استحقاق و شایستگی او ، پاداش و کیفر می ‏دهد. بر همین اساس تا تکالیف خود را از طریق پیامبران به انسان ها ابلاغ نکند و به اصطلاح اتمام حجت ننماید ، هرگز آنها را مؤاخذه نمی ‏کند، چنانکه می ‏فرماید :

‹‹وما کنا معذبین حتی نبعث رسولا›› (اسراء/۱۵) : تا پیامبری را نفرستیم ، هرگز عذاب نمی ‏کنیم.

و نیز می ‏فرماید : ‹‹و نضع الموازین القسطلیوم القیامة فلا تظلم نفس شیئا›› (انبیاء/۴۷)

در روز رستاخیز ترازو های عدل را برپا می ‏داریم ، پس به هیچ کس کمترین ستمی نمی ‏شود.

● اصل چهارم :

خدا انسان را آفرید و برای آفرینش او هدفی است. هدف از آفرینش انسان نیز همان رسیدن به کمال مطلوب انسانی است که در سایه عبادت و بندگی خدا تحقق می ‏یابد. هرگاه هدایت و پذیرش انسان به چنین هدف در گرو انجام مقدماتی از طرف خداوند باشد ، خدا آن مقدمات را انجام می ‏دهد و در غیر این صورت ، آفرینش انسان فاقد هدف خواهد بود. از این روی پیامبران را برای هدایت‏ بشر ارسال نموده و بینات و معجزات خود را در اختیار آنان قرار داده است. همچنین برای ترغیب بندگان به اطاعت و تحذیر آنان از معصیت ، در متن پیام های خویش وعده و وعید قرار داده است.

آنچه گفته شد خلاصه ‏ای از «قاعده لطف‏» در کلام «عدلیه‏» است که خود از فروع قاعده حسن و قبح به شمار رفته و مبنای بسیاری از مسائل اعتقادی است.

۱. توحید صدوق ، باب الاطفال، ذیل حدیث‏۱۳ (ص‏۳۹۷- ۳۹۸)

۲. در دعای روز جمعه آمده است: «وانما یعجل من یخاف الفوت وانما یحتاج الی الظلم، الضعیف‏»

۳. کشف المراد، ص ‏۳۰۵

۴. عبارت محقق طوسی در تجرید الاعتقاد ناظر به این برهان است ، آنجا که گفته است :

«و لانتفائهما مطلقا لو ثبتا شرعا» : اگر راه اثبات حسن و قبح منحصر در شرع باشد ، حسن و قبح افعال به کلی منتفی می ‏شود نه شرعا و نه عقلا ثابت نمی‏ شود

منشور عقاید امامیه صفحه ۷۷

استاد جعفر سبحانی